نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

هدف از زندگی شما رشد و تعالی به بهترین شکل ممکن است!

  
زندگی آن نیست که آرام و بدون دغدغه بگذرد و نباید انتظار داشته باشیم که همه چیز کامل و بدون اشکال باشد. ما باید چالشها را تجربه کنیم، سختی ها را تاب بیاوریم و فراموش نکنیم که برای یاد گرفتن اینجا هستیم.
 
اغلب ما فراموش کرده ایم که برای چه اینجا هستیم؛ گویی قرار بوده ما با این تفکر به کره زمین بیاییم که انگار به یک مکان افسانه ای و خیال انگیز برای گذراندن تعطیلات آمده ایم. ما متولد می شویم و به اینجای زندگی می رسیم، چیزهایی را کشف می کنیم و درمی یابیم که وضع در اینجا آنگونه که قبلاً می اندیشیدیم نیست! با سختی ها مواجه می شویم، با درد آشنا می شویم، به موانع برمی خوریم، دچار سردرگمی ها و بی نظمی ها می شویم. با خود می گوییم نکند اشتباهی رخ داده است؟ چون "بروشور" در دست ما حاکی از این بود که اینجا بهشت برین است!!!!!! پس چرا ما باید این همه سختی را تحمل کنیم؟؟؟؟؟؟
 
شما هر روز به سمت یک انسان بهتر شدن حرکت و رشد کرده اید!
 
واقعیت این است که اتفاق بدی برای هیچ کس نیفتاده است فقط به سادگی فراموش کرده اید که وقتی به اینجا آمدید قرار نبود که زندگی سهل و آسان باشد!قرار نبود یک زندگی راحت و بدون دردسر در انتظار شما باشد! به یاد بسپارید که زندگی برای یک رشته چالش هایی طرح ریزی شده است تا شما به صورت یک انسان هوشیار و با محبت نسبت به همنوع خود درآیید!
 
اگر هدف از آنچه انجام می دهیم را  به درستی درک نکنیم آنگاه ممکن است داوری غلطی نسبت به تجربه های خود و حتی نتایج آنها داشته باشیم.
 
اکثر مردم با این توقع ناخودآگاه به دنیا می آیند که مقصود از هستی این است که به جهانی حاضر و آماده آمده اند و شایستگی زندگی و عشق ورزیدن را نیز به طور جامع و کامل دارند! اما تقریباً همه ما در زندگی وقتی تجربه ای ناخوشایند را پشت سر می گذاریم تازه می فهمیم که نه تنها به طور کامل و آماده به اینجا نیامده ایم بلکه در اصل هنوز به صورت اجزای کار هستیم. به زندگی خود نگاهی می کنیم و درمی یابیم که هیچ همخوانی با تصویری که در ذهن خود داشتیم ندارد و نتیجه می گیریم که لابد یک اشتباهی رخ داده است و ما در زندگی مردود شده ایم و از این به بعد عشق ورزیدن به خود را متوقف می کنیم!
 
ما همه به مانند صخره سنگی هستیم که الماس می شویم و درست مثل زمین که تکه های زغال سنگ را در بر می گیرد و آنها را تحت فشار و در شرایط خاصی قرار می دهد تا امکان تبدیل شدن به یک الماس درخشان را پیدا کند، زندگی نیز ما را تحت فشارها، کشمکش ها و چالش هایی قرار می دهد که برای رشد و تعالی به آن نیاز داریم!
 
برای تعالی و رشد همواره باید بهایی بپردازیم. حرکت به جلو در زندگی همواره برای ما به قیمت گذشتن از گذشته تمام می شود و آنچه به دست می آوریم همیشه به قیمت از دست دادن چیزهایی تمام می شود که باید از دست بدهیم!
 
از دست دادن هرگز آسان نیست و همیشه ما را ناراحت می کند ولی به یاد داشته باشید بین آنچه خوشایند است و آنچه سودمند است تفاوت وجود دارد!
 
اگر رشد کردن عالی است پس چرا اغلب به نظر ناموزون جلوه می کند؟
 
حتی وقتی قبول کنیم که همه آنچه درباره اش بحث کردیم درست بوده و هدف از زندگی رشد کردن باشد و ما اینجا هستیم تا درس بگیریم هنوز هم برای ما آسان نیست که در گیر و دار یک فرآیند رشد عشق به خودمان را همچنان حفظ کنیم، چرا چنین است؟ چون رشد کردن معمولاً تجربه آسانی نیست؛ حتی می تواند ترسناک و یا دردناک هم باشد. یک دلیل آن این است که برای رشد کردن احتیاج دارید از کسی یا چیزی که بوده اید دست بکشید و به یک شکل تازه و یک انسان نو تغییر ماهیت دهید و این تغییر مستلزم رهایی شماست. شما نمی توانید بدون حرکت کردن از جایی که بوده اید رشد کنید!
 
عشق ورزیدن به خود یعنی با نظری خداگونه به خود بنگرید!
 
قویاً به خاطر بسپارید: خداوند بندگانش را بدون قید و شرط دوست دارد حتی اگر بدترین خطاها را مرتکب شویم او از ما می خواهد به سویش بازگردیم. او هیچگاه، در هیچ شرایطی، به هیچ وجه ما را تنها نمی گذارد؛ رهایمان نمی کند و همواره، همیشه و بدون هیچ پیش فرضی عاشقانه به ما عشق می ورزد و دوستمان دارد. خداوند منبع عشقی دایمی و همیشگی در وجود ماست که همیشه با ماست!
نظرات 3 + ارسال نظر
سرباز انقلاب پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:04 ب.ظ http://qaderoon.blogfa.com

سلام سارا خانم....واقعا همینطوره که شما میگین...بعضی انسانها برای خیلی چیزهای کوچیک دنیایی حاضر جونش رو بدن اما برای مسائل اخروی و عبادی متاسفانه ارزشی قائل نیستند....دعا کنید جزء این دسته از افراد قرار نگیریم....ممنون از حضور گرمتون

امین جمعه 4 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ب.ظ

نیمی برای من نیمی برای تو یعنی چی؟

یوسف شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:22 ب.ظ http://khalvatedelman.blogsky.com

سلام
ممنون از حضورتون
در رابطه با اون حدیث خودم هم دقیق مطمئن نیستم!
ولی اینکه هر کسی خودشو بیشتر از موجودات دیگه دوست داره هر چی فکر کردم رابطه شو با نوشته خودم نفهمیدم!!... کاش بیشتر توضیح میدادین!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد