دوستان عزیز مواظب باشید عمر ما مانند شمع است هر لحظه از ان کم میشود و هر لحظه امکان خاموش شدن دارد
فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ، ماه مهمانی خداوند و نزول قرآن کریم را خدمت تمامی شما دوستان تبریک عرض می کنم
امام محمد باقر (علیه السلام) می فرمایند: هر چیزی را بهاری است
و بهار قرآن ماه رمضان است
همه شب بر آستانت شده کار من گدایی
به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی
مناجات حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در مسجد کوفه
اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لاَ یَنْفَعُ مَالٌ وَ لاَ بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ
وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً
وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَ الْأَقْدَامِ
وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لاَ یَجْزِی وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لاَ مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَیْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ
وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لاَ یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ
وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لاَ تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئًا وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ
وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ
لِکُلِّ امْرِىءٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ
وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ
وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ یُنْجِیهِ کَلاَّ إِنَّهَا لَظَى نَزَّاعَةً لِلشَّوَى
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلاَّ الْمَوْلَى
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْمَالِکُ وَ أَنَا الْمَمْلُوکُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ إِلاَّ الْمَالِکُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْعَزِیزُ وَ أَنَا الذَّلِیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الذَّلِیلَ إِلاَّ الْعَزِیزُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ إِلاَّ الْخَالِقُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْعَظِیمُ وَ أَنَا الْحَقِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْحَقِیرَ إِلاَّ الْعَظِیمُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْقَوِیُّ وَ أَنَا الضَّعِیفُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الضَّعِیفَ إِلاَّ الْقَوِیُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْغَنِیُّ وَ أَنَا الْفَقِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَقِیرَ إِلاَّ الْغَنِیُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْمُعْطِی وَ أَنَا السَّائِلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ السَّائِلَ إِلاَّ الْمُعْطِی
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْحَیُّ وَ أَنَا الْمَیِّتُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَیِّتَ إِلاَّ الْحَیُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْبَاقِی وَ أَنَا الْفَانِی وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَانِیَ إِلاَّ الْبَاقِی
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الدَّائِمُ وَ أَنَا الزَّائِلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الزَّائِلَ إِلاَّ الدَّائِمُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ أَنَا الْمَرْزُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْزُوقَ إِلاَّ الرَّازِقُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْجَوَادُ وَ أَنَا الْبَخِیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْبَخِیلَ إِلاَّ الْجَوَادُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْمُعَافِی وَ أَنَا الْمُبْتَلَى وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُبْتَلَى إِلاَّ الْمُعَافِی
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْکَبِیرُ وَ أَنَا الصَّغِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الصَّغِیرَ إِلاَّ الْکَبِیرُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْهَادِی وَ أَنَا الضَّالُّ وَ هَلْ یَرْحَمُ الضَّالَّ إِلاَّ الْهَادِی
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الرَّحْمَنُ وَ أَنَا الْمَرْحُومُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْحُومَ إِلاَّ الرَّحْمَنُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ السُّلْطَانُ وَ أَنَا الْمُمْتَحَنُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُمْتَحَنَ إِلاَّ السُّلْطَانُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الدَّلِیلُ وَ أَنَا الْمُتَحَیِّرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُتَحَیِّرَ إِلاَّ الدَّلِیلُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْغَفُورُ وَ أَنَا الْمُذْنِبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُذْنِبَ إِلاَّ الْغَفُورُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْغَالِبُ وَ أَنَا الْمَغْلُوبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَغْلُوبَ إِلاَّ الْغَالِبُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْمَرْبُوبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْبُوبَ إِلاَّ الرَّبُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْمُتَکَبِّرُ وَ أَنَا الْخَاشِعُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْخَاشِعَ إِلاَّ الْمُتَکَبِّرُ
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ ارْحَمْنِی بِرَحْمَتِکَ وَ ارْضَ عَنِّی بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ فَضْلِکَ
یَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ وَ الطَّوْلِ وَ الاِمْتِنَانِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
امروز واسه خودم فال حافظ گرفتم ، جالب بود و در عین حال عجیب.
بیا تا با هم بخوانیم
فاش می گویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
که چرا دل بجگر گوشه مردم دادم
که در این دامگه حادثه چون افتادم
آدم آورد درین دیر خراب آبادم
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
بهوای سرکوی تو برفت از یادم
ورنه این سیل دمادم بکند بنیادم.
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=73408
کلیک کن نترس
زیباست
ببین
یک بانوی خانه دار در صدد بر آمد که از عشق الهی به عنوان سلاحی برای بر طرف کردن مشکلات زندگی اش بهره گیرد . این خانم شوهر خود را مرد خوبی نمی دانست .
این مرد در معدن کار میکرد و همیشه در اوایل فصل بهار ، به جستجوی طلا و نقره در ایالات شمال غرب ، خانه را ترک میکرد وتا پایان فصل پاییز از او خبری نمیشد و زمستان را هم بی کار بود . این خانم مجبور بود که این سه ماه زمستان را با پیشخدمتی در رستوران ها و مستخدمی شکمش را سیر نگه دارد و اجاره ی خانه ، قبض آب و برق و سایر خرج ها را بپردازد . چندین بار به این فکر افتاد که خود را از این زندگی نکبت بار نجات دهد و در خواست طلاق کند .
در چنین وضعیتی ، او در باره ی قدرت عشق الهی و محبت شنید . پس به جای این که عیب های شوهرش را ببیند ، صبح و شب تکرار میکرد که ، عشق الهی در زندگی مشترک او و امور مالی و همچنین در مورد شغل همسرش به حد کمال ، رسیده است .
در این هنگام اوضاع تغییر کرد و باران خوشبختی شروع به باریدن کرد .
سپس همسرش در نامه ای نوشت که در معدن نقره کار پیدا کرده است و گاهی برایش پول میفرستاد و زن خوشحال بود ؛ زیرا تا آن موقع نه برایش نامه مینوشت و نه پولی میفرستاد ، و این رویدا چون معجزه ای نمایان شد .
در پایان فصل تابستان نامه ای به دست این خانم رسید مبنی بر اینکه همسرش در زمستان نیز کار میکند و این یک خبر غیر منتظره بود . زیرا شغل این آقا کاملاً فصلی بود و چون زن به تکرار این عبارت پرداخت زندگی او کاملاً منظم و هماهنگ شد و بعد از مدتی همسرش به طور مستقل یک شرکت معدن تأسیس کرد و به تجارت پرداخت . و زمانی که که همسرش برای سرکشی به معدن رفت همسرش در نقش مدیر آنجا را اداره میکرد و از آن زمان به بعد ساعات بیشتری را در کنار هم سپری میکردند .
چه بسیار اتفاق افتاده است که با انتقاد و سرزنش و بهانه گیری ، امنیت و دفاه یک زوج خوشبخت به خطر افتاده و شادی زندگی آن ها از بین رفته است ، در صورتی میشد همه اتفاقات را به فال نیک گرفت و از همه تلاش ها استفاده کرد.
*****
انتقاد همیشه نتایج بد و نا مطلوبی روی انسان میگذارد . بلایی که مردم به واسطه انتقاد بر سر خود می آورند من را به یاد جوانی میانداخت که به واسطه ی کارش به مردم فخر میفروخت و کار او این بود که میتوانست نقاط ضعف و عیوب شخصیتی دیگران را بفهمد . یک شب این جوان در خواب دید که در بیابانی خشک و بی آب و علف در زیر بار سنگینی گام بر می دارد ؛ در خواب آهسته ناله کرد : ((این بار سنگین که بر دوش حمل میکنم چیست ؟ چرا من باید این بار را حمل کنم ؟ )) صدائی د ر جوابش گفت : (( این بار که تو حمل میکنی سنگینی عیوبی است که آن را در دیگران جستجو کرده ای ، پس دیگر جای شکوه و شکایتی نیست . مگر خودت به کشف این معایب اقدام نکرده ای ؟ پس همه آنها متعلق به خود توست ! ))
سخن گفتن از زشتی و کراهت موجب نمایان شدن آن میشود . و هر چه بیشتر به شر و بدی توجه کنید آن شر و بدی در زندگیتان بیشتر نمایان میشود . بهانه گرفتن از دیگران باعث میشود که خودتان ، با انکار روبرو شوید. هر گاه با سرزنش وانتقاد دیگران برای بدی اعصاب آنها را متشنج کنید راه را ، باز میکنید به طوری که اعصاب خودتان نیز به نحوی به هم میریزد و در واقع به پیشواز بیماری و بدبختی گام بر میدارید .
**********
شرکتی را میشناختم که رئیسش عوض شده بود و کارمندان آن شرکت از رئیس جدید بد گوئی میکردند تا جایی که عده ای از آنها نتوانستند در آن شرکت کار کنند و استعفاء خود را اعلام کرده و از آنجا بیرون آمدند . چند ماهی از این ماجرا نگذشته بود که یکی از آنها مبتلا به سکته قلبی شد و در گذشت . شخص دیگر وارد بازار شد و دست به کسب و کار زد ، که پس از مدتی جواب نداد و ورشکسته شد . یکی دیگر از آنها همسرش را طلاق داد . یکی دیگر از آنها با چند نفر از خانواده اش دچار نزاع شد .
باقی افراد که از عاقبت دوستان خود متنبه نشدند و عبرت نگرفتند ، به این کار ادامه دادند و دائماً گرفتار تجربه های تلخ زندگی میشدند . یکی از آنها سکته کرد و فلج شد ، دیگری که زنی سالم و نیرومند بود ، مبتلا به آرتروز شدیدی شد و دیگر هیچ وقت نتوانست بدون عصا راه برود . دیگری به دلیل مبتلا شدن به ذلت الریه در بیمارستان ، به مدت طولانی بستری شد .
نتیجتاً ، این انتقادها فقط گریبان گیر خودشان شده بود و بس .
اما بشنوید از مدیر جدید ، با این که میدانست پشت سرش حرف میزنند ، آنها را نادیده میگرفت ، زیرا اعتقاد داشت آنها قدرتی ندارند و اعمال آنها را بیهوده می انگاشت و روز به روز کارش رونق میگرفت .
گذشتگان رازی داشتند که به صلاح ماست که از آن آگاه شویم :
((توصیف خوبی بر خوبی می افزاید ))
می رولند در کتابش به نام ، (( جرأت کن که باور داشته باشی )) در مورد افزایش خوبی ها چنین مینویسد :
(( اگر آن خوبی را که به دنبالش هستید به زندگی خود نمی توانید بکشانید ؛ ابراز عشق و محبت را شروع کنید ، در این صورت به عشق الهی میرسید و تمام دنیای شما تغییر خواهد کرد . هنکامی که به این درجه از عشق الهی میرسید ، دیگر با انتقاد های خود دیگران را آزار نمی دهید ، و در برابر سختی ها و مشکلات زندگی مقاومت خواهید کرد .))
فلورانس اسکارل شین در کتابش به نام ، ((بازی زندگی و راه این زندگی )) میگوید : (( هر انسان با دانستن این عشق الهی پا به عرصه این جهان میگذارد .)) مشکل شما هر چه که باشد ، نوعی امتحان است ، که از جانب خداوند است . اگر بتوانید با مهربانی از این امتحان بگذرید مشکلات شما حل خواهد شد .
اخیراً یک خانم تاجر راه اشراف خود را به عشق الهی چنین توصیف کرد :
(( چند سال پیش احساس کردم که دیگر نمی توانم به این زندگی فلاکت بار ادامه دهم ، زیرا همسرم دچار اختلال روانی بود و به افسردگی شدیدی مبتلا شده بود . پسر بزرگم که 19 سال داشت در پی به دست آوردن مخارج دانشگاهش بود . پسر دیگرم دچار اختلال روانی بود و پس از معالجات فراوان ، گاهی اوقات تا سر حد خشم و جنون پیش میرفت ، از آن سو دختر 15 ساله ام با بد اخلاقی به بی سامانی خانه اعتراض میکرد ، و نمی توانست با معلم و دوستانش کنار بیاید . و خود من نیز ، دچار اختلال کلیه شده بودم و به طوری که دکتر معالجم در این مورد به من هشدتر جدی داد . پس از خواندن مقاله ای در باره اعجاز بی کران عشق فهمیدم که عشق عشق الهی میتواند سلامت من و خانواده ام را باز گرداند به همین علت قلم و دفتری برداشتم و در مورد احساساتم جملات محبت آمیز نوشتم :
(( من به چشم محبت تو را نگاه میکنم و از نگاه کردن به کمال و رشد و بالندگی تو خوشحال میشوم ))
نتیجه این کار ، باور نکردنی و فراموش نشدنی بود ! 6 هفته از این کار نگذشته بود که تحولاتی چشم گیر ، در شوهرم دیدم او هر روز صبح به حمام میرفت و دو ش میگرفت ، به آرایشگاه میرفت و در امور خانه کمکم میکرد .
پسر بزرگم در ازای یکی از پروژه هایش مبلغ 100 دلار جایزه گرفت و به عنوان مربی تیم فوتبال استخدام شد و حقوق مکفی دریافت می کرد ؛ پسر کوچک ترم ناگهان خوش خلق شد و هیچ رفتار خشونت آمیزی از خود نشان نمی داد . در نهایت همه چیز بر وفق مراد پیش میرفت ومن زبانم عاجز است تا از اعجاز بی کران عشق بتوتند سپاس گذار باشد .))
چالز فیلمور میگوید :
(( هر چه بیشتر از عشق سخن به زبان می آورم ، در آگاهی آدمی جایی عمیق تر پیدا می کنم .))
اگر به واژه های زیبا بیندیشیم بیش تر آنهل رل بر زبان جاری میکنیم . پس به عشق الهی توکل کنید که تنها اوست که میتواند مشکلات شما را پایان دهد و اگر به عشق الهی اعتماد کنید انجام دادن هر کاری برایتان سهل است . هر گاه به جای نزاع و درگیری با راه زندگی تان ، آن عشق الهی را دریابید ، بیشتر بر مشکلات زندگی میتوانید غلبه کنید .
با آغوش باز به استقبال محبت و مهربانی بروید و در طول این راه این جمله را تکرار کنید :
(( من با اعجاز بی کران عشق به زندگی ام ادامه میدهم ، من با قانون دوستی و محبت ، زندگی میکنم و زندگی را پیروز و فاتح می پندارم . ))
پژوهشگران دانشگاه هاروارد طی 60 سال بر گروهی 600 نفری نظارت کرده و در نتیجه موفق شدند چند عامل مهم در رفتار افراد را تعیین کنند که بر طول عمر تاثیر بسزایی دارند.طبق نتایج این پژوهش ها، افراد خوشبخت که پول قرض نمی گیرند، بیشتر عمر می کنند تا افراد بدبین. همچنین افرادی که شکلات دوست دارند، افراد دیندار و سبزیخواران نیز عمر طولانی تری دارند.
پژوهش های اخیر نشان دادند که افراد دارای زندگی سالم دارند چند سال بیشتر زندگی می کنند.
برای اینکه 2 سال بیشتر زندگی کنید:
شکلات بخورید. تحقیقات نشان می دهند که شکلات غلیظ و تلخ برای قلب مفید است.
برای اینکه 3 سال بیشتر زندگی کنید:
دیندار باشید و دوستان بسیاری داشته باشید. تحقیقات نشان دادند که حضور مرتب در حرم و اماکن مذهبی استرس را کاهش می دهد. همچنین دوستی و ارتباطات اجتماعی نیز همین تاثیر را نشان می دهند.
برای اینکه 3.6 سال بیشتر زندگی کنید:
گوشت کمتر بخورید. سبزیخواری و یا تنها کاهش مقدار گوشت در غذا می تواند بعلت کاهش غلظت چربی در بدن طول عمر را افزایش دهد، زیرا در ازای آن مصرف میوه و سبزیجات افزایش می یابد.
برای اینکه 3.7 سال بیشتر زندگی کنید:
زندگی فعالی داشته باشید. دانشمندان تایید می کنند که تحرک و نرمش و ورزش تاثیر مثبتی بر قلب می گذارد و نمی گذارد که فرد چاق شئذ.
برای اینکه 5 سال بیشتر زندگی کنید:
تحصیل کرده و با دانش باشید. دانشمندان هاروارد بدین نتیجه رسیدند که زنان دارای تحصیلات دانشگاهی بطور متوسط 5 سال بیش از زنان بدون تحصیلات عالیه زندگی می کنند.
برای اینکه 7.5 سال بیشتر زندگی کنید:
مثبت نگر باشید. پژوهش ها ثابت کرده اند که ریسک مرگ زودرس برای افراد حوشبین 55% کمتر است.
برای اینکه 8-10 سال بیشتر زندگی کنید:
سیگار نکشید. افرادی که هیچگاه سیگار نکشیده اند، بطور متوسط 10 سال بیش از افراد سیگاری زندگی می کنند. اگر مردان در سن 35 سالگی سیگار را ترک کنند، می توانند بطور متوسط 5.1 سال به طول عمر خود بیفزایند.
برای اینکه 10 سال بیشتر زندگی کنید:
خوشبخت باشید. افراد خوشبخت بطور متوسط 10 سال بیش از سایرین زندگی می کنند.
امروزه بهعلت شیوع بالای افسردگی در جوامع، از آن به «سرماخوردگی روانی» یاد میشود |
افسردگی، بیماری شایع عصر ماست و در کشورهای مختلف جهان روندی فزاینده دارد. مشکلات زندگی ماشینی و همچنین بحرانهای اجتماعی و فرهنگی جوامع، باعث تشدید افسردگی شده است. امروزه بهعلت شیوع بالای افسردگی در جوامع، از آن به «سرماخوردگی روانی» یاد میشود، طوری که در آمریکا آمار سال۲۰۰۶، نشان میدهد بیماری افسردگی، بیماری اول است و نزدیک به ۶۰ میلیون نسخه داروی ضدافسردگی، در داروخانهها فروخته شده است». پژوهشهای ۵۰ سال اخیر نشان داده که کمبود مادهای بهنام «سرتونین» در مغز، یکی از عوامل ایجاد افسردگی است. روانشناسان نیز بر این باورند که فقدان تجارب مثبت از قبیل عشق و محبت و حمایت عاطفی در روابط انسانی، منجر به افسردگی میشود. افسردگی علایمی چون کنارهگیری از مردم، مشکلات تمرکز، کمخوابی یا پرخوابی، اختلال در غذا خوردن و احساس گناه یا بیارزشی دارد. اندیشیدن به مرگ و تمایل به خودکشی نیز از دیگر علایم شایع افسردگی است. مطالعات مختلف از این حکایت میکند که میزان افسردگی در زنان دوبرابر مردان است. پروین شکور، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی میگوید: «افسردگی بهعنوان یکی از شایعترین اختلالات رفتاری و روانی در مردان حدود ۱۵درصد و در زنان ۲۵ درصد است». کارشناسان افسردگی را بعد از ایست قلبی، مهمترین علل مرگومیر زنان میدانند. افسردگی علل متعددی دارد؛ عوامل زیستی و وراثتی، شخصیت فرد و عوامل محیطی در بروز افسردگی دخیل هستند. البته در زنان، شیوه زندگی، شرایط بیولوژیک و عوامل خاصی مانند تولیدمثل، هورمونهای ژنتیک، بارداری، زایمان و یائسگی در افسردگی تاثیر دارند. اعضای خانواده از جمله همسر میتوانند در تخفیف و تسکین این اختلالات، نقش ایفا کنند؛ چنانکه دکتر امانا… قراییمقدم، جامعهشناس ایرانی، نقش حمایتی همسر در دوران بارداری و زایمان را تا حد زیادی در رفع اضطراب و نگرانی زن موثر میداند. امروزه به خاطر مشارکت زنان در فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی و کمتوجهی دولتها و نیز سست شدن جایگاه خانواده، زنان، آسیبپذیرتر شدهاند. دکتر قاسم قاضی، روانشناس در اینباره میگوید: «بررسیها در سراسر دنیا نشان میدهد که زنان برای ابتلا به افسردگی مستعدتر هستند و این موضوع با مسایل شغلی، ارتباطات اجتماعی، مسوولیتپذیری، دغدغه مالی و حمایتهای روانی و اجتماعی مرتبط است». دکتر قاضی معتقد است، زنان بهعلت حساسیتهای بالا، زودرنج بودن، عاطفه شدید و توجه زیاد به جزییات، بیشتر در معرض احساسات و هیجانات منفی و بالاخره افسردگی قرار دارند. از دیگر عواملی که زنان را به سمت افسردگی سوق میدهد، میتوان به استرس و فشارهایی که در بیرون از محیط خانه تحمل میکنند، اشاره کرد. امروزه بهدلیل عدمهماهنگی میان وظایف همسری و مادری از یکسو و اشتغال زنان از سوی دیگر، فشار روحی مضاعفی به آنها وارد میشود. دکتر قراییمقدم در اینباره میگوید: «وقتی در جامعه، زن باید دوشادوش مرد برای تامین مایحتاج زندگی کار کند، به جهت آنکه حساستر و عاطفیتر است، بیشتر در معرض افسردگی قرار میگیرد». جسیکا اندرسون، پزشک زنان در آمریکا در اینباره مینویسد: «حقیقت این است که دارا بودن یک شغل طاقتفرسا در جامعه و هماهنگی آن با کارهای داخل منزل، برای زنان سخت و تنشزا است». خانم اندرسون میافزاید: «۶۰ درصد از مادران شاغل در آمریکا گزارش دادهاند که استرس و فشار روحی، بحرانیترین و خطرناکترین مسالهای است که آنان با آن روبهرو هستند». وی معتقد است: «بسیاری از زنان یک روز طولانی را در اداره به پایان میرسانند، سپس بچههایشان را از مهدکودک برمیدارند، شامی دستوپا میکنند، به امور درسی بچهها رسیدگی میکنند و با تودهای از لباسهای چرک روبهرو میشوند». جسیکا میگوید: «کشمکش همیشگی و پیوسته میان کار و ضرورتهای خانوادگی، باعث میشود که بسیاری از زنان احساس کنند گویی در انجام کامل هر دو مسوولیت، ناتوان و عاجز هستند. همین مساله سبب اندوه زنان و در نهایت افسردگی آنان میشود». از دیگر عوامل افسردگی، رواج جنگ و خشونت در عصر حاضر است. امروزه زنان و کودکان در فلسطین، لبنان، عراق و افغانستان کشته و آواره میشوند. نداشتن سرپناه برای زنان فلسطینی نهتنها سبب افسردگی آنها میشود، بلکه تاثر همه زنان دنیا را برمیانگیزد. جنگهایی که بر بشر امروز تحمیل میشود، میتواند از عوامل افسردگی در زنان باشد. خانوادههای آمریکایی نیز از جنایات رهبرانشان دچار رنج و سرخوردگی هستند. روزنامه نیویورکتایمز نوشته است: «نیروهای ارتش آمریکا پس از گذراندن دوران خدمت در عراق با درگیریهای غیرمنتظرهای در زندگی مشترک خانوادگی روبهرو میشوند و زندگی اکثریت آنها به طلاق میانجامد». لویی دانتون، یکی از نظامیان آمریکایی میگوید: «سربازان بعد از بازگشت از عراق نمیتوانند به زندگی مشترکشان ادامه دهند و با همسران و فرزندانشان مشکل پیدا میکنند که دلیل آن، فشارهای روحی شدید ناشی از جنگ است». براساس مقیاسهای روانشناسی، طلاق ۷۵ درصد به فرد ضربه روحی وارد میکند. علاوه بر این، خشونت عصر حاضر که از طریق رسانهها به افراد تحمیل میشود، از دیگر عوامل افسردگی است. پائول کوتل، روانپزشک مرکز پزشکی پنسیلوانیا دریافته است که ارتباط تنگاتنگی بین استرس و تماشای مداوم تلویزیون از سوی کودکان وجود دارد و موجب افسردگی آنها در سن ۲۴ سالگی میشود. وی میگوید: «هزاران ساعت تماشای تلویزیون، کودکان ما را در معرض خشونتهای ابلهانه مکرر قرار میدهد و آنها را هرچه بیشتر از تماسهای اجتماعی و خانوادگی دور میکند». برای درمان افسردگی سالیان متمادی است که از روشهای دارودرمانی و رواندرمانی استفاده میشود. فرد در مسیر رواندرمانی باید بکوشد افکار غلط و منفی درباره خود و اطرافیان را از ذهن خویش دور کند و رفتارش را تغییر دهد. اما امروزه ثابت شده که هرچه افراد به معنویات و شعایر دینی، بیشتر گرایش پیدا کنند، کمتر دچار استرسها و اختلالهای روانی میشوند. دکتر جعفر بوالهری، روانپزشک طی تحقیقاتی به این نتیجه رسیده که هرچه افراد، مذهبیتر باشند و گرایش به رفتارهای دینی و مذهبی مانند نیایش، توکل به خداوند، خیرخواهی نسبت به همنوع، صلهرحم و تعاملات صحیح اجتماعی در آنها قویتر باشد، کمتر دچار افسردگی خواهند شد. دین اسلام نیز برای سالم ماندن روح و روان انسانها، راهکارهای عملی را به افراد توصیه میکند. قرآن از انسانها میخواهد که در مقابله با سختیها و مرارتهای زندگی، صبر و شکیبایی را شیوه خود سازند. قرآن کریم، یاد خدا را مایه آرامش قلبها میداند و میفرماید: «او کسی است که سکینه و آرامش را بر دلهای مومنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند…»(سوره فتح، آیه ۴). همچنین قرآن از مردم میخواهد نسبت به همدیگر نگرش منفی و گمان بد نداشته باشند. اسلام برای مقابله با افسردگی، سفارش میکند که انسانها در چارچوبی معقول از نشاط برخوردار باشند. دین، نگاهی متعالی و هدفمند به مقوله شادی دارد. امام علی(ع) میفرماید: «شادی، انبساط خاطر و نشاط میآورد و غم، گرفتگی خاطر و دلگیری». اسلام در زمینه شاد زیستن مردم، به برخی نکات جزیی نیز توجه کرده است. بهعنوان مثال استفاده از بوی خوش که موجب شادمانی است، از سنتهای رسول خداست. پوشیدن لباس سفید و روشن، نظافت، سیر و سفر، شرکت در مجالس جشن و شادی مثل مجالس عروسی و اطعام هنگام ازدواج و تولد فرزند و بازگشت از حج، تاکید بر صلهرحم و دید و بازدید و غیره، همه از لوازم یک اجتماع شاد و پرتحرک هستند. اسلام بهویژه از مردان میخواهد برای سلامت روحی و روانی خانواده به جایگاه زنان بیشتر توجه کنند. از نظر اسلام، زن مانند گل، لطیف و شکننده است؛ لذا همسر بهعنوان باغبان باید در حفظ و مراقبت از آن بکوشد؛ چراکه زن سالم و درستکار میتواند فرزندان سالم و خوشرفتار تحویل جامعه دهد. در این میان، نقش دولتمردان برای مشارکت دادن زنان در فعالیتهای اجتماعی قابل توجه است. آنان باید متناسب با روحیات، ویژگیها و استعدادهای زنان، برنامهریزی کنند. اگر زنان از حمایتهای اجتماعی، فرهنگی و حقوقی لازم برخوردار شوند، در سازگاری میان نقشهای مادری و همسری با مشارکتهای اجتماعی موفقتر خواهند بود؛ در این صورت بیماریهایی مانند افسردگی در زنان کاهش یافته و از نیرو و تخصص آنان در مسیر توسعه و سازندگی به شکلی مطلوب استفاده خواهد شد. |
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه،
آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است
امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟
آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟
چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد:
هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند،
قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد.
آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.
هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید:
هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟
آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند.
چرا؟ چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلبهاشان بسیار کم است.
استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟
آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند.
این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد.
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن ها تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است
شانس نوعی انرژی.حتما در زندگی روزمره با این کلمه زیاد برخورد میکنید:" شانس ندارم " یا "اون روزی که شانس رو تقسیم میکردند من خواب بودم" یا از این قبیل عبارات که کلمه محوری اونها شانس است.واقعا شانس چیست و چقدر به واقعیت نزدیک است؟خواندن مقاله زیر میتواند در زمینه درک واقعی این پدیده به ما کمک کند.
واقعا شانس چیست؟ ایا
واقعیت دارد؟انرژی مثبت چیست؟انرژی منفی چیست؟این مقاله به این میپردازد که ایا این
چیزها واقعیت دارد؟ یا خرافه ای بیش نیست.در این مقاله سعی شده است که با دیدگاه
علمی و غیر متعصبانه با آن پرداخته شود. از انجا که این مسئله سوال بسیاری از مردم
است لذا آنرا برای همه دوستان خوبم میفرستم . شما نیز میتوانید به انان که
دوستشان دارید ارسال کنید.
