نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

شما خیلی خوشبخت هستید

 

 

اگر امروز صبح سالم از خواب برخاستید،  

 

قدر سلامتى خود را بدانید زیرا یک میلیون 

 

 نفر تا یک هفته دیگر زنده نخواهند بود.



 

اگر تاکنون از آسیب‌هاى جنگ،



 

تنهایى در سلول زندان، عذاب شکنجه،



 

یا گرسنگى در امان بوده‌اید،


 

وضعیت شما از وضعیت ۵٠٠ میلیون نفر در دنیا بهتر است..



 

اگر می‌توانید بدون ترس از زندانى شدن یا مرگ، وارد مسجد (یا کلیسا) شوید، 

 

 وضع شما از ٣ میلیون نفر در دنیا بهتر است..

 

اگر در یخچال شما خوراکى و غذا وجود دارد، 


اگر کفش و لباس دارید، 


اگر تختخواب و سرپناهى دارید، 


در این صورت شما از ٧۵٪ مردم جهان ثروتمندتر هستید.


اگر در بانکى حساب دارید، و اگر در جیب‌تان پول دارید،


شما به ٨٪ مردم دنیا که چنین شرایطى دارند تعلّق دارید.



 

اگر شما این نوشته را می‌خوانید، از سه خوشبختى بهره‌مند هستید


 

1- یک کسى به فکر شما بوده است. 


2- شما به ٢٠٠ میلیون نفرى که قادر به خواندن نیستند تعلّق ندارید.


3- و ... شما جزو ١٪ از مردم دنیا هستید که کامپیوتر دارند.




 

به قول یکنفر:


 

· طورى کار کنید که انگار نیازى به پول ندارید،

 

· طورى عشق بورزید که انگار هرگز آزرده خاطر نشده‌اید،

 

· طورى برقصید که انگار هیچکس شما را نمی‌بیند،

 

· طورى آواز بخوانید که انگار هیچکس صداى شما را نمی‌شنود،

 

· و بالاخره طورى زندگى کنید که انگار زمین، بهشت است


دستها

 

دستها 

 

یک توپ بسکتبال تو دست من تقریباً 19 دلار می ارزه .
یک توپ بسکتبال تو دست مایکل جوردن تقریباً 33 میلیون دلار می ارزه.
بستگی داره تو دست کی باشه .  

 

 

 

 

یک توپ بیس بال تو دست من شاید 6 دلار بی ارزه .
یک توپ بیس بال تو دست راجر کلمن 4.75 میلیون دلار می ارزه.
بستگی داره تو دست کی باشه . 

 

 

 

 

یک راکت تنیس تو دست من بدون استفاده است .
یک راکت تنیس تو دست آندره آقاسی میلیونها می ارزه ...
بستگی داره تو دست کی باشه   

 

.

 

 

یک عصا تو دست من می تونه یه سگ هار رو دور کنه .
یک عصا تو دست موسی دریای بزرگ رو می شکافه .
بستگی داره تو دست کی باشه . 

 

 

 

 

یک تیرکمون تو دست من یک اسباب بازی بچگانه است .
یک تیرکمون تو دست داوود یک اسلحه قدرتمنده .
بستگی داره تو دست کی باشه . 

 

 

دوتا ماهی و پنج تیکه نون تو دست من دوتا ساندویچ ماهی میشه .
دوتا ماهی و پنج تیکه نون تو دستای عیسی هزاران نفر رو سیر میکنه .
بستگی داره تو دست کی باشه . 

 

 

 

همونطور که می بینی، بستگی داره تو دست کی باشه .
پس دلواپسی ها، نگرانی ها، ترس ها، امیدها، رویاها، خانواده ها و نزدیکانت رو به دستان خدا بسپار چون ...
بستگی داره تو دست کی باشه . 

 

 

 

 

 

این پست هم خوندی .
باهش چی کار می کنی؟

بستگی داره تو دستای کی باشه ! 

 

 

 

لبخند بزن، امروزاز آن توست 

بزرگ فکر کنیم

 

بزرگ فکر کنیم

 

 

 

  ما برای خوشبخت شدن چشم به راه آینده ایم  

و در نتیجه هرگز خوشبخت

  نمی شویم، 

 زندگی نمی کنیم بلکه به امید   زندگی نشسته ایم.

 

  در حال زندگی نمی کنیم و از زندگی امروز خود 

 هم لذت نمی بریم پیوسته

  منتظر هستیم که در آیند ه اتفاق بیفتد. 

 

    وقتی ازدواج می کنیم خوشبخت خواهیم شد. 

 وقتی شغل بهتری بدست آوریم

     به خوشبختی خواهیم رسید. 

 

 

 

 وقتی پول خرید خانه را پرداختیم، وقتی بچه ها یمان راهی دانشگاه شدند و

     وقتی کاری را به اتمام رساندیم و پیروز شدیم آن وقت است که به خوشبختی

     خواهیم رسید.

 

    این افراد بدون استثناء مایوس می شوند چرا که خوشبختی یک عادت ذهنی

     است،

   یک برداشت ذهنی است. اگر آن را یاد نگیریم و همین حالا روی آن تمرین

   نکنیم هرگز تجربه اش نخواهیم کرد.  اگر قرار است خوشبخت شویم باید

   خوشبخت باشیم. 

 

 

 همه روزه یادآوری خاطرات و اندیشه های خوب و دلچسپ را تمرین کنید،

   چرا که این کار شما را در انجام کار های تان کمک می کند. اگر کسی می خواهد

    حال بهتری داشته باشد باید احساسات لطیف و خیر خواهی و مثمرثمر بودن را

    در اندیشه خود پرورش بدهد. باید این کار را مثل ورزش صبحگاهی

   بطور مرتب انجام داد و مرتب به زمان این ورزش روانی بیافزائید.

 

  تصویر ذهنی و عادت های انسان با هم ارتباط دارند. با تغییر یکی از آنها دیگری

    هم خود بخود تغیرمی کند. وقتی اگاهانه عادت بهتری در خود ایجاد کنیم

    تصویر ذهنی جدیدی جای عادات قدیمی رامی گیرد و انگاره جدید را پرورش

     می دهد.

     جالب است که بدانیم نود و پنج در صد رفتار، احساس و واکنش افراد عادتی

      است. درست به همین شکل که هر وقت با موقعیت مشابهی روبرو شویم،

       اندیشه و احساس و عمل مشابهی از ما سر می زند.

 

    اما نکته اینجاست که عادت اصلاح شدنی است و می توانیم آنرا بطور کلی

     تغییر دهیم. کافی است که تصمیم اگاهانه ای بگیریم و روی آن تمرین کنیم .

 

       بنا برین شما هم می توانید با تکرار رفتار مطلوب آن را در تصویر

       ذهنی خود ثبت نمایید. 

 

زندگی هم در حکم سلف سرویس

 

 

زندگی هم در حکم سلف سرویس 

 

 

امت فاکس، نویسنده و فیلسوف معاصر، هنگامی که برای نخستین بار به آمریکا رفته بود برای صرف غذا به رستورانی رفت. او که تا آن زمان، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست با این نیت که از او پذیرایی شود. اما هر چه لحظات بیشتری سپری می شد ناشکیبایی او از اینکه می دید پیشخدمت ها کوچکترین توجهی به او ندارند، شدت گرفت. از همه بدتر اینکه مشاهده می کرد کسانی پس از او وارد شده بودند و در مقابل بشقاب های پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند. 


او با ناراحتی به مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود نزدیک شد و گفت: �من حدود بیست دقیقه است که در اینجا نشسته ام بدون آنکه کسی کوچکترین توجهی به من نشان دهد. حالا می بینم شما که پنج دقیقه پیش وارد شدید با بشقابی پر از غذا در مقابلتان اینجا نشسته اید! موضوع چیست؟ مردم این کشور چگونه پذیرایی می شوند؟� 
 

مرد با تعجب گفت: �ولی اینجا سلف سرویس است.� سپس به قسمت انتهایی رستوران جایی که غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد: �به آنجا بروید، یک سینی بردارید و هر چه می خواهید، انتخاب کنید، پول آن را بپردازید، بعد اینجا بنشینید و آن را میل کنید!�  


امت فاکس، که قدری احساس حماقت می کرد، دستورات مرد را پی گرفت. اما وقتی غذا را روی میز گذاشت ناگهان به ذهنش رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است. همه نوع رخدادها، فرصت ها، موقعیت ها، شادی ها،سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد. در حالی که اغلب ما بی حرکت به صندلی خود چسبیده ایم و آن چنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ایم که چرا او سهم بیشتری دارد؟ و هرگز به ذهنمان نمی رسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است. سپس آنچه می خواهیم برگزینیم.