من تو را میبینم...
الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوهاب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسمپ: پویاپی برای پیوستن به خروش حیاتت: تدبیر برای دیدن افق فرداهاث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارنده هاج: جسارت برای ادامه زیستنچ: چاره اندیشی برای گریز از گرداب اشتباهح: حق شناسی برای تزکیه نفسخ: خودداری برای تمرین استقامتد: دور اندیشی برای تحول تاریخذ: ذکر گوپی برای اخلاص عملر: رضایت مندی برای احساس شعفز: زیرکی برای مغتنم شمردن دم هاژ: ژرف بینی برای شکافتن عمق دردهاس: سخاوت برای گشایش کارهاش: شایستگی برای لبریز شدن در اوجص: صداقت برای بقای دوستیض: ضمانت برای پایبندی به عهدط: طاقت برای تحمل شکستظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدفع: عطوفت برای غنچه نشکفته باورهاغ: غیرت برای بقای انسانیتف: فداکاری برای قلب های دردمندق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دلک: کرامت برای نگاهی از سر عشقگ: گذشت برای پالایش احساسل: لیاقت برای تحقق امیدهام: محبت برای نگاه معصوم یک کودکن: نکته بینی برای دیدن نادیده هاو: واقع گرایی برای دستیابی به کنه هستیه: هدفمندی برای تبلور خواسته های: یکرنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک
تا به حال شده از خوانــــدن کتاب های روانشناسی و تکرار عبارات تاکیدی خسته و دلزده شوی و با غرولند به خودت بگویی:«دیگر جواب نمی دهد» یا گاهی اوقات وقتی همه تلاشت را برای رسیدن به کاری انجام می دهی و نتیجه ای نمی گیری، زیر لبت زمزمه کنی:«قانون جذب یک دروغ بزرگ بیش نیست»! اما بگذار همین الان خیالت را راحت کنم که این تنها مشکل شما نیست و میلیون ها مردم دیگر مانند خودت نمی توانند به درستی از قانون جذب استفاده کنند. اما ما به شما با دلیل و مدرک ثابت می کنیم مشکل فقط خود شما هستید نه قانون جذب!
هیچ کس بدشانس نیست
کمتر کسی را می توان پیدا کرد که از ثروتمند شدن خوشش نیاید. زمانی که قانون جذب برای اولین بار مطرح شد و میلیونرهای موفق پرده از این راز بزرگ برداشتند، هرکس وسوسه شد تا برای یک بار هم شده این قانون را در زندگی شخصی اش به کار گیرد. حتی آنهایی که در ظاهر مخالف این موضوع بودند در خلوت خودشان عبارات تاکیدی را مثل یک اکسیر جادویی به زبان می آوردند تا با چشم های خودشان از صحت این موضوع باخبر شوند. بر اساس قانون جذب، شما می توانستید هرچیزی را در زندگی تان جذب کرده و برای این کار تنها کافی بود چشم هایتان را ببندید و جذب کنید. جذب کردن با تکرار عبارات تاکیدی مثبت و تجسم کردن راهی میانبر برای رسیدن به رؤیاهایی بود که همیشه سرکوبش می کردید. حتما شما هم برای یک بار هم شده این کار را انجام داده اید اما جز موارد جزئی نتوانستید نتیجه شگفت انگیزی که قانون جذب از آن صحبت می کرد را به دست بیاورید و نتیجه این شد که دیگر خودتان را از گروه دوستداران قانون جذب کنار کشیدید و باز هم با کسالت و از سر ناامیدی گفتید:« آدم باید کمی شانس داشته باشد» این جمله شما و خیلی از افرادی است که دیگر اعتقادی به قانون جذب ندارند. اما نتیجه مطالعات دکتر «بروس لیپتون» روانشناس، نشان داده هیچ اشتباهی در قانون جذب اتفاق نیفتاده است بلکه گره اصلی این معمای پیچیده ذهن ناخودآگاه شماست.
رازی که میخکوب تان می کند
من عاشق میلیونر شدن هستم و شب و روز به این موضوع فکر می کنم. قانون جذب به من یاد داده که خودم را در خانه زیبا و اتومبیل های مجلل تصور کنم و با تکرار عبارات تاکیدی مثبت رؤیای میلیونر شدن را سوی خودم جذب کنم. کمی بعد، ناگهان در محیط کاری من اتفاقی جدید می افتد. رئیس بخشی که در آن کار می کنم، سمت من را به سمتی بالاتر تغییر می دهد و حقوق من به همین اندازه افزایش پیدا می کند. اما بعد از اینکه در سمت جدیدم مشغول به کار شدم آنچنان از این وضعیت متعجب و شگفت زده هستم که بیشتر از اینکه به تثبیت کارم فکر کنم، ترس از دست دادن سمت جدیدم جایگزین همه افکار مثبت من می شود تا جایی که حتی خودم را لایق درآمد بیشتر نمی دانم و به همین دلیل بعد از مدتی سمت جدیدم را به راحتی از دست می دهم. این مثالی است که دکتر لیپتون می زند. در واقع 99درصد (به این رقم دقت کنید) زندگی شما در دست ذهن ناخودآگاه شماست و حققیت تلخ این است که بخش عمده ای از ذهن ناهوشیار شما توسط افکار منفی پر شده است که تنها با تصویرسازی رؤیاها و تکرار عبارات تاکیدی نمی توانید آنها را از ذهنتان پاک کنید. مثل این می ماند که هوا کاملا تاریک است و شما مدام تکرار می کنید «هوا روشن است.» در این شرایط تکرار عبارات تاکیدی در مورد روشن بودن هوا نمیتواند اصل موضوع را تغییر دهد پس کمی به آن فکر کنید.
فرمول جادویی رؤیاها
دکتر «بروس لیپتون» می گوید:«ذهن ناهشیار میلیون ها برابر قوی تر از ذهن هوشیار است. اگر ذهن ناهوشیار با خواسته های ذهن هوشیار ناهماهنگی نداشته باشد هیچ مسئله ای نیست، چون در این شرایط قانون جذب به صورت خودکار عمل می کند و هیچ نیازی نیست کاری کنید که قانون جذب را در زندگیتان خلق کنید اما اگر این 2 ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه شما با یکدیگر هماهنگ نباشد، قانون جذب هیچ تاثیری ندارد. برای مثال شما آگاهانه می خواهید که حسابتان پر از پول باشد و با تکرار عبارات تاکیدی سعی می کنید این حس را به وجود بیاورید اما اگر در ذهن ناخودآگاه شما این عقیده وجود داشته باشد که شما لایق آن همه پول نیستید، هرگز ثروتمند نمی شوید. ذهن ناخودآگاه شما شبیه یک ضبط صوت عمل می کند و همیشه تمایل دارد که موزیک های قدیمی تان را پخش کند؛ به خصوص همان ترانه هایی که از دوران کودکی والدین بارها و بارها برایتان تکرار کرده اند. شما ترانه های ضبظ صوت ذهنی تان را در 6 سال اول زندگی با جملات منفی پر کرده اید. جملاتی مانند: «تو به اندازه کافی خوب نیستی» «تو لیاقتش را نداری» یا «آدم های دیگر بهتر از تو هستند و تو مجبوری بهتر از دیگران باشی» و... چه این پیام ها مستقیم به شما رسیده باشد چه غیرمستقیم، بعد از سال ها که در چنین موقعیت های مشابهی قرار می گیرید آن نوارها دوباره تکرار می شود و مشکل اینجاست؛ شما روی نواری که در حال پخش است عباراتی دقیقا مخالف را به زبان می آورید و در این حالت هیچ نتیجه ای دریافت نخواهید کرد. شما خودتان را فریب داده اید که فرد مثبتی هستید، چون در تمام لحظاتی که در حال تکرار جملات مثبت و تصویرسازی برای رؤیاهایتان هستید، نوار منفی ضبط صوت ذهن ناهوشیارتـــان درحال پخش ترانه های ناامیدکننده و دلسردکننده است.
فوت آخر
به عقیده دکتر لیپتون تنها راه حل استفاده از قانون جذب آن هم به صورتی مفید و نتیجه بخش، قبل از هرچیز خاموش کردن افکار منفی است و این کار تا زمانی که افکار منفی تان همچنان در ذهن ناهوشیارتان در حال تکرار است، نتیجه بخش نیست، زیرا عبارات تاکیدی که آگاهانه از سمت شما تکرار می شود جزو ذهن هوشیارتان است و ذهن خودآگاه شما تنها یک درصد روی زندگی شما تاثیر می گذارد. اما این موضوع انکار تاثیر تکرار عبارات تاکیدی نیست بلکه مشکل اصلی بیشتر افراد این است که هیچ شناختی از افکار خود ندارند. برای این کار بهتر است قبل از هرچیز جای آرامی را در نظر بگیرید و بدون اینکه در مورد خودتان و افکارتان فکر و قضاوتی کنید، اجازه بدهید افکار منفی تان خودش را آشکار کند. بعد از اینکه به ذهن ناخودآگاه تان و جملات منفی این ضبظ صوت مجازی دست پیدا کردید سعی کنید دکمه خاموش آن را برای همیشه بزنید و اگر باز هم با جملات منفی مواجه شدید تنها به عنوان یک تماشاچی به آن نگاه کنید نه یک تحلیل گر! بعد از این کار حالا نوبت جایگزین کردن عبارات تاکیدی مثبت و تصویرسازی است.
با هم استـرس را نـاک اوت کنیـم
بخونیم و حتما عمل کنیم تا به همین سادگی تغییری بزرگ رو تجربه کنیم و در اوقات زندگیمون جایی برای رشد استرس نداشته باشیم.
اول > از استرسهایتان حرف بزنید :
یک آدم صبور و دهنقرص، گیر بیاورید و کل بدبختیها و جفتکهایی که از "الاغ زندگی" خوردهاید را با او تقسیم کنید.
بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند. علاوه بر آن معمولا وقتی سفره دلتان را جلو کسی باز میکنید، او هم سفره خودش را برایتان باز میکند و یحتمل می فهمید که شما در این دنیا، تنها آدم کتک خورده نیستید و این یعنی آرامش ...
دوم > فقط به زمان حال فکر کنید :
گذشتهتان و آیندهتان را خیلی جدی نگیرید. اصلا پاپیچ خرابکاریها و کوتاهیهایی که در گذشته در حق خودتان کردهاید، نشوید.
همه همینطور بودهاند و انگشت فرو کردن در زخمهای قدیمی، هیچ فایدهای جز چرکی شدن آنها ندارد. آینده را هم که رسما باید به هیچ کجایتان حساب نیاورید. ترس از حوادث و رخدادهای احتمالی، حماقت محض است , فکر هر چیزی، از خود آن چیز معمولا سختتر و دردناکتر است …
سوم > به خودتان استراحت بدهید :
حالا میگویم استراحت، یکهو فکرتان نرود به سمت یک ماه عشق و حال وسط سواحل هاوایی؛ وسط همه گرفتاریها و استرسها و بدبختیهاتون...!!!
آدم میتواند خیلی شیک به خود، مرخصی چند ساعته بدهد. کمی تنهایی، کمی بچگی کردن یا هر چیز نامتعارفی که شاید دوست داشته باشید… که کمی از دنیای واقعی دورتان کند و خستگی را بگیرد. مثل نهنگها که هر از چندگاهی به بالای آب میآیند و نفسی تازه میکنند و دوباره به زیر آب برمیگردند …
چهارم > تنتان را بجنبانید چون ورزش قاتل استرس است :
لزومی هم ندارد که وقتی میگوییم ورزش، خودتان را موظف کنید روزی هزار بار وزنه یک تنی بزنید و به اندازه گوریل بازو دربیاورید.
همچین که یک جفتک چارکش منظم و خفیف در روز داشته باشید، کلی موثر است… از من به شما نصیحت.
پنجم > واقعبین باشید :
ما ملت شریف، بیشتر استرسمان بابت چیزهایی است که کنترلی روی آنها نداریم.
داستان، مثل آمپول زدن میماند! وقتی اصغر آمپولزن، قرار است ماتحت مریض را نوازش کند، حتما این کار را میکند و حالا اگر عضله آنجایت را بخواهی سفت کنی، هیچ خاصیتی ندارد الا اینکه درد آمپول بیشتر میشود. گاهی مواقع باید واقعبین بود و عضلهها را شل کرد که دردش کمتر شود …
ششم > زندگیتان، میدان و مسابقه اسبدوانی نیست :
خودتان را دائم با دیگران مقایسه نکنید… مقایسه کردن و"رقابتپیشگی"، استرسزا است.
اینکه جاسم فوقلیسانس دارد و من ندارم و قاسم لامبورگینی دارد و من ندارم و عبود فلان دارد و من ندارم، شما را دقیقا میکند همان اسب مسابقه که همه عمرش را بابت هویج ِ سر چوب، دویده و به هیچ کجا هم نرسیده.
زندگی مسخرهتر از چیزی است که شما فکرش را میکنید … هیچ دونفری لزوما نباید مثل هم باشند بلکه خودتان باشید …
هفتم > از مواجهه با عوامل "ترسزا" هراس نداشته باشید :
مثال ساده آن، دندانپزشک است… وقتی دندان خراب دارید، یک کله پیش دکتر بروید و درستش کنید… نه اینکه مثل بز بترسید و یک عمر را از ترس دندانپزشک، با درد آن بسازید و همه لقمههایتان را با یکطرف دهانتان بجوید …
نیم ساعت جنگیدن با درد، بهتر از یک عمر زندگی با ترس ِ درد است… ترس، استرس می زاید.
هشتم > خوب بخورید و بخوابید و شعارتان "گور بابای دنیا" باشد :
آدمی که درست نخوابد و نخورد، مغزش درست کارنمیکند. مغز علیل هم، عادت دارد همه چیز را سخت و مهلک نشان دهد…
آدم وقتی گرسنه و خسته است، یک وزنه یک کیلویی را هم نمیتواند بلند کند، چه برسد به یک فکر چند کیلویی…! بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند…
نهم > بخندید :
همه مشکل دارند … من دارم، شما هم دارید … همه بدبختی داریم، گرفتاری داریم و این موضوع تابع محل جغرافیایی آدمها هم نیست. یاد بگیرید بطور معمول بخندید. به ریش دنیا و مشکلات بخندید … به بدبختیها بخندید … به من که دو ساعت صرف نوشتن این موضوع کردم، بخندید … و اگر هم فرصت کردید به خودتان بخندید …
دو بار اولش سخت است، اما کم کم عادت میکنید و میبینید که رابطه خنده و گرفتاری، مثل رابطه خیار است و سوختگی پوست … درمانش نمیکند اما دردش را کم میکند.
منبع:پرشین استار
.
ازدواج براى تعدادى از زنان و مردان، حکم سر و سامان گرفتن را دارد. براى این افراد ازدواج سمبلى از آغاز بلوغ فکرى و تکامل است به نحوى که زندگى آنان تنها در سایه ازدواج معنا پیدا مى کند.
براى تعدادى دیگر از زنان و مردان ازدواج تنها یک مقوله است که باید سرگیرد. به این معنا که چون دیگران ازدواج مى کنند پس آنان نیز باید به این امر مبادرت ورزند. به عبارت دیگر ازدواج رسمى است که گریزی از آن نیست.
در هر حال ازدواج براى تمامى زنان و مردان یک تصمیم گیرى بزرگ و اساسى بوده که نه تنها سرنوشت آنان را رقم خواهد زد بلکه باعث گسترش اعضاى خانواده، بقاى نسل و افزایش افراد جامعه خواهد شد. بنابراین انعکاس کلى هر ازدواجى به صورت مستقیم و غیرمستقیم به جامعه و اجتماع برخواهد گشت. با این وصف تعجبى ندارد وقتى دختران و پسران تصمیم مى گیرند ازدواج کنند، بشدت هیجان زده و نگران مى شوند. این هیجان و نگرانى از این بابت است که آیا تصمیم گیرى آنها صحیح و اصولى بوده و آیا آنها فرد مورد نظرشان را در زندگى پیدا کرده اند؟
دلایل دختران و پسران را برای مبادرت به ازدواج مى توان به این صورت دسته بندى کرد
1 - بعضى ها مى گویند ازدواج می کنیم چون به طرف مقابل علاقه داریم یا این که دلیل ازدواجشان را عشق به طرف مقابل عنوان مى کنند. البته عشق نمى تواند و نباید تنها دلیل ازدواج باشد اما در تداوم زندگى مشترک و داشتن رابطه زناشویى سالم و موفق، جزئى مهم و اساسى است.
2 - « ازدواج مى کنیم تا متعهد شویم » این جمله اى است که بسیارى از والدین و دختران و پسران خاطرنشان مى کنند. طبق نظر آنان ازدواج، فرد را متعهد و پایبند زندگى و مسوولیت پذیر مى سازد.
3 - براى برخى نیز ازدواج به دلیل دیگرى صورت مى گیرد. آنها زندگى مشترک را جزئى از فرهنگ می دانند و معتقدند ازدواج جزء اساسى باورهاى فرهنگى و مذهبى محسوب می شود و سهم اساسى در مجموعه ارزشى ذهن آدم ها در جامعه دارد.
4 - تعدادى نیز فکر مى کنند فرد مورد نظرشان را یافته اند و معتقدند او همان فردى است که خوشبختى شان را تضمین مى کند. به این ترتیب با ازدواج با او، فکر مى کنند خوشبختى را نصیب خود کرده اند.
5 - اما اگر فکر مى کنید باید ازدواج کنید تا فقط سایه کسى بالاى سرتان باشد یا امنیت تان تأمین شود، در اشتباه هستید. یعنى با این اهداف نباید تن به ازدواج دهید. امنیت یا تأمین مالى یا در آمدن از تنهایى نمى توانند عامل شادى در زندگى باشند.
6 - بعضى ها فکر مى کنند هر طور شده باید ازدواج کنند، زیرا از تنها ماندن وحشت دارند. اگر دلیل شما از ازدواج کردن این است، باید بگوییم بهتر است در یک کشوى کوچک بمانید تا تمام زندگى تان را در یک کمد بزرگ که به اشتباه انتخاب کرده اید، سپرى کنید.
7 - بچه دار شدن هم دلیل ازدواج براى بعضى ها محسوب مى شود. اگر چه صاحب اولاد شدن و بقاى نسل، یکى از مسائل محورى زندگى مشترک است، اما اگر تنها و فقط به دلیل این که صاحب فرزند شوید ازدواج مى کنید، راه به جایی نمی برید ، زیرا بچه ها به یک محیط شاد و مناسب براى زندگى احتیاج دارند. آیا با یک ازدواج غلط چنین امکانى از آنها سلب نمى شود؟
8 - رویاى عروس داماد شدن هم براى برخی دلیل ازدواج قلمداد مى شود و البته آنان توجه ندارند این مراسم چند روز بیشتر طول نمى کشد و عروس یا داماد شدن با هدف داشتنِ صرفا یک مراسم عروسى، دوام چندانى نخواهد داشت.
شاید شما و اطرافیانتان ده ها دلیل دیگر نیز براى ازدواج داشته باشید. نوع دلیل، آنقدرها مهم نیست بلکه آنچه اهمیت دارد این است که شما و همسر آینده تان به روشنى و با صداقت درباره دلایل ازدواج با هم صحبت کرده باشید و در نهایت اطمینان حاصل کنید که انگیزه ها و اهداف شما در زندگى مشترک با هم تطابق دارد.
در امر ازدواج، میزان توقع و انتظارات مهم نیست بلکه آنچه مهم است این است که هر دو نفر انتظارات و توقعات مشترکى داشته باشند و هر دو نفر تلاشى مشترک را برای رسیدن به هدفی مشترک آغاز کنند. زمانى که انتظارات و توقعات دو طرف متفاوت باشد، همواره یکى از دو نفر ناامید و سرخورده خواهد شد. البته باید گفت انتظارات و نگرانى هاى زن و مرد تحت تأثیر عوامل بسیار زیادى قرار مى گیرند. تجربه دوستان قبلى، روابط فامیلى و خانوادگى افراد، محیط رشد و بسیارى عوامل دیگر در این مساله دخیل هستند و البته به یاد داشته باشیم یکى از مؤثرترین عوامل در این زمینه، خانواده هاى طرفین است.
با این توضیحات هر چه پسر و دختر صادقانه و بى پرده درباره خود و احساساتشان صحبت کنند، در آینده از همدیگر حمایت بیشترى خواهند کرد. در این صورت اختلاف نظرهایشان روشن می شود، براى آنها دلیل پیدا کرده و راه حل هاى بهتر و مناسب ترى براى تداوم زندگى مشترک پیدا مى کنند.
حقیقت این است، یک ازدواج خوب و سالم براى سلامت نیز مفید بوده در حالى که ازدواج اشتباه و مشکل دار یک ورشکستگى جسمى و روحى تمام عیار براى زن و مرد به حساب مى آید. همه افراد انتظار دارند همسر آینده شان فردى سازگار و دارای ارزش هایى مشابه خودشان و باعث شادى و خوشبختى شان شود، بنابراین بهتر است براى انتخاب همسرتان بیشتر از انتخاب خانه و شغل اهمیت قائل شوید و وقت، فکر و انرژى صرف کنید.
بسم الله و بالله
زمان آغاز بازهی 306 روزه مورد اشاره سوره مبارکهی الرحمن
سوره مبارکه الرحمن یک روزشمار است که بازهای به طول 306 روز را شامل مجموعهای از وقایع علامتگذاری کرده است. ابتدا اینطور گمان میرفت که این روزشمار کاملا منطبق با سال 1433 است. ولی با گذشتن از 14 صفر و بررسیهای بیشتر و مقایسه جداول زمانی وقایع با روایات منسوب به رسول اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم، این طور به نظر میآید که بازهی مورد نظر ان شاء الله در سال1433 آغاز میشود و بخشی از سال 1434 و وقایع مربوط به آن را نیزپوشش میدهد. بر پایه برخی روایات میتوان گفت که آغاز وقایع احتمالا از ماه مبارک رمضان است.
ماه رمضان
توجه بفرمایید که این بازهی مورد اشاره سورهی الرحمن 306 روز است، معادل با تقریبا 10 ماه قمری و 10 روز.
سوال: آیا در روایات آستانه ظهور به چنین بازه زمانی اشاره شده است یاخیر؟
در روایتی منسوب به رسول خاتم صلی الله علیه وآله به یک بازهی10 تا 11 ماهه اشاره شده است که از رمضان سال پیش از ظهور آغاز میشود . نخستین شب این رمضان شب جمعه است (بر حسب تقویم مکه مکرمه) و رسول اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید که در صبح جمعه نیمه این رمضان صدایی بسیاربلند شنیده خواهد شد. سپس به توصیف فهرستوار ویژگیهای ماههای پس از آن میپردازد تا به ماه رجب میرسد. طول این بازه حدود 10 ماه و نیم است. که ممکن است همان بازهی زمانی 306 روزه مورد اشاره سوره مبارکه الرحمن باشد. هر چند رسول اکرم صلی الله علیه وآله به صراحت همهی این بازه زمانی را به وقایع طبیعی نسبت نمیدهد.
آیا شک رابطه تان را خراب می کند؟ هر روز گزارشاتی در کانال های مختلف تلویزیون و روزنامه ها درمورد ازدواج هایی که با مشکل شک و سوءظن همراهند می شنوید و می خوانید. گاهی اوقات بیماری شکاکی آنقدر حاد می شود که فرد شکاک تا مرز کشتن همسر خود نیز پیش می رود. مطمئناً شما هم مردان و زنان شکاک زیادی را در اطراف خود دیده اید. هر چقدر هم که با این آدم ها بحث کنید، مخالفت کنید یا متقاعدشان کنید که شک هایشان بی اساس است، اکثر مواقع بی فایده است. خیلی روابط و ازدواج ها را می بینید که با این شک ها از بین رفته است.
چند وقت پیش داستان زندگی مردی را برایمان فرستاده بودند که با ضربات چاقو همسرش را کشته بود چون تصور می کرد که با همسایه شان رابطه دارد. او سوءظن داشت که بچه هایش از او نیستند و به همین دلیل همه آنها را برای آزمایش DNA فرستاده بود. آزمایش هم راضیش نکرده بود و به همین دلیل فردی را استخدام کرده بود که جاسوسی همسرش را بکند. حتی بعد از اینکه جاسوس به او گزارش داد که همه سوءظن هایش بی اساس است، باز هم دست از سر زن برنمی داشت و مدام درمورد عاشقی که وجود نداشت از او سوال می کرد. و یک روز همسرش را به قتل رساند و سه فرزندش را بی مادر کرد.
یکی از همکاران سابقم هم قربانی سوءظن بود. او مدیر بانکی بود که من در آن کار می کردم و بیشتر وقت ها تا دیروقت در بانک می ماند و کار می کرد. او فردی پرتلاش و قابل اعتماد بود. با اکثر ما هم خیلی دوستانه و صمیمی رفتار می کرد. فشارهای کاری او و دیر برگشتن هایش به خانه کم کم زنش را شکاک کرده بود. هر روز با او دعوا داشت و او را به خیانت متهم می کرد. بااینکه او به همسرش اطمینان می داد که پای هیچ کسی در میان نیست اما او باور نمی کرد. یک روز چنان صحنه ای جلوی بانک برای او درست کرد که آبروی همکارمان را برد و برای او مایه خجالت شد. سه ماه بعد از آن اتفاق، همکارمان زنش را طلاق داد. این مدت را هم فقط به خاطر بچه هایش شک ها و بی احترامی های همسرش را تحمل می کرد. اما وقتی همه چیز برایش غیرقابل تحمل شده بود، تصمیم گرفت که دیگر به همه چیز خاتمه دهد.
اینجا نکاتی را برایتان مطرح می کنیم که کمکتان می کند با همسر شکاک خود کنار بیایید.
شما هم به همسرتان شک دارید؟ دوست دارید بدانید چطور با این شک ها کنار بیایید؟
چه چیز باعث شکاک شدن یک فرد می شود؟ چطور می توان با همسر شکاک زندگی کرد؟ آیا شکاک بودن قابل درمان است؟
شکاک بودن می تواند دلایل زیادی داشته باشد مثل حس عدم امنیت، مالکیت، سوءتفاهم، نداشتن اعتماد و حسادت. وقتی کسی همیشه دنبالتان باشد، زندگی به یک کابوس تبدیل می شود. تصور کنید که چقدر می تواند ناراحت کننده باشد وقتی همسرتان همه تماس های تلفنی، پیام ها و ایمیل های شما را برای اثبات بی وفایی و خیانت شما چک کند، مخصوصاً وقتی هیچ کار خطایی نکرده باشید. دفاع کردن از خود در چنین موقعیت هایی هم بی فایده است. باید ابتدا به همسرتان کمک کنید دلیل شک خود را پیدا کند و به او کمک کنید با آن کنار بیاید.
خیانت در ازدواج این روزها شایع شده است. اما این به آن معنی نیست که همه زن و شوهرها به همسرشان خیانت می کنند. این مسئله بسیار حساس است و باید با توجه و دقت با آن برخورد شود. فقط به این دلیل که شوهرتان دیر به خانه برمی گردد یا زمان زیادی را خارج از منزل سپری می کند، دلیل بر این نیست که مشغول خیانت است! پس بدون سند و مدرک درست، نتیجه گیری نکنید. بنشینید و روی یک تکه کاغذ بنویسید که چرا فکر می کنید همسرتان خیانت می کند. خودتان را بعنوان یک قاضی عادل در نظر بگیرید و به مواردی که نوشته شده نگاه کنید. اگر متقاعدتان نکرد که همسرتان گناهکار است، پس احتمال دارد که خطایی مرتکب نشده باشد. اما اگر هنوز قانع نشدید، باید برای جمع کردن مدارک بیشتر وارد عمل شود.
مثلاً وجود یک تار مو روی پیرهن شوهرتان به این معنی نیست که با زن دیگری همخوابگی می کند. ممکن است وقتی یکی از اقوام او را بغل کرده بود، تار مو روی لباسش افتاده باشد. این اتفاق ممکن است دلایل زیادی داشته باشد و قضاوت درمورد کسی بدون تحلیل موقعیت کار اشتباهی است. برای آرام کردن فکرتان می توانید مستقیماً از همسرتان سوال کنید. اگر دلیل و توضیحی که به شما ارائه کرد، قانع کننده بود، مسئله را همان جا تمام کنید. اما اگر هنوز شک داشتید، خودتان موضوع را بررسی کنید تا واقعیت را کشف کنید. بعد از اینکه مدارک محکم در دست داشتید، با همسرتان برخورد کنید.
کار اشتباهی است که درمورد شکتان به همسرتان با همه حرف بزنید. موضوع را پیش خودتان نگه دارید. مشکلات بین زوج ها باید بین خودشان بماند و نفر سومی نباید وارد موضوع شود. اگر لازم می بینید که با کسی مشورت کنید، فرد مناسب را پیدا کنید که بتواند توصیه های مفید و عاقلانه به شما بدهد. اگر دلیل و مدرکتان برای هیچ کس به غیر از خودتان قانع کننده نبود، احتمال دارد که از یک بیماری روانی شک و سءظن رنج می برید و نیاز به کمک متخصص دارید.
تاثیرات شک و سوءظن در روابط
چه بلایی سر همسر شکاک می آید؟ شک و سوءظن چه تاثیراتی می تواند بگذارد که فرای کنترل ماست؟
اگر سوءظن به یک اتفاق هر روزه تبدیل شود، می تواند مشکل ساز شود. فرد شکاک معمولاً احساس ناامنی می کند و بدترین چیزها را درمورد همسرش تجسم می کند. حتی یک اتفاق ساده مثل برنداشتن تلفن توسط همسرش می تواند زندگی فرد شکاک و همچنین همسر و بقیه اطرافیانش را جهنم کند. افراد شکاک آرامش روحی و روانی را از خود و دیگران سلب می کنند.
گاهی اوقات سوءظن به خیانت درست به اندازه همان خیانت می تواند به رابطه آسیب بزند. اگر شک ها نادرست باشند، همسر فرد شکاک حالت دفاعی گرفته و او را سرزنش خواهد کرد. گاهی اوقات حتی ممکن است وسوسه شود که واقعاً خیانت کند.
افراد شکاک افرادی شدیداً متزلزل هستند که احساس ناامنی می کنند و حتی ممکن است تا جای پیش بروند که دست به کشتن همسرشان بزنند. حتی ممکن است بخاطر حس عدم امنیت و اطمینانشان خودکشی کنند. به همین دلیل اگر فکر می کنید که همسرتان بی هیچ دلیلی به شما شک دارد، به او کمک کنید شک هایش را برطرف کند. اگر باز درست نشد، قبل از اینکه دیر شود از متخصص کمک بگیرید.