اگر حوصله
خواندن تمام این مقاله را نداریدمیتوانید حداقل قسمتهای رنگی انرا بخوانید و آنها
را بهم ربط دهید.
ابتدا باید در مورد انرژی و ماهیت آن صحبت کنیم .
خیلی از آدمها حتی نمی دانند که این دنیایی
که در آن زندگی می کنیم از چه چیزی ساخته شده است پس ابتدا باهم طبق نظریه های علمی
راه خود را پیش می بریم و به این می پردازیم که دنیا از چه چیز ساخته شده است :
خواندن این مقدمه اگر چه خسته کننده
است ولی برای روشن شدن مطلب لازم است و تا حد امکان خلاصه شده است.
دنیای اطراف از ماده و انرژی ساخته شده است : ماهیت انرژی هنوز به طور کامل کشف نشده
است اما می دانیم که انرژی با فرکانس نیز سنجیده می شود . هرچه فرکانس یک انرژی بالاتر باشد قوی تر است .
ماده از چه ساخته
شده است ؟ از ملکول
ملکول از چه ساخته شده است ؟ از اتم
اتم از چه
؟ از پروتون و الکترون و نوترون . الکترون که جرم ندارد و در حقیقت فقط انرژی است .
پروتون تمام جرم اتم را در بر دارد . و اما پروتون از چه ساخته شده است ؟ در کتاب
استفان هاوکینگ آمده است : " تقریبا بیست سال پیش چنین فکر می شد که پروتونها و
نوترونها ذراتی بنیادین هستند ولی آزمایشهای که در آنها پروتونها با سرعتهای زیادی
به پروتونها یا الکترونهای دیگر برخورد می کردند نشان دادند که آنها در واقع از
ذرات کوچکتری تشکیل یافته اند و آنها کوارک هستند . "
و اما آخرین سوال
کوارک ها از چه ساخته شده اند ؟ جواب سوال را خود استفان هاوکینگ به ما داده است می
دانیم که استفان هاوکینگ بزرگترین دانشمند زنده قرن است . او می گوید کوارک ها از
انرژی ساخته شده اند . پس می توانیم بگوییم همه چیز در این دنیا از انرژی ساخته شده
است . چون طبق نظریه نیوتون جهان از ماده + انرژی ساخته شده است که دیدیم که اخیرا
کشف شده است که ماده نیز از انرژی ساخته شده است . تنوع نوع ماده در دنیا به فرکانس و طول موج انرژی مربوط می
شود اگر همه چیز در دنیا
دارای یک فرکانس و ارتعاش بود همه چیز یکی می شد . هرچه فرکانس بالاتر باشد پس جنس لطیف تر می شود .
لطیف ترین جنسی که قابل
دیدن و لمس کردن است آتش است . و سخت ترین سنگ و فلز هستند که ارتعاش پایینی دارند
. و اما ما می خواهیم بپردازیم به جنسهای لطیف و در آنها کنکاش کنیم . افکار ما و خاطرات و
ذهن ما ماده ای هستند با انرژی و فرکانس بسیار بالا بخاطر همین غیر قابل دیدن هستند
. اما می بینیم که قابل
درک هستند . برای همین است که وقتی فکر می کنیم یا درس می خوانیم گرسنه می شویم چون
از توان موجود در خود برای تولید انرژی فکر استفاده کرده ایم و حال باید انرژی از
دست رفته را بر گردانیم . طی
آزمایش بسیار دقیقی که در یکی از دانشگاههای آمریکا در سال 1965 انجام گرفت
دانشجویی را بر روی ترازویی با حساسیت بسیار بالا قرار دادند و از او خواستند که که
یک ضرب 5 رقمی را در 5 رقمی انجام دهد و هنگام محاسبه مشخص شد که وزن دانشجو در حد
بسیار کم افزایش یافته است . بنابر این انرژی نیز وزن هم دارد . پس افکار منفی و مثبت هر کدام دارای وزن و
ارتعاش خاص خود هستند . و حتی می توانند بر روی محیط اطراف و انسانهای دیگر تاثیر
بگذارند . به خاطر
همین است که وقتی موسیقی ملایم گوش می دهیم آرام می شویم اما وقتی به موسیقی تند و
خشن گوش می کنیم مشوش می شویم این تنها به خاطر تفاوت فرکانسهای دو موسیقی می باشد
.
رمز و راز دنیایی که در آن زندگی می کنیم در انرژی و ماهیت آن نهفته است
. به خاطر همین است که انیشتین بزرگترین دانشمند مهمترین فرمول را E = MC^2 می داند و حاصل سالها
تفکر و تحقیق در همین فرمول گنجانده شده است . فرمولی که به برسی وضعیت و رابطه
میان ماده و انرژی می پردازد . البته توضیح این فرمول از حوصله این بحث خارج است .
وقتی با دید
انرژی به هستی نگاه کنیم می توانیم خیلی از ناشناخته ها را کشف و برای تمام عجایب
دلیل بیاوریم . البته این نکته بسیار ضروری است که بدانیم : ما هیچگاه نمی توانیم بگوییم طرز فکر خاصی عین
واقعیت است و طبیعت دقیقا از همین قانون پیروی می کند زیرا انیشتین می گوید : "
جهان هستی مانند ساعتی است که بر روی دیوار نصب شده است ما هیچگاه نمی توانیم به
درون ساعت نگاه کنیم ما از شواهد و قرائنی که وجود دارد ( مثل عقربه ها و اعداد روی
صفحه ) و از رفتاری که جهان دارد مثل حرکت عقربه ها قانون درونی آنرا حدس میزنیم
اما هیچ گاه نمی توانیم بگوییم که دقیقا داخل ساعت همانطور که ما حدس زده ایم کار
می کند . ما فقط باید دستگاهی را بوجود آوریم که جهان هستی آن را تایید کند . این
دستگاه یکتا نیست ، بلکه می توان بیشمار دستگاه ایجاد کرد که طبیعت هم با همه آنها
سازگار باشد و ما تنها می توانیم نسبت به دستگاه خاصی بگوییم که فلان چیز صحیح و
فلان چیز غلط است . " و این همان نظریه نسبیت انیشتین است که در بسیار ساده شده است
. بنابر این ما همیشه بدنبال آن هستیم که دستگاهی را بوجود آوریم که جواب خیلی از
سوالهای ما را داشته باشد و تا به امروز انرژی اکثر آنچه که در سالهای پیش عجایب
خوانده شده است را پاسخ داده است مثل کارهای عجیبی که مرتاض های هندی انجام می دهند
. تنها کاری که مرتاض ها انجام
می دهند بالا بردن ارتعاشات بدن و ذهن است . به خاطر همین می توانند حتی از دیوار
رد شوند اجسام مختلفی را بدون درد و خونریزی وارد بدن کنند زیرا ارتعاشات خود را
بالا برده اند و بدن تبدیل به یک ماده با انرژی بسیار بالا شده است و بنابراین عکس
العمل ها و رفتار متفاوتی را از خود نشان می دهد . اما چطور می شود ارتعاش را بالا
برد .
این مسئله بحث بسیاری دارد
که در این جا در یک یا دو صفحه نمی توان گفت فقط می توان به این نکته اشاره کرد که
یکی از راهها تمرکز کردن است .
حال می پردازیم به تیتر مطلب . خیلی وقتها وقتی به چیزی که معتقد هستیم به
سرمان می آید مثلا معتقدیم
که بعد از هر خنده گریه هست . این باعث می شود که ناخودآگاه ما انرژی هایی از خود
ساتع کند که در جهان هستی تاثیر گذار باشد . ناخودآگاه دوست دارد ما را به سمتی
ببرد که ما معتقد به ان هستیم بنابر این ما را به سمت گریه کردن می کشاند . و ما در
تمام لحظات بدون اینکه خودمان بدانیم به سمت گریه کردن سوق پیدا می کنیم که در
نهایت علت آنرا پیدا می کنیم (نا خودآگاه آنرا پیدا می کند ) و گریه می کنیم
. انرژی افکار ما در محیط پخش
می شود و روی همه چیز تاثیر می گذارد . احتمالا حتما برای شما پیش آمده که از محل و یا مکانی متنفر
باشید و دوست نداشته باشید که به آنجا بروید این مسئله دقیقا به خاطر وجود انرژی
های منفی موجود در آنجا است که روی شما تاثیر گذاشته و شما به صورت ناخودآگاه از
آنجا فراری می شوید . و هزاران
پدیده دیگر که علت همه آنها انرژی است . در مورد شانس هم همینطور است :
وقتی ما احساس کنیم خوش شانس هستیم بر روی محیط و جهان هستی
تاثیر می گذاریم . فکر ما احساس ما و باور های ما باعث می شود انرژی هایی در دنیا
پخش شود که ما را به سمت خوش شانسی هدایت کند . و همین طور هم بدشانسی هر انسانی که
معتقد است بسیار بد شانس است همیشه بدشانسی می آورد . بین افرادی که می شناسیم خیلی ها را می بینیم که به
بدشانسی خود معتقد هستند و همچنان بد شانسی می آورند . بهتر است از این به بعد فکر
کنیم خوش شانسیم . بهر حال اگر هم هیچ تاثیری نداشته باشد این فایده را دارد که
روحیه بهتری برای زندگی داریم و در خلی از موقعیتها از اعتماد به نفس بهتری برخوردار خواهیم بود
. :
"ما انسانها
همانی هستیم که در کودکی آینده خود را تصور می کردیم "
شما در کودکی چه طور خود بزرگی خود را تصور می کردید آیا هم اکنون همان نیستید
تحقیقی از"ریچارد وایزمن"روانشناس دانشگاه هارتفورد شایر.
چرا برخی مردم بیوقفه در زندگی شانس میآورند درحالی که سایرین همیشه بدشانس هستند؟
مطالعه برای بررسی چیزی که مردم آن را شانس میخوانند، ده سال قبل شروع شد. میخواستم بدانم چرا بخت و اقبال همیشه در خانه بعضیها را میزند، اما سایرین از آن محروم میمانند. به عبارت دیگر چرا بعضی از مردم خوششانس و عده دیگر بدشانس هستند؟
آگهیهایی در روزنامههای سراسری چاپ کردم و از افرادی که احساس میکردند خوششانس یا بدشانس هستند خواستم با من تماس بگیرند. صدها نفر برای شرکت در مطالعه من داوطلب شدند و در طول سالهای گذشته با آنها مصاحبه کردم، زندگیشان را زیر نظر گرفتم و از آنها خواستم در آزمایشهای من شرکت کنند.
نتایج نشان داد که هرچند این افراد به کلی از این موضوع غافلند، کلید خوششانسی یا بدشانسی آنها در افکار و کردارشان نهفته است. برای مثال، فرصتهای ظاهرا خوب در زندگی را در نظر بگیرید. افراد خوششانس مرتبا با چنین فرصتهایی برخورد میکنند، درحالی که افراد بدشانس نه.
با ترتیب دادن یک آزمایش ساده سعی کردم بفهم آیا این مساله ناشی از توانایی آنها در شناسایی چنین فرصتهایی است یا نه. به هر دو گروه افراد خوش شانس و بدشانس روزنامهای دادم و از آنها خواستم آن را ورق بزنند و بگویند چند عکس در آن هست.
