نیمی برای من ، نیمی برای تو
اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقلنیمی برای من ، نیمی برای تو
اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقلقدرت خارق العاده تلقین
قدرت خارق العاده تلقین
می گویند شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد.وقتی که زنگ را زدند بیدار شد، باعجله دو مسأله را که روی تخته سیاه نوشته بود یادداشت کردو بخیال اینکه استاد آنها را بعنوان تکلیف منزل داده است به منزل بردو تمام آن روز وآن شب برای حل آنها فکر کرد.هیچیک را نتوانست حل کند، اما تمام آن هفته دست از کوشش بر نداشت.سرانجام یکی را حل کرد و به کلاس آورد.استاد بکلی مبهوت شد، زیرا آنها را بعنوان دونمونه از مسائل غیر قابل حل ریاضی داده بود.اگر این دانشجو این موضوع را می دانست احتمالاً آنرا حل نمی کرد،ولی چون به خود تلقین نکرده بود که مسأله غیر قابل حل است ،بلکه برعکس فکر می کرد باید حتماً آن مسأله را حل کند سرانجام راهی برای حل مسأله یافت.
برای آنکس که ایمان دارد ناممکن وجود ندارد
چند نمونه فراموش نشدنی باعث تغییر نگرش پزشکان و روانشناسان شد.
یک زندانی که قصد فرار داشت بطور مخفیانه خود را در یکی از اتاقکهای قطار جا داده بودو بعد از حرکت فهمیده بود که در یخچال قطار قرار دارد.زندانی مطمئن بود که در طی چندین ساعتی که در یخچال قرار دارد منجمد خواهد شد و دقیقاً اینطور هم شد.بعد از رسیدن به مقصد مشاهده شد که زندانی یخ زدهدر حالی که یخچال قطار خاموش بوده استاین نشان می دهد که شخص زندانی به خود تلقین کرده که منجمد خواهد شدو این تلقین برای او حکم یک تصویر ذهنی مطابق با افکار او داشتهو همین باعث شده که سلولهای بدن وی واقعاً سرما را حس کرده و کم کم منجمد شود.
نمونه دیگر آزمایشی بود که به پیشنهاد یکی از روانشناسان بر روی دو تن از مجرمین محکوم به اعدام انجام شد.آزمایش به این صورت بود که مجرم اول را با چشمانی بسته در حضور مجرم دوم با بریدن شاهرگ دستش او را به مجازات رساندند. در این هنگام نفر دوم با چشمان خود شاهد مرگ او بر اثر خونریزی شدید بود.سپس چشمان نفر دوم را نیز بستند و این بار شاهرگ دست وی را فقط با تیغه ای خط کشیدندو در این حین کیسه آب گرم نیز بالای دست وی شروع به ریختن می کرداین در حالی بود که دست او به هیچ وجه زخمی نشده بود.اما شاهدان یعنی پزشکان و روانشناسان با کمال ناباوری دیدند کهمجرم دوم نیز پس از چند دقیقه جان خود را از دست دادچراکه او مطمئن بود که شاهرگ دستش به مانند نفر اول بریده شده و خونریزی می کند.ریخته شدن خون را نیز بر روی دست خود حس می کرده است.در واقع تصویر ذهنی او چنین بوده که تا چند لحظه دیگر به مانند نفر اول هلاک می شود و همین طور هم شد.
این نشان می دهد که دستگاه عصبی ما با توجه به آنچه فکر می کنیم یا خیال می کنیم که حقیقت داردواکنش نشان می دهد.
دستگاه عصبی ما تجربه خیالی را از تجربه واقعی تمیز نمی دهد.در هر دو مورد با توجه به اطلاعاتی که از ناحیه مغز در اختیار او قرار می گیرد واکنش نشان می دهد.این یکی از قوانین اولیه و اصولی ذهن است.در واقع اینطوری ساخته شده ایم.
لحظه به لحظه مواظب گفته ها، فکرها و حرفای دلمون باشیممواظب باشیم که به خودمون چی می گیمهیچ وقت نگیم که چرا زندگی من اینجوریهچون همش دست خودمونه و این ما هستیم که زندگی خودمون رو به ویرانه و کلبه ای خرابهیا به قصری باشکوه و شاهکاری بی نظیر تبدیل می کنیم
راز نهم: آزادی حقیقی از برخورد شما با زندگی ناشی می شود نه از آنچه زندگی به شما می دهد!
زندگی حاصل جمع انتخابهای خود ماست!
ممکن است قادر به کنترل وقایعی که در دنیای بیرون برایتان اتفاق می افتد نباشید ولی می توانید آنچه در درونتان اتفاق می افتد را کنترل کنید!
چگونگی پاسخ به آنچه زندگی در برابرتان می نهد را خود انتخاب می کنید؛ چگونگی درک آن حادثه را خودتان انتخاب می کنید؛ چگونگی احساس نسبت به آن را خودتان انتخاب می کنید؛ اینکه با آن حادثه چه کار خواهید کرد را نیز خودتان انتخاب می کنید!
هنگام مواجهه با یک واقعه چالش طلب، انتخاب اینکه واکنش نشان دهید یا پاسخ دهید به عهده خود شماست!
فرق واکنش نشان دادن و پاسخ دادن به حوادث بیرونی:
وقتی در مواجهه با یک اتفاق بیرونی ناخودآگاه عمل می کنید و از قدرت فکر و آگاهی خود استفاده نمی کنید یعنی واکنش نشان داده اید؛ و هنگامی که قبل ازانجام هر کاری آگاهانه به آن فکر می کنید و خودآگاه عمل می کنید یعنی آگاهانه پاسخ داده اید!
وقتی واکنش های عادتی را کنار بگذارید و خودآگاهانه به زندگی پاسخ گویید، طعم استقلال حقیقی، قدرت حقیقی و آزادی حقیقی را خواهید چشید!
وقتی دریا طوفانی است نمی توانید چیزی ببینید؛ فقط زمانی که دریا آرام می شود همه چیز را می توان به وضوح دید!
برای اینکه بتوانید در برابر حوادث بیرونی آگاهانه پاسخ دهید باید مرکز درونی و تکیه گاه امن درون خود را بیابید و از آنجا به همه چیز نگاه کنید!
یافتن مرکز درونی یعنی آرام کردن دریای ذهنتان، یعنی خواباندن امواج سهمگین کنشها و واکنشها! در زیر این امواج مکانی اعجاب انگیز و پر از صلح و صفا نهفته است. این مکان ورای واکنشها و افکار شماست. این مکان سرچشمه افکار، سرچشمه خرد پاک و آگاهی پاک است!
مهمترین قدم برای ارتباط با این مرکز درونی این است که هر روز این ارتباط را تقویت کنید تا همیشه در دسترس تان قرار بگیرد!
دعا، نیایش، مراقبه، نشستن با چشمان بسته و آرام کردن ذهن حتی برای زمانی کوتاه در هر روز باعث می شود تا کیفیت هوشیاری و خودآگاهی شما به طرز چشمگیری افزایش یابد!
در طول روز این اصل را پیوسته به یاد داشته باشید:
یافتن مرکز درونی یعنی: سکوت کوتاه قبل از گفتن چیزی مهم به یک شخص؛ یعنی یک لحظه تأمل برای کشاندن هوشیاری به درون قبل از انجام دادن یک کار مهم؛ یعنی رفتن به درون قبل از واکنش بی اختیار در برابر شرایطی خاص؛ یعنی توقف برای اندیشیدن قبل از اتخاذ تصمیمی مبنی بر احساسات!
خود برتر یا همان محور و مرکز آرام درون، شما را در لحظه فروپاشی و سقوط نگاه می دارد. افکار خوب و بد شما همچون کودکان بازیگوش می چرخند اما مرکز وجود شما ثابت است. خود برتر شما پابرجا و تزلزل ناپذیر با افت و خیزهای حوادث تکان نمی خورد. خود برتر تا ابد منشأ خیر شماست و همیشه پاک و منزه باقی می ماند!
شما در هر لحظه از زندگی تان صاحب سرنوشت خود هستید. با لذت، شوق و اطمینان سفر کنید و بدانید تا وقتی در مرکز ساکن وجود خود ایستاده اید راه را به درستی می روید و همانجایی هستید که باید باشید!
سلام به رو ماهت می فهمم چی میگی توکل به خدا کنیم.
سلام سایت خوبی داری اگه مایل باشی تبادل لینک کنیم