نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل



10 روش جذب پول و ثروت به سمت خودتان

امروز



Money

۱

1 – بدانید چه می خواهید


از آنچه که می خواهید مطمئن شوید و آگاه شوید، خیلی از ما حتی خودمان هم نمی دانیم دقیقا در زندگی به دنبال چه هستیم! مقدار پولی را که دوست دارید داشته باشید، تعیین کنید، برای مثال، دوست دارید، ۱۰۰ میلیون ریال پول داشته باشید، با این روش زودتر به هدف خود می رسید تا اینکه فقط بگویید من دوست دارم بیشتر پول در بیاورم.

۲ – به ندای درونی خود گوش دهید

هر آنچه که از ندای درونی خود می شنوید، به آن توجه و عمل کنید. متأسفانه بیشتر ما به این مسائل اعتقادی نداریم و شاید همین حالا با خود بگویید: “من که اصلاً به این چیزها اعتقادی ندارم و نمی توانم حتی این الهامات را از وجودم درک کنم!”، اما حقیقت این است که این الهامات و نیروی درونی وجود دارند و البته اگر خودتان بخواهید، شما را به طرف آنچه که می خواهید هدایت میکند.

۳ – مبلغی منطقی و صریح را در ذهن خود پرورش دهید

ابتدا از مبالغ کم و منطقی شروع کنید، برای مثال، ۱۰۰ میلیون ریال، هدفتان بر این باشد که در مرحله اول تمام تلاش خود را برای کسب این مبلغ متمرکز کنید و بعد به مبالغ بیشتر فکر کنید.

۴ – اگر خیلی در درجه اول به پولدار شدن اهمیتی نمی دهید، دیگر اهداف ایده آل خود را مثل، تفریح، امنیت و آزادی و …فکر کنید

در ذهن خود فرض کنید که به همه ی آنها رسیده اید و از این حس لذت ببرید، این خود انگیزه ای می شود تا برای رسیدن به آنها به پول نیز فکر کنید و برسید.

۵ – از پیروی و تعقیب دنیوی دست بردارید

شما همواره با نیروی درونی خود به خداوند متعال وصل هستید، لحظاتی را در خلوت خود سعی به ارتباط با خداوند بپردازید، از وی راهنمایی بخواهید و تقاضا کنید تا شما را در مسیر صحیح و سرشار از موفقیت، قرار دهد، طوری که بتوانید در آسایش و آرامش برای خود و اطرافیانتان مفید باشید، مطمئن باشید که جواب می گیرید.

۶ – عمل کنید

اینکه فقط فکر کنید و خیال کنید، کافی نیست، عمل کنید! خیلی از افراد با این که از وضعیت کنونی خود راضی نیستند و می دانند در صورت اقدام به راهی بهتر به آنچه می خواهند می رسند، اما جرأت گامی برتر را ندارند. بنابراین شجاع باشید و عمل کنید. ترس خود مانع موفقیت است. رالف والدو چنین می گوید: “توصیه من به جوانان این است که برای موفقیت، به آنچه که صحیح است اما از رسیدن به آن می ترسید یا ناامید هستید، عمل کنید”، سوزان جفرز نیز معتقد است : ”باید از مانع ترس عبور کنید، تا کامیاب شوید”، با تصمیمی جدی و اولین گام شما برای موفّقیت، تمامی دنیا شروع به همکاری با شما می کنند و به میل شما راه می آیند.

۷ – مراحل کار را در ذهن و با کلام خود زیر لب مرور کنید

بطور مثال، سوالی را در مورد کسب مبلغی از مسیری خاص از خود بپرسید، و با خود گفتگو کنید، “ اگر از این راه موفق نشدم، تمام مسیر قبل را از ذهن خود پاک کرده و از راهی بهتر و موثر تر وارد می شوم تا بالاخره پولدار شوم”

۸ – از موانع نترسید

دریا همیشه آرام نیست، زندگی هم مثل دریاست، گاهی مجبورید با دریایی مواج و طوفانی دست و پا بزنید تا بر موانع پیروز شوید. بیشتر ما به محض شکست یا سختی، ناامید شده و از ادامه راه می ترسیم، با سرزنش و افسردگی نه تنها کاری پیش نمی برید، بلکه اوضاع شما از قبل هم بدتر می شود، همانطور که کارل ساگن می گوید:”بهتر است عوض اینکه چرا تاریک است و غر بزنید، حتی با یک شمع کمی آنجا را روشن کنید”، یا به قول ما ایرانی ها، “ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است”.

۹ – روابط و ذهن خود را خانه تکانی کنید!

نه تنها در خانه، بلکه در محیط کار، اجتماع و …روابط خود را در جهت مثبت اصلاح کنید. مطمئناً هیچ کس بدون کمک و همیاری دیگران، نمی تواند به اهداف خود برسد، اما اگر قرار باشد این ازدحام روابط بی فایده و پر سر و صدا همراه با میلیون ها انرژی منفی باشد و باعث عدم تمرکز یا تحلیل روحیه تان شوند، بهتر است حذف شوند.

۱۰ – به علائق خود توجه کنید

هر کسی به چیزهایی در ذهن خود و بطور ذاتی علاقه دارد، اگر هر گام یا عمل یا هدفی را طبق آنچه که علاقه دارید و به آن عشق می ورزید، آغاز کنید، می بینید که چطور سریع تر و آسان تر به هدف خود می رسید. در واقع این خود درونی ماست که جسم ما را به طرف آن چه که لذّت می بریم و عشق می ورزیم، سوق می دهد.

خبر

 

 

گزارش رسانه صهیونیستی از رواج فاجعه بار آرایش در زنان ایرانی!

بر اساس برآورد فعالان و کارشناسان صنعت آرایش، هر زن ایرانی به طور متوسط در ماه یک قوطی ریمل خریداری می‌کند؛ در حالی که این رقم در میان زنان فرانسوی هر 4 ماه یک بار است..

گروه رسانه های بیگانه  « تیتریک »؛ گزارش خبرگزاری فرانسه درباره رواج آرایش در میان زنان ایرانی، مورد توجه رسانه های صهیونیستی قرار گرفته است.

در این گزارش آمده است: آرایش در میان زنان ایرانی در سال‌های اخیر آنچنان گسترده شده که حتی می‌توان گفت از برخی کشورهای غربی نیز پیشی گرفته است. 

توجه رسانه صهیونیستی به رواج آرایش در زنان ایرانی

طبق این گزارش، ایران با جمعیت 38 میلیونی زنان، دومین بازار بزرگ لوازم آرایش از لحاظ درآمد و در سطح خاورمیانه (بعد از عربستان) و هفتمین بازار بزرگ لوازم آرایش در سطح جهان است.

یک طراح مد و لباس به خبرگزاری فرانسه گفته است: هم‌اکنون زنان ایرانی از همان اول صبح که بیدار می‌شوند، خود را مکلف به آرایش کردن می‌دانند، حتی اگر حال مساعدی نداشته باشند؛ چون آنها تمایل دارند در خیابان، با زیبایی نمایان شوند.

خبرگزاری فرانسه همچنین خبر داده که یکی از برندهای لوکس فرانسوی به نام Lancome اخیرا پس از چند دهه غیبت به بازار ایران بازگشته است و در همین راستا همایشی نیز در یکی از بزرگترین هتل‌های ایران برگزار کرده که در آن حدود 400 شرکت و هنرمند فعال در صنعت لوازم آرایش حضور پیدا کردند. این واقعه، اولین نمونه از نمایش تبلیغاتی یک برند معروف لوازم آرایش در ایران از زمان انقلاب اسلامی تاکنون محسوب می‌شود. 

توجه رسانه صهیونیستی به رواج آرایش در زنان ایرانی

شرکت Lancome مهمترین زیرمجموعه گروه مشهور لورآل است. شرکت لورآل از بزرگترین تولیدکنندگان لوازم آرایشی در جهان است که همکاری‌های تجاری گسترده‌ای نیز با رژیم صهیونیستی دارد.

بر اساس برآورد فعالان و کارشناسان صنعت آرایش، هر زن ایرانی به طور متوسط در ماه یک قوطی ریمل خریداری می‌کند؛ در حالی که این رقم در میان زنان فرانسوی هر 4 ماه یک بار است.

همچنین فقط 40 درصد از بازار لوازم آرایش در ایران به صورت رسمی و قانونی است و 60 درصد آن در اختیار کالاهای قاچاق است.

خبرگزاری فرانسه می‌نویسد: حتی مردان ایرانی نیز به تدریج در حال استفاده از لوازم آرایشی هستند.

در این گزارش، رواج استفاده زنان ایرانی از آرایش به عنوان اعتراض آنان به حجاب اجباری تفسیر شده است.

وای برما چرا ضد ارزشها داره روز به روز ارزش پیدا میکنه وارزشها روز به روز افول ......................

10 چیزی که زن ها در مورد مردها ازش متنفرن

n00000162-b

وقتی از خانم‌ها می‌پرسید که از چه چیزهایی درمورد مردها بدشان می‌آید، لیستی بی‌انتها جلو رویتان می‌گذارند. با اینکه چیزهایی که زن‌ها در مورد مردها بدشان می‌آید ترکیبی از ویژگی‌های کوچک و بزرگ است، در خواندنی های امروز به ۱۰ چیزی که زن ها در مورد مردها ازش متنفرن اشاره می‌کنیم:


۱- قسم دروغ


با اینکه بیشتر خانم‌ها از قسم خوردن آقایان وقتی خودشان ناراحتند بدشان نمی‌آید اما از مردهایی که فکر می‌کنند قسم خوردن تنها راهی است که حرفشان را باور کنند متنفرند.

۲- سلطه‌گری

بیشتر خانم‌ها مردی می‌خواهند که از آنها محافظت کند و به آنها احساس امنیت دهد اما به دنبال دیکتاتوری که به آنها دستور دهد چه بکنند و کجا بروند و با کی حرف بزنند و یا چه بپوشند نیستند. زنان از مردانی که قصد کنترل دارند می‌ترسند و از آنها فرار می‌کنند.


۳- متعهد نشدن


خیلی مهم است که مردها درک کنند که وقتی همه چیز جدی می‌شود، زن‌ ها توقع دارند که شما دو نفر خودتان را محدود به همدیگر کنید. زن‌ ها از اینکه بازیچه کسی قرار بگیرند و با کسی بمانند که از متعهد شدن می‌ترسد متنفر هستند.

۴- رمانتیک نبودن

زن‌ها عشق واقعی همراه با حس ارتباط عاطفی به مردشان را می‌خواهند. اگر طرفتان احساس کند که فقط بخاطر رابطه‌ جنسی سراغ او می‌آیید خیلی زود از شما دور شده و حتی اجازه دست زدن به خود را هم به شما نخواهد داد.

۵- نرسیدن به خود

با اینکه ظاهر همه چیز نیست اما زن جذب مردانی که به خود نمی‌رسند، موهایشان ژولیده است، بوی عرق می‌دهند، ناخن‌هایشان بلند شده، دهانشان بو می‌دهد و لباس‌های چروک می‌پوشند نمی‌شوند. علاوه بر این، متناسب نگه نداشتن اندامتان به خانم‌ها نشان می‌دهد که احترامی برای خودتان قائل نیستید و هیچ انگیزه و نظمی در زندگی ندارید.

۶- قابل پیش‌بینی بودن

زن‌ها واقعاً از مردان قابل پیش‌بینی که هیچوقت کار متفاوتی انجام نمی‌دهند بدشان می‌آید. آنها عاشق مردانی هستند که سرشار از سورپرایزهای عالی اند.


۷- اولویت دادن به دوستانشان


اگر از گذراندن وقت با دوستانتان خیلی بیشتر از همسر یا نامزدتان لذت می‌برید و همسرتان هیچوقت نمی‌تواند ساعتی دو نفره با شما داشته باشد، مطمئناً یک جای کار می‌لنگد.


۸- مدام بحث کردن


زن‌ها از مردهایی که هر صحبت کوچک را به بحثی ادامه‌ دار و مشاجره تبدیل می‌کنند و باعث می‌شود آنها مجبور شوند مدام حالت دفاعی به خود بگیرند خوششان نمی‌آید.


۹- دید زدن خانم‌های دیگر جلو چشم آنها


با اینکه نگاه کردن به خانم‌ها برای برخی آقایان مسئله‌ای عادی است (البته نه زیاد از حد آن)، اما وقتی اینکار را جلو زن زندگیتان انجام دهید مشکل‌ساز خواهد شد.


۱۰- وابستگی


اعتماد به‌ نفس و استقلال ویژگی‌هایی بسیار جذاب در آقایان است، اما وابستگی و نا امنی اینطور نیست. زن‌ ها دوست ندارند با مردانی باشند که به خودشان اعتماد ندارند و برای روابط، کار و دوستی‌ هایشان نیاز به تایید دائمی دارند.

عیدمبعث مبارک

 


یا ایها المدثر

از سال‌ها عزیمت

گویا که آمدی تو!

سردی ز چیست آخر؟

می‌لرزی از چه احمد؟

این بار آمدی تو!

این بار گو چه دیدی

در حال روزه‌داری

وقت نماز آری؟!

این بار گو چه دیدی؟!

این بار آمدن نیست

این بار فرق دارد

انگار رفتنی شد

چشمان برق بارد

انگار آشنایی می‌خواندت محمّد

می‌گویدت صدا با

آرامشی مؤثر

برخیز ای محمّد


یا ایها المدثر

ریشه‌دارترین دام‌ شیطان چیست؟

آن‌گاه که انسان از محیط ارزش‌های خدایی خارج می‌شود و ارزش‌های مادی ملاک برتری او قرار می‌گیرد، اسارت آغاز می‌شود.

چاپلوسی، حالتی است برخاسته از ضعف نفس و نوعی اسارت روحی انسان که در برابر دیگر آدمیان برای جلب منافع و کسب امتیازهای مادی صورت می‌گیرد.

  پیشوایان اسلام نه تنها از چاپلوسی و ستایش نابجا بیزار بودند، بلکه مدح آمیخته به تملق را نیز عیب اخلاقی می‌شمردند. آنان در برابر رفتار و گفتار ذلت باری که با غرور و شرف انسانی مغایر بود، سکوت نمی‌کردند و اگر کسی مرتکب چنین عمل خلافی می‌شد، از او انتقاد می‌کردند. به همین مناسبت به آیه‌ای از قرآن و احادیث در مورد این امر اشاره می‌کنیم:

خداوند در قرآن سوره آل عمران خطاب به بندگان خود می‌فرماید: هرگز کسانی را که به آنچه کرده‌اند (از روی هوای نفس...) شادمانی می‌کنند، و دوست دارند برای آنچه نکرده‌اند نیز ستایش شوند، رسته از عذاب مپندار، که عذابی دردناک (درپیش) دارند.

امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر می‌فرمایند: با پارسایان و راستگویان مرتبط باش، و آنان را چنان عادت ده که تو را ستایش نکنند و نخواهند با ستایش کار مهمی که نکرده‌ای شادت کنند، زیرا ستایش‌گری‌های زیاد، موجب خودپسندی می‌شود، و انسان را گول می‌زند.

امام علی(ع) از عهدنامه مالک اشتر: (ای فرماندار مصر!) مبادا در دام خودپسندی گرفتار شوی! و مبادا انسانی از خود راضی باشی! و مبادا تملق‌گویی در حق خود را دوست بداری! که این‌ها همه، از ریشه‌دارترین دام‌های شیطان است، تا نیکوکاری نیکوکاران را نابود کند.

امام صادق(ع) به ابن جندب می‌فرمایند!... به ستایش‌های ستایشگران نادان مغرور مشو، وگرنه در دام تکبر و زورگویی گرفتار می‌شوی، و در اعمال خود، به خودپسندی می‌افتی، که بی‌گمان برترین کارها، عبادت پرودگار و فروتنی با مردم است.

پی‌نوشت:

سوره آل عمران(3):188

نهج‌البلاغه 999: «عبده» 1/462

نهج‌البلاغه1030؛ «عبده» 2/112

تحف‌العقول/304

منبع:

الحیاة، محمدرضا حکیمی

نحوه ی ارتباط شیطان با امت پیامبر (ص)





علی (علیه السلام) مولای جن و انس

از سلمان فارسی نقل شده است که ابلیس کنار جماعتی که به امیرالمؤمنین ناسزا می گفتند، رسید و در برابر آنها ایستاد. گفتند: تو کیستی؟ گفت: من ابامره هستم. گفتند: سخنان ما را شنیدی؟ گفت: بله، وای بر شما که مولایتان علی را ناسزا می گویید. گفتند از کجا می دانی که او مولای ماست؟ گفت: از آنجا فهمیدم که پیامبرتان فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» . گفتند: تو از دوستداران و شیعیان او هستی؟ گفت: نه، ولی او را دوست دارم و هرکه دشمن او باشد، من در مال و فرزندان او شریک هستم. گفتند: ای ابامره در مورد علی (علیه السلام) چیزی بگو. گفت: ای پیمان شکنان و بی دینان، بدانید من در میان جن ها 12000 سال عبادت کردم و نیز 12000 سال دیگر نیز در میان فرشتگان در آسمان عبادت کردم. در آن محل که مشغول ذکر خدا بودیم، نوری خیره کننده از کنار ما گذشت. همه ی فرشتگان به سجده افتادند، گفتند: «سبوح قدوس» این نور فرشته ی مقرب و یا نبی مرسل نیست، این نور طینت علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.(1)

شیطان و امت پیامبر

هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متولد شد، جن ها متوجه شدند که آسمان ها پر از نگهبان است و آنها را از صعود به مقر فرشتگان منع می کنند. پس شیطان متوجه تولد پسری در خانواده ی عبدالمطلب شد. سریع خواست به آنجا سر بزند، اما جبرئیل مانع او شد. پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟ جبرئیل گفت: پیامبر خاتم متولد شده است. پرسید: آیا من هم در وجود او بهره دارم؟ جواب داد: نه. پرسید: در امت او چطور؟ گفت: آری. شیطان گفت: به همین نیز راضی هستم.(2)

شیطان نمی تواند به قلب انسان وارد شود

زمانی که خداوند جسم آدم را خلق کرد و خواست در او از روح خود بدمد، به شیطان اجازه داد تا به آدم نزدیک شود. او در همه اعضای آدم وارد شد، وقتی که خواست به قلب وارد شود، خداوند فرمود: «القلب حرم الله و لا یسکن فی حرم الله غیر الله» قلب، محدوده ی خداوند است. نیز در حدیث نبوی آمده است که «قلب المؤمن بیت الله و قلب العارف عرش الله». حق تعالی درباره ی ارزش دل و قلب انسان فرموده است: «لا یسعنی ارضی و لا سمائی و لکن یسعنی قلب عبدی المؤمن». زمین و آسمان نمی تواند مرا در خود بگنجاند، ولی قلب بنده ی مؤمن مرا در خود می پذیرد.(3)

غم بدون علت

روایت شده است که ابو عبدالرحمان به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: به درستیکه گاهی محزون و ناراحت و گاهی مسرور می شوم و دلیلی از مال و اهل و اولادم نمی بینم. امام (علیه السلام) فرمودند: با هر کسی فرشته ای و شیطانی هست. خوشحالی بی دلیل، به خاطر نزدیک شدن فرشته ی الهی به او؛ و غم، به دلیل نزدیکی شیطان به اوست. این است که خدا فرموده است: «الشیطان یعدکم الفقر و یامرکم بالفحشاء و الله یعدکم مغفره منه و فضلا» (4)شیطان به شما وعده ی فقر می دهد. در حدیثی ‌آمده است که شیطان به گوش دل انسانی که می خواهد انفاق کند، می گوید: «لا تنفقوا فانکم تفتقرون» یعنی انفاق نکنید، زیرا مبتلا به فقر می شوید.(5)

شیطان سگ پاسبان خانه ی خداست

آیت الله کوهستانی می فرمودند: وقتی کسی به مهمانی دعوت شده باشد، وظیفه ی صاحبخانه است که جلوی حمله ی سگ پاسبان را بگیرد. شیطان سگ درگاه خداست. هر کس با صاحبخانه کار داشته باشد، حق تعالی چون ضامن راه است، به شیطان می گوید: این از خود ماست. بگذار داخل شود. برداشتن موانعی از قبیل شیطان، برعهده ی صاحبخانه است. انسان یک کار بیشتر ندارد و آن توجه کامل به صاحبخانه است. «کان حقا علینا نصر المؤمنون» بر ما حقی است که مؤمنان را یاری کنیم. «ان عبادی لیس لک علیهم سلطان» ای شیطان! هر آینه تو بر بندگانم تسلط نداری. اما اگر کسی قصد دزدی داشته باشد، شیطان نمی گذارد. خود شیطان گفت: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ‌ * إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ‌» خداوندا، به عزت تو سوگند که همه ی انسان ها جز بندگان خالصت را گمراه و اغوا می کنم(6).

شیطان دست بردار نیست

آیت الله کوهستانی درباره ی این که انسان همواره در کمین گاه شیطان قرار دارد و شیطان هیچ گاه انسان ها بویژه عالمان دینی را رها نمی سازد، به طلاب می فرمود: طلبه هنوز از منزل حرکت نکرده، شیطان تلاش می کند تا او را از پای درآورد. مواظب باشید تا باد «ضرَبَ زیدُ» ما را از پای درنیاورد؛ و نیز می فرمود: اگر بیرون بروی حتی بالای کوه هم بروی، شیطان آنجا هم کسی را می فرستد تا تو را اذیت کند. به یکی از طلبه ها فرمود: با شیطان نمی شود کشتی گرفت، آدم را زمین می زند.(7)

ابلیس در زمان ظهور امام عصر (علیه السلام)

بحار از اسحاق بن عمار آورده است که از حضرت امام باقر (علیه السلام) پرسیدم که وقت معلوم چه وقت است؟ فرمود: وقت معلوم روز قیام قائم آل محمد است. هرگاه خداوند او را برانگیزد، در مسجد کوفه ابلیس می آید، در حالیکه بر زانوهایش راه می رود و می گوید: ای وای از این روز. آنگاه از پیشانیش گرفته شده، گردنش زده می شود. آن هنگام روز وقت معلوم است که مدت او به پایان می رسد.(8)

شیطان را سه بار می کشند

آیت الله امجد در فرمایشات خود می فرمودند: شیطان را سه بار در سه زمان می کشند: زمان ظهور حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف، چون زمینه ی عملکرد شیطان کم و ضعیف می شود. زمان رجعت: چون زمینه ی شیطان کم تر می شود. قیامت: چون روز ظهور حق است(9).

بدترین مکان هایی که شیطان در آن همواره حضور دارد

الف) بازار: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بدترین مکان های زمین، بازارها هستند که محل جولان ابلیس است. او صبح به آنجا می آید و تخت فرماندهی خود را در بازار قرار می دهد و لشکریان و اولاد خود را در بین مردم پخش می کند تا عده ای را به کم فروشی، یا تخلف در وزن و ترازو، یا دزدی و دروغ در بیان جنس وادار کنند و سبب فساد و تباهی در اقتصاد شوند. این شیاطین، اول کسانی هستد که به بازار می آیند و آخرین هستند که بیرون می روند. پس فرمود که بهترین اماکن روی زمین مساجد هستند که پیش خدا از همه جا محبوبترند.
ب) مکان خلوت: از مواردی است که شیاطین در آن فعالیت کرده و سبب ارتکاب معاصی می شوند. ابلیس به حضرت نوح (علیه السلام) گفت: بپرهیز در جایی که تو با زن اجنبی خلوت کنی که من سومین شما خواهم بود، تا شما را به حرام به هم نزدیک نمایم.

خصلت های ابلیس

الف) تسویف: به معنای کار را به آینده واگذار کردن و در زمان ممکن و لازم انجام ندادن و در نتیجه از دست دادن فرصت های خوب و بی بهره ماندن. در حدیث آمده است: «التسویف من شعار الشیطان» (10).
ب) قهقهه: خنده با صدای بلند در اخلاق دینی، مذموم شمرده شده است. در احادیث آمده است: «القهقهه من الشیطان». تبسم و لبخند از اخلاق اولیا می باشد. در حالات مؤمن آمده است که «حزنه فی قلبه و بشره فی وجهه». شخص با ایمان، حزن و اندوهش در قلب او و تبسم و گشاده رویی اش در صورتش پیداست.(11)
ج) تبذیر و اسراف: زیاده روی در مصرف از نعمت ها و اموال، به صورت پراکنده نمودن و دور ریختن و هدر رفتن آنها است. خداوند می فرماید: «إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَ کَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً». به درستیکه اهل اسراف و تبذیر، برادران شیطان هستند که او نسبت به نعمت های خداوند کفور و ناسپاس می باشد(12).
د) خوابیدن بر روی شکم: در احادیث آمده است که دمر خوابیدن، خوابیدن شیطان است. در شرع، عملی مکروه است و سبب تحریکات شیطانی می شود. از نظر بهداشت و سلامت، برای دستگاه گوارش انسان و برای قلب که زیان آور می باشد. در حدیث نبوی آمده است که چنین خوابیدنی سبب فقر و پریشانی و بیماری و خواری می شود.(13)
و) لقمه ی ابلیس: در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) آمده است: «چون ابراهیم خلیل (علیه السلام) خواست گوسفند را قربانی کند ابلیس آمد و برای خود قسمتی درخواست کرد. ابراهیم (علیه السلام) ابا می کرد تا اینکه ابلیس طحال گوسفند را طلب کرد و حضرت ابراهیم (علیه السلام) آن را به ابلیس داد. پس آن لقمه ی شیطان است و بدیهی است که در فقه اسلام خوردن آن حرام است.(14)
ز) چشم چرانی: «النظر سهم من سهام ابلیس» نگاه آلوده به گناه، تیری از تیرهای شیطان است. زیرا نگاه به زن نامحرم، موجب آلودگی روح و قلب ناظر می شود.(15)
ح) شعر: در حدیث آمده است که اشعار خالی از حکمت و آنهایی که موجب تحریک انسان یا تحقیر اهل ایمان می شود، شعار شیطان است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «الشعر من ابلیس». کلمات موزون از شیطان است. در مذمت شعرای منحرف در آیه ی شریفه آمده است: «الشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ‌». گمراهان دنباله رو شعرا می باشند.(16)

غضب، خصوصیت شیطان است

امام باقر (علیه السلام) فرمود: غضب، پاره ای از آتش شیطان است که در قلب انسان برافروخته می شود.(17)

آوازخوانی ابلیس

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: وقتی که آدم از میوه ی درخت ممنوعه خورد، ابلیس غنا خواند. وقتی که به زمین هبوط کرد، برایش حدی نواخت و هنگامی که آدم در زمین استقرار یافت، ابلیس نوحه کرد و خاطرات بهشت را برای او یادآوری کرد.(18)

آغاز همه ی بدی ها

زمان بعثت پیامبر، امتی برای او جمع شدند. ابلیس گفت: اگر آنها دنیا را دوست داشته باشند، دیگر باکی ندارم که بت ها را نپرستند. چون من شب و روز آنها را با سه خصلت آشنا می کنم: به دست آوردن مال به حرام و خرج کردن در غیر حلال و اینکه در راه حق خرج نکنند؛ و همه ی بدی ها به دنبال این سه خصلت می آید. «حب الدنیا رأس کل خطیئه» .دوستی دنیا، منشأ همه گناهان است.(19)

معرفی ابلیس از زبان خود

امام هادی (علیه السلام) روزی ابلیس را دید و از او پرسید که چه کسی هستی؟ ابلیس گفت: من قاتل و کشنده ی فرزند آدم به نام هابیل هستم. من با نوح پیامبر در کشتی سوار شدم. من کشنده ی شتر صالح پیامبرم. من موجب به آتش انداختن ابراهیم هستم. من نقشه ی قتل یحیی را کشیدم. من سبب قتل زکریا با اره شدم. من روان کننده ی لشگر فرعون به رود نیل شدم که آنها غرق شوند. من جادوگران را راضی نمودم که با موسی درگیر شوند و آنها را راهنمائی نمودم. من سازنده ی گوساله سامری بودم. من مردم را در جنگ حنین برای کشتن پیامبر اکرم جمع کردم. من حسادت را در دل امت در روز سقیفه انداختم، تا غصب خلافت حضرت علی (علیه السلام) بشود. من محمل عایشه را در جنگ جمل با علی (علیه السلام) بستم. من در لشگر معاویه در جنگ صفین، کارساز بودم. من در روز عاشورا در کربلا، لشگر یزید را در ریختن خون حسین بن علی (علیه السلام) و اصحابش تشویق می کردم. من امام اهل نفاق هستم. من نابودکننده ی اقوام اولین بودم و گمراه کننده ی اقوام آخرین هستم. من از آتش و نه از خاک خلق شده ام. من مورد خشم خداوند تا آخر خلقت هستم. سپس امام هادی (علیه السلام) فرمود: تو را به خدا قسم که اعمالی که موجب تقرب به خدا می شود، بیان کن؟ ابلیس گفت: در دنیا با قناعت زندگی کن و برای نجات در آخرت، به محبت علی بن ابیطالب (علیه السلام) تمسک نما و به دشمنی با دشمنان آن حضرت زندگی کن. به درستیکه خدا را هفت آسمان عبادت کرده و در هفت زمین معصیت نمودم و در این عمر طولانی یافتم که هر فرشته ی مقربی و هر پیامبر مرسلی با محبت علی بن ابی طالب (علیه السلام) به خداوند جهان تقرب می جوید(20).

بقای شیطان به دلیل وجود اولیای خدا

حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: زمانیکه یکی از اولیای الهی به دنیا بیاید، ابلیس فریاد می زند. شیاطینش به او می گویند که ای آقای ما، چه شده که چنین شیون می کنی؟ گوید: ولی خدا به دنیا آمده است. گویند: به تو چه ضرری می رسد؟ گوید: اگر زنده بماند و به کمال برسد، به دست او گروه زیادی هدایت می شوند. گویند: آیا اجازه می دهی او را بکشیم؟ گوید: نه. گویند: چرا از کشتن او کراهت داری؟ گوید: زیرا بقای ما به وجود اولیاء الله است. اگر خالی بماند روی زمین از اولیای خدا، قیامت به پا می شود و در نتیجه ما به آتش عذاب الهی، مبتلا می شویم. چرا شتاب کنیم در رفتن به جهنم و عذاب الهی(21).

ابزار و سلاح شیطان

حضرت علی (علیه السلام) فرمود: فتنه و آزمایش الهی عمدتاً در سه مورد می باشد:
1-میل و کشش مفرط به زن ها که در قالب حرام و گناه ظاهر می شود که این حال به منزله ی شمشیر شیطان است و افراد را از پا می اندازد.
2- شراب مسکر خوردن که به منزله ی دمیدن شیطان است و افراد را از اعتدال مزاج و تعقل دور می کند و در ظلمت مستی آنها را به هر عمل ناشایست وادار می کند.
3-علاقه ی شدید به طلا و نقره و پول که به منزله ی تیر شیطان است که با آن مردم را گرفتار و اسیر می نماید. در روایت آ‌مده است که وقتی اولین بار سکه های طلا و نقره ضرب شد و به بازار آمد، شیطان آنها را گرفت و بوسید و بر چشم گذاشت و گفت که با وجود اینها کار من آسان می شود. «طالب الدنیا مونث و طالب العقبی مخنث و طالب الولی مذکر» (22).

خصلت ها و اخلاق ابلیس

امام صادق (علیه السلام) فرمود: کسی که باکی ندارد از آنچه می گوید و درباره ی او هرچه بگویند نیز باکی نداشته باشد، پس او شریک شیطان است. یعنی شیطان در انعقاد نطفه او شریک بوده است. کسی که غیبت و بدگویی از برادر ایمانی خود کند، در حالیکه بین ایشان هیچ ظلم و ستمی روا نشده باشد، ‌او شریک شیطان است. کسی که خرسند و مشتاق و خشنود به ارتکاب حرام باشد و زنا را دوست داشته باشد و به انجام آن حریص باشد، شریک شیطان است. سپس حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: به درستیکه برای فرزند زنا، نشانه هایی است: یکی اینکه بغض و دشمنی ما اهل بیت را دارد؛ میل به عمل حرامیکه از آن تولید و خلق شده دارد؛ نسبت به دین ارزشی قائل نیست؛ و در حضور مردم با زشتی و بدی ظاهر می شود.(23)

کتاب ابلیس

از رسول خدا روایت است که ابلیس به خدا عرض کرد: پروردگارا، آدم به زمین نزول کرد. می دانم که برای فرزندان او کتاب ها و پیامبرانی خواهی فرستاد. کتاب ها و پیامبران شان کدامند؟ حق تعالی فرمود: رسل بنی آدم، ملائکه و پیامبرانند؛ و کتب ایشان تورات، انجیل، زبور و فرقان. عرض کرد: کتاب من چیست؟ فرمود: کتاب تو شم است، یعنی آن خال ها که زنان بر بدن خود درست می کنند. قرائت تو، شعرهای لغو و بیهوده و گمراه کننده و پیامبران تو، کاهنان و ساحران می باشند. طعام تو چیزهایی است که نام خدا بر آنها ذکر نشود و شراب تو هر مست کننده است. راست تو دروغ، و خانه ی تو حمام است. صیدگاه تو زنان اند و مؤذن تو، ساز موسیقی؛ و مجلس و مسجد تو، بازارها است و علم تو، جادو است.

عدم تسلط شیطان بر اولیای خدا

در روایات آمده است که شیطان نمی تواند بر انبیا و اولیا و شیعیان امیرالمؤمنین مسلط شود.(24)

پاسخ ملاصدرا به چگونگی تمثل شیطان

ملاصدرا می گوید: سؤال می شود که چگونه شیطان برای برخی از مردم صورت می نمایاند و به برخی نمی نماید؟ اگر کسی صورت او را دید، آیا آن صورت حقیقی اوست و یا شکلی است که خود را بدان شکل نشان می دهد؟ اگر صورت حقیقی اوست، پس چرا به صورت های گوناگون دیده می شود؟ چگونه در یک هنگام در دو مکان و بر دو صورت دیده می شود؟ در پاسخ باید گفت: فرشته و شیطان، دو صورت حقیقی و اضافی دارند. صورت حقیقی آن دو را جز به نور نبوت نمی توان ادراک کرد. همانطور که رسول الله (صلی الله علیه و آله) از جبرئیل خواست تا خود را بر صورت حقیقی به او بنماید، او را وعده به کوه حرا داد. در آنجا جبرئیل بر او ظاهر شد، در حالیکه سراسر کرانه ی خاور و باختر را فراگرفته بود. بار دیگر او را در سدره المنتهی به صورت خود مشاهده نمود. گاهی نیز او را به صورت اضافی می دید که معمولاً متمثل به صورت دحیه ی کلبی که مردی نیکو چهره و از صحابه بود، مشاهده می نمود؛ و شیطان نیز در بیداری برای آن حضرت متمثل می گشت. لذا با چشم خود او را می دید و سخنش را می شنید.
لازم به ذکر است که شیطان نمی تواند به صورت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) و پیامبران دیگر ظاهر شود، چنانکه فرموده است: «هرکس که مرا در خواب ببیند پس مرا بواقع دیده است زیرا شیطان به من تشبیه پیدا نمی کند و به شکل من ظاهر نمی شود» (25).

پی نوشت ها :

1.بحار، ج39، ص 163.
2.همان، ج60، ص 241.
3.شیطان ظلمتی بر تارک آفرینش، ص 23.
4.سوره ی بقره،‌ آیه ی 268.
5.بحار، ج60، ص 205.
6.مصباح الهدی، ص 442.
7.بر قله پارسایی، ص 305.
8.مکیال المکارم، ج1، ص 175.
9.جواهر معنوی، ص 28.
10.شیطان، ظلمتی بر تارک آفرینش، ص 97.
11.همان، ص 97.
12.همان، ص 98.
13.همان، ص 98.
14.همان، ص 99.
15.همان، ص 99.
16.همان، ص99.
17.کافی، ج2، ص 304.
18.شیطان، ظلمتی بر تارک آفرینش، ص 27.
19.همان، ص 102.
20.کتاب طوالع الانوار، ص 166.
21.شیطان، ظلمتی بر تارک آفرینش، ص 116.
22.همان، ص 118.
23.خصال، باب الاربعه.
24.بحار، ج60، ص 257 و 201.
25.جن در کلام بزرگان، ص 112.

روز مرد برمردان راستین مبارک

میلاد مولود کعبه مبارک




به جز از علی نباشد به جهان گره‌گشایی ****
 

طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی  

چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن ****



به جز او به زخم دل‌ها ننهد کسی دوایی 

ز ولای او بزن دم که رها شوی ز هر غم ****



سر کوی او مکان کن بنگر که در کجایی 

بشناختم خدا را چو شناختم علی را ****



به خدا نبرده‌ای پی اگر از علی جدایی 

علی ای حقیقت حق علی ای ولی مطلق ****



تو جمال کبریایی تو حقیقت خدایی 

نظری ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن ****

تو که یار دردمندی تو که یار بینوایی 



همه عمر همچو "مجنون" طلب مدد از او کن ****

که به جز علی نباشد به جهان گره‌گشایی 



اندیشه (2)

پاسخ این سوال متاثر از یکی از خصوصیات مغز ماست که به سازمان دهی اندیشه ها مربوط است . مغز ما در برابر هر پرسش و همچنین در بررسی راههای ممکن برای رسیدن به یک هدف کاملا مشابه موتورهای جستجوگر نظیر گوگل در اینترنت عمل میکند یعنی ابتدا راههای اجرا شده و تکراری و سپس راههای کمتر تجربه شده و در نهایت راههایی که اصلا تجربه  نشده اند را در دسترس قرار میدهد.  بنابراین ما به درک راههای غیر تکراری نمیرسیم مگر اینکه یک به یک این راهها را مرور و رد کنیم و همینطور که گفتیم اگر بخواهیم برای هر مشکلی که پیش می آید این کار را انجام دهیم شاید صدها سال طول بکشد و برای اینکه با چنین چالشی رو برو نشویم مغز بگونه ای طراحی شده است که به سرعت تمایل دارد ("تمایل مغز به سرعت است" : قانون گشتالت)  یعنی مغز ما طبیعتا نمیخواهد سرعت فکر کردن را کند نموده  و برعکس سعی دارد سریعا به فکر  بعدی بپردازد و همین موضوع موجب می شود وقتی فکری  به ذهنمان می رسد و راههای تجربه شده را برسی میکنیم انگیزه خود را برای بررسی راههای بعدی از دست میدهیم.

 

  برای درک بهتر این موضوع می توانید جستجو در ذهن خود را با جستجو در اینترنت مقایسه کنید وقتی با موتور جستجوگر گوگل به دنبال موضوعی می گردید هزاران لینک برای شما در هر ثانیه پیدا میشود. اما عموما ما در اکثر جستجوهای خود فقط چند لینک از صفحه اول را بررسی می کنند و اگر جواب مورد نظر را پیدا نکنند هم معمولا در همان سایتها موضوعات دیگری حواس مارا به خود جلب کرده که هدف قبلی را فراموش کرده و فرصت پرداختن به سایر پاسخهای یافت شده را نیابیم.

  نظیر همین اتفاق بصورت ناخوداگاه در مغز ما روی می دهد و پس از چند بررسی اولیه افکار دیگری ذهن مارا به خود مشغول میکنند و خیلی زود به این نتیجه می رسیم که راهی وجود ندارد و آن اندیشه را تغییر میدهیم .

  اما حالا شاهد کشف جدیدی هستیم که می تواند جرقه تحول عظیم را در ذهن  بشر پدید آورده و سرعت رشد و تکامل بشر را دو چندان کند و چه بسا شما که در حال مطالعه این مطلب هستید از پیشگامان این تحول در زندگی خود باشید البته اگر همین الان تصمیم بگیرید که این تحول را ایجادکنید .

 

 

 

احتمالا شما هم شنیده اید که ما انسانها کمتر 10% مغز خود استفاده میکنیم

و همواره اعتقاد براین بود که نوابغ بیشتر از سایرین از مغز خود استفاده  می کنند لیکن مطالعات جدید نشان میدهد بر خلاف تصور گذشته نوابغ از درصد بیشتری از مغز استفاده نمیکنند بلکه تفاوت در نوع نگاه آنان به مسائل است.   

نابغه  به این دلیل نابغه است که

 نوع نگاهش به مسائل متفاوت از سایرین است

 

   برای درک بهتر این موضوع  خاطره ای از دوران نوجوانی یکی از بزرگان تاریخ را که احتمالا قبلا شنیده اید بازخوانی میکنیم.

حل مساله ریاضی

   در دوران نوجوانی وقتی یک روز در کلاس درس ریاضی خوابم برده بود با صدای فریاد معلم بیدار شدم که تاکید میکرد حتما تکالیف شب را انجام دهیم .

 من هم فورا دو مساله ای را که به عنوان تکلیف شب روی تخته سیاه نوشته شده بود یادداشت کردم و شب با تلاش توانستم یکی از مسائل را حل کنم اما احتمالا چون در کلاس خوابم برده بود و درس را بلد نبودم  نتوانستم مساله دوم را هم حل کنم. 

  فردا که در کلاس معلم تکالیف  شب را کنترل میکرد وقتی به دفتر من نگاه کرد با حیرت پرسید:" تو یکی از مسله ها را حل کردی؟"  من با ترس گفتم : " من برای حل مساله دوم هم تلاش کردم اما بخاطر مشغله وقت کافی نداشتم ".

 استاد همچنان در بهت و حیرت بود و مدتی طول کشید تا از اصل ماجرا آگاه شوم و بدانم این دو مساله تکلیف شب نبودند زیرا در حین درس  (همان زمان که من خواب بودم) استاد به مسائل لاینحل ریاضی اشاره کرده و دو نمونه از این مسائل را که به گفته ریاضیدانان هرگز به جواب نمیرسند را پای تخته نوشته بوده و من به گمان اینکه این دو مساله تکلیف شب ما می باشند توانسته بودم یکی از آنها را حل کنم. اما


چگونه دانش آموز توانسته بود مساله را حل کند؟


    به نظر شما چگونه این دانش آموز توانسته بوده آن مساله راحل کند؟آیا علم او بیشتر  از ریاضیدانان بوده ؟ آیا تبحر او در حل مسائل بالاتر بوده ؟ آیا هوش و ذکاوت او را سایر ریاضیدانان نداشته اند؟ آیا روش حل مساله به الهام شده بوده ؟

    در واقع تنها دلیل، نوع نگرش او به مساله بوده اینکه او بر خلاف ریاضیدانان   فکر می کرده که با مساله ساده ای روبرو است و همچنین باور داشته که تا فردا فرصت دارد که آن را حل کند .

   این تفاوت که او با این اندیشه که همه دانش آموزان می توانند این مساله را در آن شب حل کنند شروع به حل موفقیت آمیز یک مساله لاینحل کرده و   این تفاوت دیدگاه  کلید نبوغ  است.

اندیشه (1)

به نام خدا

اندیشه و هیپنوتیزم

 

 آیا آماده تحول هستید؟
 

آیا چند دقیقه وقت دارید تا نگاه خود را برای همیشه به زندگی تغییر دهید.

در این مقاله قصد دارم در مورد پدیده ای به نام "اندیشیدن" و تحولی در اندیشه صحبت کنیم .

در مقام مقایسه انسان و کامپیوتر میتوان گفت نوع اندیشیدن مانند تفاوت کامپیوترهای مک اینتاش و پی سی هاست. به عبارتی تحول در شکل اندیشیدن تحول در تمام زندگی است.

    این پدیده از بدو تولد تا هنگام مرگ با ماست و در قرن حاضر زنده بودن ما تنها منوط به زنده بودن مغز ماست و زنده بودن مغز یعنی فکرکردن.

     حتی اگر اعتقاد نداشته باشید که تمام سختیها، تمام پیروزیها، موفقیتها و شکستهای ما وابسته به فکر و اندیشه ماست بیگمان  باید بپذیرید که تفکر بر زندگی ما اثرات بسیارمهمی دارد زیرا تصمیمات مهمی که سرنوشت مارا رقم میزنند حاصل تفکر ما هستند. علاوه بر نتیجه مستقیم افکار ما که کم و بیش  از آن آگاهیم خود پدیده فکر کردن اثرات غیر مستقیمی بر زندگی ما دارد که عموما از آن غافلیم. از جمله بیماریهایی که ریشه عصبی دارند و همچنین طول عمر ما که بر مبنای  روند نوزایی سلولهای مغز و سایر اندام ماست که بیش از پیش بر اهمیت پدیده تفکر می افزاید.

در یک کلام میخواهم بگویم

به عبارت دیگر مادام که زنده ایم فکر می کنیم

اگر خوب فکر کنیم خوب زندگی میکنیم و برعکس

   اکثریت مردم بر این باورند که ما از لحظه بیداری تا شب هنگام که به خواب می رویم فکر می کنیم و گاهی افکار ما حتی مانع از بخواب رفتن ما می شوند لیکن لازم است بدانید تفکر ما حتی در خواب هم متوقف نمیشود فلذا از فکر کردن گریزی نیست و از تپش قلب و تنفس ما نیز حیاتی تر است.

  جالب اینکه با همه اهمیتی که پدیده تفکر در زندگی بشر دارد تاکنون کمتر به آن پرداخته شده بود  و اصولا عوام بایک الگوی ثابت به اندیشیدن می پرداختند و  باور  بر این بود که تنها یک الگو برای اندیشیدن وجود دارد. همان الگوی ثابت و قدیمی که همه از بدو تولد بصورت ناخوداگاه از آن پیروی میکنیم.

اما حالا تصور کنید

اگر بتوانید مانند نوابغ فکر کنید.

اگر بتوانید با روش سریعتری بیندیشید.

اگر بطور خودکار افکار بیفایده به ذهنتان خطور نکند.

اگر بتوانید ضریب خطای اندیشه های خود را کاهش دهید.

اگر بتوانید از ظرفیت بیشتری از مغز خود بهره ببرید.

چه تحولی در زندگی شما رخ خواهد داد؟

سرنوشت شما چه تغییری شما میکند؟

   در این میان مهم نیست شما چه هدفی را در زندگی خود دنبال میکنید اما  این مقاله به شما روش نوینی برای اندیشیدن  ارائه می دهد که می تواند نگاه شمارا به زندگی متحول کند و سرعت حرکت شما را در جهت اهدافتان چند برابر کند . همچنین در روش نوین اندیشیدن شما کمتر به خطا می روید و کمتر دچار افکار منفی می شوید .  همچنین این مدل اندیشیدن موجب میشود روند پیر شدن کندتر اتفاق بیفتد و زایش سلولهای مغزی بیشتر اتفاق بیفتد.

   برای اینکه به سرعت به اصل مطلب بپردازیم از بیان محاسن این روش جدید میگذرم و  به سراغ جایگاه فیزیکی اندیشه یعنی مغز میروم  تا از ظرفیت خود در فعلیت بخشیدن اندیشه آگاه شویم.


آشنایی با مغز


مغز با وزنی معادل 1400گرم  مرکز اندیشه یا همان سامانه پیامهای عصبی است.

مدیریت تصمیمها به عهده 100.000.000.00 سلول عصبی(نورون) است که 10% کل مغز را در برگرفته اند و در آخرین سطح قشر مخ(کورتکس) قرار دارند که ضخامتی در حدود 2 تا 5 میلیمتر را دارا بوده و در هر میلیمتر مربع حدود 100.000 نورون مستقر است.

سطح کورتکس از حدود 30.000.000.000 نورون ساخته شده که می توانند باهم ارتباطاتی با حجم یک میلیون میلیارد سیناپس انجام دهند.

1.000.000.000.000.000 سیناپس

یعنی هر مغز می تواند در هر زمان یک میلیون میلیارد حالت مختلف بیندیشد.

  برای درک بزرگی این عدد میتوان گفت که اگر در هر ثانیه یک سیناپس را بشماریم شمارش کل آنها  در طول سی و دو میلیون سال بطول می انجامد.

    حال اگر ما تعداد مدارهای نرونی  ممکن را مورد توجه قرار دهیم با یک رقم نجومی یعنی ده در مقابلش یک میلیون صفر مواجه خواهیم شد و این در حالی است که

      کل ذرات شناخته جهان تنها برابر با ده در مقابل هفتاد و نه صفر است.

قصد گیج کردن شما را ندارم

اما آیا می داند این ارقام چه معنی می دهند؟

 

این ارقام بصورت علمی و مستند به ما میگویند

مغز ما در هنگام مواجهه با هر مشکل می تواند میلیونها راهکار مختلف را بررسی، مطالعه و پیگری نماید

 

جالبتر اینکه

 امروزه میدانیم جنس صدای هر انسان، مردمک چشم هر انسان و بسیاری خصوصیات دیگر در انسانها وجود دارد که مانند اثر انگشت هر فرد کاملا یگانه و منحصر به فرد بوده و شبیه هیچ انسان دیگری نیست  و یکی از این موارد ساختار مغز ماست.


مطالعات نشان میدهد

حتی در شبیه ترین دوقلوها  

دو مغز همسان وجود ندارد،

بنابراین  هیچ دو مغز اندیشه های کاملا یکسانی ندارد.

پس اگر بر فرض محال از بین میلیونها اندیشه ای که به ذهن شما میرسد هیچ یک پاسخ مشکل شما نباشد ممکن است از بین میلیونها اندیشه دیگری که به ذهن فرد دیگری میرسد بتواند پاسخ مشکل شما باشد.


پس چرا

گاهی نمیتوانیم ؟

گاهی هیچ راه حلی نیست؟

گاهی فکرمان به هیچ جا نمیرسد؟

گاهی احساس درماندگی و عجز میکنیم؟

گاهی در برابر مشکلات احساس  ناتوانی  میکنیم؟

گاهی احساس می کنیم تمام درها به روی ما بسته است ؟