به طور مخفیانه یک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که میگفت: اگر به سرپرست این مطالعه بگویید که این آگهی را دیدهاید، 250 پوند پاداش خواهید گرفت. این آگهی نیمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسیار درشت چاپ شده بود. با این که این آگهی کاملا خیره کننده بود، افرادی که احساس بدشانسی میکردند عمدتا آن را ندیدند، درحالی که اغلب افراد خوششانس متوجه آن شدند.
مطالعه من نشان داد که افراد بدشانس عموما عصبیتر از افراد خوششانس هستند و این فشار عصبی توانایی آنها در توجه به فرصتهای غیرمنتظره را مختل میکند. در نتیجه، آنها فرصتهای غیرمنتظره را به خاطر تمرکز بیش از حد بر سایر امور از دست میدهند.
برای مثال وقتی به مهمانی میروند چنان غرق یافتن جفت بینقصی هستند که فرصتهای عالی برای یافتن دوستان خوب را از دست میدهند. آنها به قصد یافتن مشاغل خاصی روزنامه را ورق میزنند و از دیدن سایر فرصتهای شغلی باز میمانند. افراد خوششانس آدمهای راحتتر و بازتری هستند، در نتیجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه را در جستجوی آنها هستند میبینند.
تحقیقات من در مجموع نشان داد که آدمهای خوشاقبال براساس چهار اصل، برای خود فرصت ایجاد میکنند.
اول آنها در ایجاد و یافتن فرصتهای مناسب مهارت دارند،
دوم به قوه شهود گوش میسپارند و براساس آن تصمیمهای مثبت میگیرند.
سوم به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاقی نیکی برای آنها رضایت بخش است.
چهارم نگرش انعطافپذیر آنها، بدبیاری را به خوشاقبالی بدل میکند.
در مراحل نهایی مطالعه، از خود پرسیدم آیا میتوان از این اصول برای خوششانس کردن مردم استفاده کرد. از گروهی از داوطلبان خواستم یک ماه وقت خود را صرف انجام تمرینهایی کنند که برای ایجاد روحیه و رفتار یک آدم خوششانس در آنها طراحی شده بود. این تمرینها به آنها کمک کرد فرصتهای مناسب را دریابند، به قوه شهود تکیه کنند، انتظار داشته باشند بخت به آنها رو کند و در مقابل بدبیاری انعطاف نشان دهند.
یک ماه بعد، داوطلبان بازگشته و تجارب خود را تشریح کردند. نتایج حیرت انگیز بود: 80 درصد آنها گفتند آدمهای شادتری شدهاند، از زندگی رضایت بیشتری دارند و شاید مهمتر از هر چیز خوششانستر هستند. و بالاخره این که من عامل شانس را کشف کردم.
به غریزه باطنی خود گوش کنید، چنین کاری اغلب نتیجه مثبت دارد.
با گشادگی خاطر با تجارب تازه روبرو شوید و عادات روزمره را بشکنید.
هر روز چند دقیقهای را صرف مرور حوادث مثبت زندگی کنید.
*
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبابکشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایهاش درحال آویزان کردن رختهای شسته است و گفت: لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباسشویی بهتری بخرد.
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباسهای شستهاش را برای خشک شدن آویزان میکرد، زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: "یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده."
مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم!
*
زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده میکنیم، آنچه میبینیم به درجه شفافیت پنجرهای که از آن مشغول نگاهکردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به جای قضاوت کردن فردی که میبینیم، در پی دیدن جنبههای مثبت او باشیم؟
جمله روز زندگی تاس خوب آوردن نیست ،تاس بد راخوب بازی کردن است
این روزها عبارت خالی بندی به معنی دروغ گرفتن و لاف زدن رایج شده است اما پیشینه این واژه به دهها سال پیش یعنی
زمان سلطنت رضا شاه بر می گردد ! نقل می کنند که در زمان رضاشاه بدلیل کمبود اسلحه، بعضی از پاسبانهایی که گشت
می دادند فقط غلاف خالی اسلحه یعنی همان جلدی که اسلحه در آن قرار می گیرد را روی کمرشان می بستند و در واقع
اسلحه ای در کار نبود. دزدها و شبگردها وقتی متوجه این قضیه شدند برای اینکه همدیگر را مطلع کنند به هم میگفتند که
طرف "خالی بسته" و منظورشون این بود که فلان پاسبان اسلحه ندارد و غلاف خالی اسلحه را دور کمرش بسته به این
معنی که در واقع برای ترساندن ما بلوف می زند که اسلحه دارد و روی همین اصل بود که واژه خالی بندی رواج پیدا کرد.
ولی این واژه هیچ ارتباطی به دروغگویی و لاف زدن به صراحت زمان حاضر نداشت. حالا چرا در این چند دهه ی اخیر
این واژه متداول شده و همچنان هم رو به تزاید است مشخص نیست ولی شاید باید آن را به حساب شیوایی بیش از حد زبان
فارسی و غیر منتظره بودن اعمال ما ایرانی ها گذاشت که خیلی از کارهامون از روی یک روش منطقی و نشات گرفته از
یک اعتقاد راسخ نیست بلکه احساسی، الگویی و متاسفانه قابلیت جوگیر! شدن هم هست. البته شاید هم در دوران گذشته
نیازی به کاربرد این کلمه به تعبیر فعلی نبوده چون هیچوقت جامعه ما این همه خالی بند نداشته است
نیمه شعبان خجسته میلاد قائم آل محمد(ص) مبارک باد
مهدی جان!
سئوالی ساده دارم از حضورت
من آیا زندهام وقت ظهورت
اگر که آمدی من رفته بودم
اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم
بیایم در رکاب تو بمیرم
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
جمعه ها صدها نگاه بر آسمان خیره می شوند.
جمعه ها هزاران دل منتظر،
از شوق به سر امدن انتظار،
در قفس تنگ سینه برایت می تپد.
ای صاحب جمعه ها بیا.
بیا و دلتنگی غروب جمعه ها را بر طرف ساز.