نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

http://pix2pix.org/my_unzip/1190750744love-wallpaper3.jpg 

 

 

پنج اصل امروزی ریکی

1- فقط برای امروز خشمگین مباش.

2- فقط برای امروز نگران مباش.

3- فقط برای امروز سرشار از سپاسگزاری باش.

4- فقط برای امروز خودت را وقف کار کن و سخت کوش باش.

5- فقط برای امروز با تمام مردم و موجودات مهربان باش.

فقط برای امروز خشمگین مباش

وقتی هر یک از انتظارات ما تحقق نپذیرد، انرژی‌ای که باید خودش را در این تحقق پذیری انتظاراتمان، نشان می‌داد، به عصبانیت تبدییل می‌شود. در مورد فردی که در زندگی احساس خشمگین بودن و خارج از کنترل بودن می‌کند، این انرژی به صورت عصبانیت در رابطه با چیزی یا کسی ابراز می‌شود. چیزی که مورد عصبانیت فرد واقع شده، ممکن است عامل عصبانیت او نباشد.

عصبانیت سرکوب شده در قسمت فوقانی پشت بدن دقیقأ در نواحی زیر شانه‌ها حبس می‌شود.

در این مواقع پیشنهاد می‌شود که احساسات خود را روی برگه کاغذی بنویسد و این شیوه خوبی برای رهایی احساسات محبوس شده می باشد.

در بعضی افراد فریاد زدن بهترین راه درمان است. اما این کار ممکن است در خانه قابل اجراء نباشد.

بهتر است مکانیزیم عصبانیت را بیابیم و در هر یک از موارد علتی را که سبب عصبانیت ما شده، جستجو کنیم، گاهی اوقات آگاه شدن از علت ممکن است ما را از لزوم ادامه عصبانیتمان رها کند.

 

فقط برای امروز نگران مباش

نگرانی فقط به آینده بدون امنیت مربوط می‌شود.

نگرانی فقط در مورد چیزهایی ایجاد می‌شود که ممکن است اتفاق بیفتند یا ممکن نیست اتفاق بیفتند، در هر حال این نگرانی همیشه به آینده مربوط می‌شود.

وقتی شما در مورد اتفاقاتی که می‌تواند در آینده رخ دهد فکر کنید و همچنین از تصور اینکه این اتفاقات ممکن است مانعی در مسیر رشد و ترقی شما ایجاد کند، نگرانی ایجاد می‌شود. اگر امروز و در حال حاضر زندگی به صورت آرام و یکنواخت پیش می‌رود، ما از وقایع نامطلوبی که ممکن است در آینده آرامش و یکنواختی زندگی ما را برهم زنند، می‌ترسیم.

نگرانی همچنین می‌تواند در مورد سلامتی افرادی باشد که به آنها وابستگی داریم.

نگرانی در شرایطی ایجاد می‌شود که ما تصور کنیم حوادث در زندگی ما بدون هیچ دلیلی اتفاق می‌افتند. ما هنوز قبول نکرده‌ایم که هر چیز که در زندگی ما اتفاق می‌افتد علت و دلیلی دارد. با پذیریش این مسأله که طرح و نقشه ماهرانه‌تری وجود دارد و تمام حوادث و وقایعی که در این طرح و نقشه رخ می‌دهد و ما تجربه می‌کنیم برای ما لازم و ضروری است, نگرانی ما برطرف می‌شود. در این زمان است که آینده را می‌پذیریم و در نتیجه با این پذیرش هیچ گونه احساس عدم امنیت برای آینده وجود نخواهد داشت و در عوض اطمینان جایگزین آن خواهد شد.

وقتی شما خدا را عبادت می‌کنید, چیزی که قبول دارید این است که یک شعور الهی وجود دارد که مسئول خلق و مراقبت از مخلوقش می‌باشد. اما در همان زمان وقتی شما نگران هستید چیزی که بیان می‌کنید در واقع جمله است:

خدایا! اگر چه من قبول دارم که تو جهان را خلق کرده‌ای و از آن مراقبت می‌کنی، اما من در زندگی خودم به اندازه کافی به تو اطمینان ندارم. تو ممکن است گودال‌هایی را برای من در آینده حفر کنی که من می‌توانم داخل آنها بیفتم.

آیا واقعأ فکر می‌کنید که خدا این کار را انجام می‌دهد که شما داخل آن بیفتید و او بتواند به شما بخندد؟ آیا فکر می‌کنید زندگی ما یک جور تنبیه است؟

اعتقاد به خدا و نگرانی همزمان با یکدیگر متناقض هستند. زندگی ما سرشار از چنین اعتقادات و الگوهای متناقض می‌باشد که سبب دور کردن پاکیزگی و بی‌آلایشی در اعمال ما می‌شوند. ما باید کمی عمیق تر از حالت معمول فکر کنیم و باید از چنین اعتقادات متناقض و ساختگی آگاه باشیم.

نگرانی در شرایطی ایجاد می‌شود که من از کل هستی جدا باشم، من به هیچ چیز وابسته نباشم و مجبور باشم از خودم مراقبت کنم.

ما همگی به یکدیگر وابستگی داریم حتی با گیاهان، خورشید، هوا و غیره. همه ما به همه این چیزها برای ادامه زندگی خود نیاز داریم. نگرانی از احساس جدا بودن از کل جهان به وجود آمده است.

 

فقط برای امروز ، شکرگزار باش

در مورد بسیاری از ما این مسأله بسیار طبیعی است که مدت زمانی را صرف فکر کردن در مورد چیزهایی که نیاز داریم و هنوز بدست نیاورده‌ایم, بکنیم. وقتی ما این کار را انجام می‌دهیم در واقع سیگنال‌هایی را به ضمیر ناخودآگاه خود ارسال می‌کنیم, و تأکید می‌کنیم که این چیزها را نداریم. با این عمل, بر روی کمبودی در زندگی خود تأکید می‌کنیم.

ضمیر ناخودآگاه ما گوش می‌دهد و اطاعت می‌کند. بنابراین کم‌کم رسیدن به آن چیزهایی که نیاز داریم برای ما مشکل‌تر می‌شود. به طوری که قسمتی از انرژی شما مشتاقانه آرزومند آن چیزهاست در حالیکه قسمت دیگر انرژی شما آن چیزها را از شما دور می‌کند.

اگر ما به جای فکر کردن در مورد چیزهایی که نداریم، برای آن چیزهایی که داریم شکرگزار باشیم و مطمئن باشیم که در آینده چیزهایی که نیاز داریم نیز به دست خواهیم آورد، این طرز فکر به ما کمک می‌کند که به طور عادلانه بر روی موضوع فراوانی، به جای موضوع فقدان تمرکز کنیم.

قدر شناسی یک احساس سپاسگزاری دائمی در درون شما می‌باشد. بعضی افراد قبل از شروع ریکی دادن کلمه سپاسگزاری را بیان می‌کنند البته این کلمه باید احساس شود نه اینکه بیان شود. حتی احساس این کلمه نیز نباید تحمیل شود، چون در این صورت حقیقی نخواهد بود.

 

فقط برای امروز سخت کوش باش (صادقانه)

به معنای تلاش و کار برای زندگی و همینطور انجام مراقبه و تمرینات است که باید شخص در انجام هیچکدام از این دو مورد افراط نکند. نه فقط وابستگی و انجام مدیتیشن و مراقبه و تمرینات است که از کار برای زندگی خود باز مانیم و نه افراط در کار که از معنویات در مانیم. در واقع نگهداشتن حد اعتدال در کارهایمان مهمترین نکته است.

یا به عبارتی دیگر فقط برای امروز صادقانه کارهایم را انجام خواهم داد.

روراستی و صداقت در اینجا به معنی هیمشه حقیقت را گفتن نمی‌باشد. صداقت در اینجا به معنی روراست بودن با ضمیر درونی خود، با صدای درونی خود و با احساسات درونی خود می‌باشد.

اگر چه ما همیشه از احساسات حقیقی خودمان در هر موقعیتی آگاه هستیم، اما گاهی اوقات به آنها گوش نمی‌دهیم یا به آنها توجهی نمی‌کنیم. ممکن است این رفتار ناشی از ترس و یا نداشتن شجاعت در عمل به آنچه، احساس می‌کنیم باشد.

شما هیچگاه نمی‌توانید به ضمیر ناخودآگاه خود دروغ بگویید. هر زمانی که شما گوش ناشنوای خود را به احساسات صحیح خود باز کنید، ممکن است به شما گفته شود در مورد یک مسأله خاص عملی را انجام دهید، ضمیر ناخودآگاه شما عمل می‌کند و بدن شما نیز تحت تأثیر واقع می شود.

روراست بودن با ضمیر خود سبب می‌شود که شما قابل اعتماد شوید و این مسئله به زندگی شما کیفیت و ماهیت خاصی می‌بخشد. قابل اعتماد بودن، شما را به کار حیاتی مربوط به خودتان راهنمایی می‌کند.

 

فقط برای امروز با مردم مهربان باش

یا فقط امروز من عشق و احترام را به هر موجود زنده‌ای ابراز می‌کنم

این اصل در مورد احترام به زندگی و داشتن احساس همدردی صبحت می‌کند.احساس همدردی و دلسوزی یک خصوصیت الهی است. این خصوصیت ما را از حیوانات مجزا می‌کند.

قبل از اینکه شما بتوانید احساس همدردی و دلسوزی داشته باشید، باید عشق به نفس داشته باشید، بدون داشتن عشق به نفس، شما نمی‌توانید این عشق را با دیگران تقسیم کنید.

بسیاری از افرادی که سعی می‌کنند احساس همدردی و دلسوزی خود را به دیگران ابراز کند در واقع می‌خواهند جای خالی چیزی را در زندگی خود پر کنند. زندگی آنها فاقد عشق و توجه است و این باعث می‌شود که متوجه شوند عشق و توجه چقدر در زندگی اهمیت دارد . اما آنها سعی می‌کنند چیزی را به دیگران بدهند که خود فاقد آن هستند. این افراد باید شیوه‌هایی را برای کسب عشق به نفس تدبیر کنند و فقط در آن زمان است که احساس همدردی و دلسوزی به طور طبیعی و واقعی وجود خواهد داشت.

-----------------------------------------  

 

اگر می خواهیدچیزی بی ارزش شود ابتدا اجازه دهید خوب گسترده شود
اگر می خواهید از چیزی رها شوید ابتدا اجازه دهید شکوفا شود
اگر میخواهید چیزی را بدست آورید ابتدا آن را ببخشید 
 این درک ظریفی ازقانون هستی است: نرمی بر سختی غلبه میکند
و آرام بر سریع پیروز میگردد
تائوت چینگ

 

نظرات 2 + ارسال نظر
حسناگل پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:52 ب.ظ http://hosnagol.blogfa.com

سلام ساراااااااااا
چرا نظر ندادییییییییییییییی
کجایییییییییی
عزیزم...نوشته هات خیلی قشنگه
فقط راستی این عمو تقی با تو چه فرقی دارین؟؟
فقط آخرین حرف وبلاگتون با هم فرق داره و مطالبتون...وگرنه اسمشم شبیه همه که....

علی راد پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:06 ق.ظ http://novin21.blogsky.com

چقدر آموزنده بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد