نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

یک دقیقه

 

 

برای اینکه بتوانیم بر وقت خود بهتر مدیریت کنیم، می بایست ارزش وقت خود را درک نماییم. درک ارزش وقت، مهمترین گام در راه بهبود مدیریت وقت است. قدم نخستینی است که اگر درست برداشته شود آگاهی برای رسیدن به مقصد را در طول مسیر به فرد می دهد.
غفلت از ارزش زمان است که باعث می شود فرد به آفات وقت خود توجه نکند، در پی تقسیم اوقات خود و برنامه ریزی در زندگی نبوده و مصمم از استفاده بهتر از وقتش نباشد. تقسیم اوقات گام مهمی برای تنظیم برنامه روزانه به حساب می آید. اکثر کسانی که نمی توانند مدیریت موفقی بر وقت خود داشته باشند، در حقیقت قادر به تقسیم اوقات خود نیستند. شناخت و برنامه ریزی برای دقایق زندگی هنری است که هرکس به آن دسترسی پیدا نمی کند. برای دستیابی به این هنر باید بر دقایق متمرکز شد و به این روش عمل کرد که:

۱ ) هر روز صبح یک دقیقه وقت برای خودتان کنار بگذارید، بنشینید و فکر کنید.
۲) یک دقیقه وقت بگذارید و کار کوچکی برای ارج نهادن به خود انجام دهید.
۳) یک دقیقه وقت بگذارید و بر آن شوید که امروز را از افسوس های گذشته و دلواپسی های آینده پاک کنید.
۴) یک دقیقه وقت بگذارید و فکر کنید یک مورد نگران کننده تا چه اندازه ارزش غصه خوردن و تنش عصبی دارد.
۵) یک دقیقه وقت بگذارید و نگذارید که چیزهای کوچک شادمانی شما ر ا بر هم بزند.
۶) یک دقیقه وقت بگذارید و اثرات حرف های غیر منصفانه را از بین ببرید
۷) یک دقیقه وقت بگذارید تا از افکار منفی خلاص شوید.
۸) یک دقیقه وقت بگذارید و تجربه ای لذت بخش را به خاطر بیاورید.
۹) یک دقیقه وقت بگذارید تا به تمدد اعصاب بپردازید.
۱۰) یک دقیقه وقت بگذارید و تصمیم بگیرید که از هیچ کس انتظار تشکر نداشته باشید.
۱۱) یک دقیقه وقت بگذارید و بر آن شوید که اجازه ندهید کسی در شما احساس حقارت به وجود بیاورد و بالاخره آخرین دقیقه روز خود را به این اختصاص دهید که تصمیم بگیرید به هیچ وجه در مورد آنچه دیگران ممکن است درباره شما بگویند یا فکر کنند نگران نباشید.

تفکیک اوقات، اولویت بندی اقدامات، بهبود مدت اجرا هر یک از این موارد، جایگاه ویژه ای در مدیریت وقت دارد و باید در به کارگیری آنها دقت نمود.
یکی از راه های مناسب برای شناسایی آفات وقت، بررسی عملکرد روزانه است. هر فرد با نوشتن اقداماتی که در روز انجام داده است و با تجزیه و تحلیل موارد برای مدت یک هفته تا یک ماه که بستگی به میزان گرفتاری وی به آفات وقت دارد، می تواند اشکالات موجود را بیاید.
در حقیقت یکی از ملزومات اجرایی نمودن مدیریت وقت، تنظیم برنامه است. عده ای در برابر برنامه مقاومت می کنند،چرا که معتقدند برنامه ریزی ما را در موارد غیر مترقبه در بند می کشد و مسایل ناگهانی را در نظر نمی گیرند در حالی که برنامه ریزی خوب در حقیقت نه تنها باعث دربند شدن فرد نمی شود، بلکه باعث آزادی وی می گردد. یک برنامه ریز هوشیار برای تغییرات و بحران ها و آنچه انتظار آن نمی رفته است، جایی در برنامه خود در نظر می گیرد. برنامه ریزی وقت می گیرد، وقتی که در حقیقت باعث حفظ اوقات در دراز مدت است و کلید اصلی در بهره برداری موثر از وقت می باشد.
ابتدایی ترین طریق مدیریت بر وقت، فهرست کردن کارهایی است که فرد در روز باید انجام دهد. تغییرات شرایط روحی فرد و وضعیت سلامتی وی در پیگیری برنامه نقش دارد. پس نباید با برنامه ریزی های غیرقابل انعطاف، مانعی بزرگ در راه نظم اوقات خود به وجود آورد.   

  

 

تمام موانع درسهای نهانی هستند؛ به آنها احترام بگذارید و از آنها بیاموزید!

 
این یکی از بزرگترین خطاهای زندگی است: ما فکر می کنیم موانع و مشکلات چیزهای بدی هستند که باید مانند یک کیسه زباله متعفن هر چه زودتر از زندگی خارج شوند. وقتی درباره موانع خود اینگونه می اندیشیم هر یک از آنها تبدیل به دشمنانی می شوند که باید با آنها بجنگیم و زندگی ما تبدیل به نبردی بی پایان با تقدیر و سرنوشت می شود.
 
وقتی شما به موانع زندگی به چشم نقمت و بلا می نگرید در واقع خود را از درسهای نهفته در بطن آنها محروم می کنید!
 
به خاطر داشته باشید: زمین یک کلاس درس بزرگ به حساب می آید و موانع بخشی از زندگی هستند. نباید انتظار داشته باشید که همه چیز خوب و عالی و بدون مشکل پیش برود. آفرینش یک زندگی موفق به این معنا نیست که یک روز صبح از خواب بیدار شده بگویید: بالأخره دیگر هیچ مشکل،مانع و بدبیاری ندارم!
 
وجود موانع در زندگی مهم نیست بلکه چگونگی مواجهه و رویارویی شما با آنهاست که اهمیت دارد!
 
ما در سختیها رشد می کنیم نه در خوشیها:
 
اگر ما مشکلی نداشتیم هرگز نمی توانستیم استقامت را بیاموزیم!
 
اگر ما جنگ نداشتیم هرگز نمی توانستیم صلح را بیاموزیم!
 
اگر همه امور زندگی سروقت و به سرعت انجام می شدند هرگز صبر را نمی آموختیم!
 
اگر مجبور به مقاومت نمی شدیم هرگز مداومت را نمی آموختیم!
 
اگر یأس و نا امیدی نداشتیم،ایمان را هرگز نمی آموختیم!
 
اگر درد و رنج نداشتیم، شفقت و مهربانی را چگونه می آموختیم؟
 
برای دریافتن آنچه ما را از تکامل بازمی دارد نیازمند موانع در زندگی هستیم!
 
وقتی از آنچه اتفاق می افتد متنفرید بدانید که در زندگی شما چیزی فوق العاده،مهم و دگرگون کننده در حال وقوع است!
 
چرا هنگام مواجهه با مشکلات و موانع از آنچه برایمان اتفاق می افتد متنفریم؟
 
چون این اوضاع ما را می ترساند و احساس می کنیم که مورد خیانت واقع شده ایم، مشوش هستیم، اختیار خود را در دست نداریم،در ناامنی قرار داریم و مأیوسیم! تعجبی ندارد که احساس تنفر کنیم زیرا مشکلات با شدت تمام احساسات نامطلوب روح ما را از نهانگاه خود بیرون می کشند.
 
آیا ما از خود این موانع متنفریم؟ نه! ولی از آنجا که این موانع پرده از روی درونیات ناخوشایندی که از مدتها قبل در وجود ما زیسته اند برمی دارند در ما ایجاد ترس و نفرت می کنند.موانع به شما می نمایانند که کجای کارتان اشکال دارد و در کجای زندگی تجربه و تبحر لازم را کسب نکرده اید.
 
موانع تمام کلیدهای وجودتان را روشن می کنند و تلنگر محکمی به شما می زنند!
 
موانع برای اینکه توجه شما را به خود جلب کنند از راهکارهای ترسناکی استفاده می کنند. مثلآوقتی خواب هستید شما را به زور بیدار می کنند تا با آنچه از آن می گریختید رویارو شوید و آنچه که از آن طفره می رفتید را ببینید!
 
وقتی به عقب نگاه می کنید درمی یابید که روزهای پربار و پر معنای زندگی تان روزهایی نبودند که هیچ اتفاقی در آنها نیفتاد بلکه آن روزهایی بودند که با خود می گفتید: باورم نمی شود این اتفاق برای من افتاده باشد!
 
هر واقعه ای در زندگی می تواند ما را بیدار کند یا به خواب فرو ببرد. انتخاب به خواب رفتن یا از خواب بیدار شدن با خود ماست!
 
یکی از روشهایی که موانع از طریق آن به ما می آموزند، درد است! این درد می تواند درد از دست دادن، درد حسادت، درد رانده شدن، درد ناامیدی و درد توهم زدایی باشد. با وجود اینکه دردها انواع مختلفی دارند ولی تأثیر تمام آنها بر شما یکی است: وقتی خواب هستید درد شما را بیدار می کند! درد شما را به هوشیاری سریع وادار می کند! درد شما را به سوی نگاهی عمیق به سمت حقیقت می راند!
 
اگر ما از چالشها فرار کنیم خود را از رشد محروم ساخته ایم. شاید با خود فکر کنیم که از درد گریخته ایم اما حقیقت این است که بیداری را پس رانده ایم. درد از یک شخص، یک مکان یا یک واقعه ناشی نمی شود. درد در ذهن ما خلق می شود!
 
تا وقتی که از یک مشکل می گریزیم درد هم در ذهن ما باقی می ماند. تنها از طریق مواجهه با آن مشکل است که می توانیم فرصتی برای آزادی خود به دست آوریم.
 
تفاوت اساسی بین یک فرد عادی و یک جنگجو این است که جنگجو به همه امور به چشم چالش می نگرد در حالی که یک فرد عادی امور زندگی را یا نعمت می بیند یا نقمت!
 
وقتی می آموزیم که به دنبال هدف نهفته در موانع و مشکلات بگردیم، می توانیم رشد کنیم و هدایای نهان در این موانع را به چنگ آوریم. موانع تا زمانی که درس مخصوص خود را نداده باشند از زندگی شما محو نمی شوند!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد