تفاوت عشـق با ازدواج / داستان کوتاه
یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی بسیار گرون قیمت و با ارزش. وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته، و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده. من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم.
چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندی ؟ گفتم نه، وقتی ازم پرسید چرا گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت.
همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش.
به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن وسعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم.
در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب و عشق مثل اون روزنامه می مونه!
یک اطمینان برات درست می کنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال خود خودت، اون موقع هست که فکر میکنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیارم، همیشه وقت هست که اشتباهاتم رو جبران کنم، همیشه می تونم شام دعوتش کنم.
اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم، حتما در فرصت بعدی اینکارو می کنم. حتی اگر هرچقدر اون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی، اما وقتی که این باور در تو نیست که این آدم مال منه، و هر لحظه فکرمیکنی که خوب اینکه تعهدی نداره میتونه به راحتی دل بکنه و بره مثل یه شیء با ارزش ازش نگهداری می کنی و همیشه ولع داری که تا جاییکه ممکنه ازش لذت ببری شاید فردا دیگه مال من نباشه.
درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش قیمتی نداشته باشه … و اینطوره که آدمها یه دفعه چشماشون رو باز میکنن میبینن که اون کسی رو که یه روز عاشقش بودن از دست دادن و دیگه مال اونها نیست …( و این تفاوت عشـق است با ازدواج )
حتما یه خیری درش هست…
یه پادشاهی بود یه رفیقی داشت همیشه این دوتا باهم بودن. هر اتفاق خوب یا بدی می افتاد این رفیقه میگفت که حتما خیری درش هست. یه روز اینا با هم میرن شکار. طی یه اتفاق انگشت دست پادشاه قطع میشه.
خیلی داغون بود که رفیقش میگه حتما یه خیری تو این قضیه هست. پادشاهم قاط میزنه و میگه چه خیری و رفیقش رو میندازه زندان. چند وقت بعد پادشاه میره شکار اما این بار گیر یه قبیله ادم خوار میفته. ادمخوارها میبندنش به درخت و میخواستن مراسم خوردنش رو شروع کنن که متوجه انگشت قطع شده پادشاهه میشن.
اونا یه اعتقادی داشتن و اونم این بوده که اگر کسی نقص عضوی داشته باشه و اینا برن بخورنش همون نقص گریبانگیر اونام میشه. پادشاه رو ازاد میکنن.
پادشاه یاد دوستش میفته و میره از زندان درش میاره و ببخشید اشتباه کردم انداختمت زندان حق با تو بود اگر انگشتم قطع نشده بود منو میخوردن… دوستش میگه اینم یه خیری داشته که منو انداختی زندان. پادشاه میگه بابا چه خیری من تو رو اذیت کردم زندان رفتی و… . میگه من اگر زندان نمیرفتم با تو بودم من که نقص عضو نداشتم ادمخوارها منو که میخوردن!
مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ سنت اضافه تر می دهد!
می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟
آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی …
گذشت و به مقصد رسیدیم .
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم .
پرسیدم بابت چی ؟
گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم.
وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم .
با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم!
تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد
حالی شبیه غش به من دست داد .
من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم!!
اعضا و جوارح، امانات الهی هستند و خداوند از آن ها سوال می کند که با امانت من چه کردید؟ باید بنده بود و اعضا و جوارح را در خدمت او به کار برد، نه اینکه آزاد بمانند. ذکر خدا باید گفت تا قلب متوجه باشد، زیرا قلب مانند چشم بسیار حساس است و باید دائم مراقب بود."
ه گزارش افکارنیوز،"شهید علی بلورچی" رتبه ی ۵ کنکور و دانشجوی رشته ی الکترونیک دانشگاه صنعتی شریف و شاگرد آیت الله حق شناس...
جوانی که وقتی شهید شد ۲۱ سال بیشتر نداشت...
بسمه تعالی
" بیایید روزی که در آن روز بر دهان مهر زده شود و تک تک اعضا بدن خود به سخن آیند و اعمالی که انجام داده اند بازگو کنند.
باید مراقب اعضا و جوارح بود که خطا نکنند نکیرین می آیند و از تک تک سوال می کنند که ای دست! آیا به مسلمین کمک کرده ای؟
ای گوش! آیا به احکام خدا و آیات او گوش داده ای و ای زبان! آیا مسلمین را نصیحت کرده ای!
یادگیری
علوم اسلامی در اولویت است نسبت به علوم غیره، یعنی باید حداقل به همان
میزانی که وقت برای آن علوم می گذاریم، برای علوم اسلامی نیز بگذاریم که
رسول خدا صلی الله علیه و آله از ما سوال می کنند که آیا مسولیت خود را در
قبال آموزش و یادگیری دین انجام دادید؟
اعضا و جوارح، امانات الهی
هستند و خداوند از آن ها سوال می کند که با امانت من چه کردید؟ باید بنده
بود و اعضا و جوارح را در خدمت او به کار برد، نه اینکه آزاد بمانند. ذکر
خدا باید گفت تا قلب متوجه باشد، زیرا قلب مانند چشم بسیار حساس است و باید
دائم مراقب بود."
فهرست گناهان یک جوان ۲۱ ساله که در دفترچه ی
یادداشت خود نوشته. گناهان شهید بلورچی .. .گناهانی که از نگاه ما شاید
اصلا" گناه به حساب نمی آید...
۱. نماز صبح را بی حال خواندم و اصولاً حال نداشتم و خیلی بی حال زیارت عاشورا خواندم.
۲. خواب بر من غلبه کرد.
۳. یاد امام زمان علیه السلام کم بودم و هستم.
۴. الفاظ زائد زیاد به کار بردم.
۵. مشارطه نکردم.
۶. زود عصبانی می شوم.
۷. شهوت شکم داشتم.
۸. ریا کردم.
۹. حب دنیا داشتم.
۱۰. حضور قلب در سر نماز خیلی کم بود.
۱۱. خود را بهتر از آنچه هستم به دیگران نمایاندم.
۱۲. نفس را در رفاه قرار دادم و در مضیقه نبود.
۱۳. دروغ گفتم.
۱۴. برای غیر خدا کار کردم.
۱۵. یاد دنیا بودم.
۱۶. تقوا نداشتم.
۱۷. وقت را زیاد تلف کردم.
۱۸. امروز تماماً معصیت و غفلت بود.
۱۹. نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را با حال نخواندم.
۲۰. ذکر را با توجه زیاد نمی گفتم.
۲۱. شاید غیبت کردم.
۲۲. نفس در آرامش بود.
۲۳. خدا را ناظر بر اعمالم ندیدم.
۲۴. غیبت شنیدم.
۲۵. کنترل زبان کم بود.
۲۶. تندخویی کردم.
۲۷. کم فکر کردم.
۲۸. به آنچه علم داشتم عمل نکردم.
۲۹. درسم را خوب نخواندم.
۳۰. خیلی صحبت بیخود کردم و همین سبب شد که حالت غفلت از خدا داشته باشم.
۳۱. یاد مرگ و قیامت و روز جزا نبودم.
۳۲. خود را بزرگ جلوه دادم.
۳۳. دخالت در امور معصیت آلود کردم.
۳۴. مراقبت از چشم خیلی کم بود.
۳۵. بی وضو خوابیدم.
۳۶. میل زیادی به ریا داشتم و امور را آن گونه جلوه می دادم که حقیقت نداشت تا سببی برای خوشحالی نفس شود.
۳۷. حب مقام داشتم و آنرا نیز ارضاء کردم.
۳۸. معاشرت با افراد غیر لازم کردم.
۳۹. خود بزرگ بینی و عجب داشتم.
۴۰. از فرصتهایم خیلی کم بهره بردم و استفاده خوبی نکردم.
۴۱. به طور جدی یاد مرگ نبودم.
۴۲. زیاد به یاد امام زمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء نبودم.
۴۳. با نفس درگیر نبودم.
۴۴. کبر داشتم و به خود مغرور شدم.
۴۵. ذکر درونی و برونی خیلی کم بود و اگر هم بود بی توجه بود.
۴۶. دقت در اعمال و فکر قبل از آنها کم بود و یا اصلاً نبود.
۴۷. زخم زبان زدم.
۴۸. قرآن کم خواندم.
۴۹. در مهلکه سقوط قرار گرفته ام.
۵۰. خواطر نفسانی کنترل نشد.
۵۱. نمازها را با علاقه و شوق نخواندم.
۵۲. در جهت خود سازی گام برنداشتم.
۵۳. در حال موتورسواری حب دنیا تاثیر گذاشت و موجب شد معصیت کنم.
۵۴. یقین و اخلاص نبود.
۵۵. توجیه می کردم معاصی ام را.
۵۶. تواضع و زهد نبود.
۵۷. کمبود شخصیت داشتم و با خود بزرگ نمایی سعی در جبران آن داشتم.
۵۸. خوف نداشتم.
۵۹. گستاخی داشتم و حیا نداشتم.
۶۰. ایذاء مومن نمودم.
۶۱. نماز را در حالت خواب خواندم و اصولاً به یاد مولایم نبودم.
۶۲. دعای عهد را نخواندم.
۶۳. عبرت از احوالات دنیا نگرفتم.
۶۴. حب دنیا خیلی دارم و حقیقتاً نفس در کنترل شیطان است و نه در کنترل خودم.
۶۵. واجبات را متوجه نبودم.
۶۶. دقت در نیات وجود نداشت.
۶۷. نفس خیلی طغیان کرد.
۶۸. قلب متوجه خداوند تبارک و تعالی نبود.
۶۹. آمادگی برای مرگ وجود نداشت.
۷۰. احساس مسئولیت کم بود.
۷۱. نظم کم بود.
۷۲. تفکر و تعمق وجود نداشت.
۷۳. چشم آزاد بود و بیهوده به اطراف نگاه می کرد و گاهی به محارم الهی برمی خورد که متاسفانه حتماً بر قلب نیز تاثیر سوء گذاشته است.
۷۴. ذکری که موجب صعود شود وجود نداشت.
۷۵. آنچه نباید می گفتم، گفتم.
۷۶. شهوت خواب پیدا کردم.
۷۷. ریا کردم و خواستم سواد خود را به رخ دیگران بکشم.
۷۸. در حال خنده نوعی غفلت در خود احساس کردم.
۷۹. در مقابل روی کردن دنیا سوی خودم سست بودم و دائماً در ذهنم بود.
۸۰. تعارف و تمجیدها وسوسه می نمودند.
۸۱. پناه بردن به حضرت حق تعالی و استغاثه حقیقی از او کم بود.
۸۲. عشق به خداوند را تقویت ننمودم.
۸۳. حالت انابه وجود نداشت.
۸۴. دعا را به علت کسب صفات رذیله در روز و سریع خواندن، با توجه کامل نخواندم.
۸۵. چند شبی است که سوره واقعه را بی رغبت می خوانم.
۸۶. با آنکه می دانستم دارم اشتباه می کنم اما اشتباه کردم.
۸۷. چند مورد عجله و شتابزدگی وجود داشت.
۸۸. علاقه به مدح دیگران وجود داشت.
۸۹. حفظ سرّ نشد.
۹۰. سوز و ناله کم بود.
۹۱. بصیرت نبود.
۹۲. توسل و ارتباط با عالم قدس خوب نبود.
۹۳. هنگام غروب خوابیدم که حال و صفای قلب گرفته شد.
۹۴. شهوت خودش را خیلی فعال نشان می دهد، باید مراقب بود.
۹۵. اگر عنایتی شده بود در اول صبح به واسطه خواب بعد از نماز کم شد.
۹۶.
توجه به باطن امور و حضور قلب و توجه به نفس چه هنگام وسوسه و چه غیر آن
خیلی کم بود، لذا در دام شیطان افتادم و علی الخصوص در دامهایش حب دنیا بود
که شدیداً متاثر شدم. آن گونه که در نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و اوقات
ما بین اینها تماماً ذهنم مشغول به دنیا بود. لذا از خداوند نجات خود را
خواهانیم که ای مولای ما خودت به فریاد ما برس و شیطان و حب دینا را از ما
بگیر.
۹۷. حجابهای قلب خیلی زیاد بود و امروز این مطلب برای عقل درک شد.
۹۸. زهد و فقر و اخلاص کم بود.
۹۹. انقطاع از دنیا نبود بلکه برعکسش بود.
۱۰۰. احساس نمودم که تا چه حد زیادی بین من و رب حق حجاب وجود دارد.
۱۰۱. خود را همه کاره جلوه دادم و شیطان از این راه خوب موفق شد.
منبع:کتاب یادداشت های آسمانی
قرار نبوده تا نم باران زد،
دست پاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم.
قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی.
ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی، خنده های مصنوعی،
آوازهای مصنوعی، دغدغه های مصنوعی...
هر چه فکر میکنم میبینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم،
این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟
قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم،
از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم،
بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود.
باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند،
دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود.
یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند .
قرار نبوده این همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا،
قرار نبوده این تعداد میز و صندلیِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد،
بی شک این همه کامپیوتر...و پشت های قوز کرده آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده...
تا به حال بیل زدهاید؟
باغچه هرس کردهاید؟
آلبالو و انار چیدهاید؟
کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفتهاید؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست.
این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر، برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان برای خیره شدن به جاریِ آب شاید،
اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشدهاند.
قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال به
جایشان صبح خوانی کنند .
آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً،
که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن ما تا قرص خواب لازم
نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.
من فکر میکنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان، بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغهزنده بودن مان.
قرار
نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن، این همه قانون مدنی عجیب و غریب و
دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد.
قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و ]چهل سال بگذرد از عمرمان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم.
قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم.
قرار
نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش
لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد.
قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم ...
چیز زیادی از زندگی نمیدانم،
اما همین قدر میدانم که این همه قرار نبوده ای که برخلافشان اتفاق افتاده،
همگی مان را آشفته و سردرگم کرده...
آنقدر که فقط میدانیم خوب نیستیم،
از هیچ چیز راضی نیستیم،
اما سر در نمیآوریم چرا …
خواهشا هیچوقت قضاوت عجولانه نکیم
قبل از آنکه بخواهی درمورد من، و زندگی من قضاوت کنی،
کفش های من را بپوش و در راه من قدم بزن؛
از خیابان ها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من کردم ،
اشک هایی بریز که من ریختم ،
دردها و خوشی های مرا تجربه کن ،
سال هایی را بگذران که من گذراندم ،
روی سنگ هایی بلغز که من لغزیدم ،
دوباره و دوباره بلند شو، و مجددأ در همان راه سخت قدم بزن ؛
همانطور که من انجام دادم .
بعد، آن زمان میتوانی درمورد من قضاوت کنی...
----
زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به
پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند.
او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و بر روی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به
خواندن کتاب کرد.
مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه
میخواند. وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد
هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت. پیش خود
فکر کرد : بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.
ولی این
ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمیداشت، آن مرد هم همین کار
را میکرد. اینکار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمیخواست واکنشی نشان
دهد. وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد : حالا
ببینم این مرد بیادب چکار خواهد کرد؟ مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و
نصفش دیگرش را خورد. این دیگه خیلی پرروئی میخواست! زن جوان حسابی عصبانی
شده بود.
در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن
به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه
تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت.
وقتی داخل هواپیما روی صندلیاش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را
داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوئیتش آنجاست،
باز نشده و دست نخورده!
خیلی شرمنده شد! از خودش بدش آمد ... یادش
رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود. آن مرد
بیسکوئیتهایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده
باشد! در صورتی که خودش آن موقع که فکر میکرد آن مرد دارد از
بیسکوئیتهایش میخورد خیلی عصبانی شده بود. و متاسفانه دیگر زمانی برای
توضیح رفتارش و یا معذرتخواهی نبود.
همیشه به یاد داشته باشیم که چهار چیز است که نمیتوان آنها را دوباره بازگرداند :
1. سنگ ........ پس از رها کردن!
2. سخن ............ . پس از گفتن!
3. موقعیت ... پس از پایان یافتن!
4. و زمان ........ پس از گذشتن!
پس منبعد تفکرمان را وسعت بدیم نشناخته و زود درباره همدیگرقضاوت نکنیم
خواهشا بعنوان معلم این مملکت درباره من زود قضاوت نکن
زود رنج باش اما لجباز نباش
موقیعت منو درک کن
(ماجرای همون خانم بابچه هاش دراتوبوس )
دیدگاهتو به اطرافت تحولی بده اول دلیل رفتارمون بعدعکس العمل
حواسمون باشه دل آدما شیشه نیست که روی آن \"ها\" کنیم بعد با انگشت قلب بکشیم و وایستیم آب شدنش رو تماشا کنیم
،روشیشه نازک دل آدما اگه قلب کشیدی باید مردونه پاش وایستی!
زنان بدحجاب بخوانن
اما این گروه از زنان باید بدانند که سخت در اشتباه می باشند، چرا که «از کوزه همان برون طراود که در اوست» نمی شود با ظاهری که باعث جلب توجه و تحریک عده ی بسیاری از اقشار جامعه و بویژه جوانان در جامعه می گردد، ظاهر شد و بعد گفت: دلت پاک باشد، اما شاید ذکر تنها، موردی از آثار حفظ حجاب و عفاف، زنهاری باشد برای این گروه از زنان تا شاید کمی به خود آیند.
در عصر
حکومت رضاشاه یکی از علمای ربانی مشهد، مرحوم آیت الله سید باقر سیستانی، سعی
بسیار داشت تا به محضر مبارک امام زمان حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه
الشّریف) شرفیاب گردد. او برای رسیدن به این سعادت بزرگ، تصمیم گرفت چهل جمعه در
مسجدی از مساجد زیارت عاشورا بخواند، او به این تصمیم عمل کرد و هر جمعه به قرائت
زیارت عاشورا به طور کامل ادامه داد به نحوی که او خود می گوید:
در یکی از جمعه های آخر که در یکی از مساجد مشغول زیارت
عاشورا بودم، ناگاه شعاع نوری را که از خانه ای در نزدیک آن مسجد دیده می شد،
مشاهده کردم، حالت معنوی عجیبی پیدا کردم. از جا برخاستم و به دنبال آن نور رفتم،
خود را نزدیک آن خانه رساندم، دیدم نور عجیبی از داخل آن خانه می درخشد. در را زدم
و با اجازه وارد شدم. دیدم حضرت ولی عصر (عج) در یکی از
اطاق های آن خانه تشریف دارند و در آن اطاق جنازه ای را مشاهده نمودم که پارچه
سفیدی روی آن کشیده بودند، منقلب شدم در حالی که اشک از چشمانم سرازیر بود به آقا
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلام کردم، آقا جواب سلام مرا داده و
فرمودند:
چرا اینگونه دنبال من می گردی؟ و آن همه رنج ها را تحمل
می کنی؟ مثل این (اشاره به جنازه) باشید تا من به دنبال شما بیایم.
![]() |
مروری بر اعمال و آداب ماه شعبان |
![]() |
بسم اللـه الرحمن الرحیم مروری بر دستورات سلوکی ماه مبارک شعبان ماه مبارک شعبان : * ماه پیامبر بزرگوار اسلام است : - قال رسول الله (ص ) : شعبانُ شَهری ، رَحِمَ اللهُ مَن اَعاننی عَلی شهری * ماه پخش خیرات و برکات معنوی در هستی است : - قال رسول الله (ص ) : شهرُ شعبان ، تُشَعَّبُ فیه الخیرات * حاملان عرش الهی آن را گرامی داشته و حق آن را می شناسد - قال رسول الله (ص ) : شعبانُ شهرٌ شریفٌ ، وَ هو شَهری و حَمَلةُ العَرشِ تُعظّمُهُ و تُعَرفُ حَقَّهُ * ماه شفاعت حضرت رسول اکرم (ص) است . - قال رسول (ص ) : شعبانُ شهرُ الشفاعةِ .... * اعمال و عبادات انسان در این ماه بالا می ورد - قال رسول الله : و هُوَ شهرٌ تُرفَعُ فیه الاعمالُ الی رَبّ العالمین * ابواب بهشتی در این ماه گشوده می شود - قال رسول الله : قَد فَتَحَ ربُّکم فیه ابوابَ جَنانِهِ * اولیاءِ الهی آن را فرصتی برای عَرض ارادات به ساحت مقدس و با عظمت پیامبر و اهل بیت علیهم السلام دانسته و از آن برای کسب توفیقات الهی در جهت سیر و سلوک حقیقی الی الله بهره می برند. * اهل معرفت ( مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی در المراقبات ) آن را منزلی از منازل عمر برای سیر و سلوک می دانند. مروری بر دستورات ماه مبارک شعبان : 1- دائم الوضو : - در این ماه ، مانند ماه رجب چون حرم الهی است و یکی از آداب حضور داشتن وضو می باشد ، سالک لازم است که در این ماه دائم الوضو باشد 2- اغسال : - غسل های سفارش شده این ماه دارای آثار ملکوتی و ولائی خاصی است - غسل شب اول - غسل شب و روز 15 شعبان - غسل شب آخر - غسل های جمعه آن تاکید بیشتری شده است . 3- روزه : - روزه در این ماه سفارش ویژه شده است که اولیاءِ الهی آن را به تمامی روزه می گرفته اند - آثار روزه در این ماه چشم گیر است از جمله : * موجب اصلاح معیشت می شود : - قال الصادق علیه السلام : وَ ما مِن عبدٍ یَکثُر الصیامَ فی شعبانَ اِلّا اَصلَحَ الله ُ لَهُ اَمرَ مَعیشتِهِ * موجب از بین رفتن وسواس و آلودگی های باطنی می گردد - قال علی علیه السلام : صُومُ شعبانَ یُذهَبُ بِوسواسِ الصّدرِ ، و بَلابِلِ القلبِ * موجب بهره وری از شفاعت پیامبر می گردد : - قال رسول الله (ص ) : فَمَن صامَ مِن شهریِ یوماً کنتُ شفیعُهُ یومَ القیامَةِ * اهل معرفت روزه این ماه را موجب تشدید اتصال و محبت به اهل بیت می دانند * شایسته است که سالک حقیقی الی الله حداقل سه روز در آن را پشت سر هم روزه بگیرد. * روزه های سفارش شده این ماه عبارتند از : - روزه روز اول - روزه روز سوم - روزه روز 15 - روزه روز آخر 4- نماز های مخصوص : - لازم است که سالک در این ماه مانند ماه مبارک رجب نافله های ظهر و عصر را هم بخواند و نمازهای واجب را در 5 وعده انجام دهد . - هر شب بعد از نماز عشاء دو رکعت در هر رکعت 1 حمد + 11 توحید - شب اول بعد از نماز عشاء 12 رکعت نماز در هر رکعت 1 حمد + 11 توحید - هر 5 شنبه دو رکعت در هر رکعت 1 حمد + 100 توحید بعد از نماز صد صلوات - نماز مخصوص نیمه شعبان که خواهد آمد 5- ذکر و دعا : - قرائت قرآن در این ماه لازم است که مانند ماه مبارک رجب باشد - مناجات شعبانیه که عرفاء آرزوی آمدن ماه مبارک شعبان را برای خواندن این دعا داشتند که شایسته است با تدبّر و توجه به معانی آن باشد و آن را و یا قسمتی از آن را در قنوت نمازهای واجب بخوانند . - بعد از نماز ظهر دعای مخصوص اللهم صَلِّ علی محمدٍ و ال محمدٍ شجرةِ النبوة و موضع الرساله ... - در این ماه شایسته است که سالک مدام در حال صلوات باشد چون ماه پیامبر است - استغفار در این ماه از سوی اهل بیت علیهم السلام سفارش شده است . 6- زیارت امام حسین : - در شب و روز سوم - در شب 15 - سعی در سلام بر آنحضرت بعد از هر نماز واجب 7- زیارت حضرت عبدالعظیم و زیارت قبور شایسته این در ماه ، مانند ماه رجب در این امر کوشش داشت . 8- صدقه و احسان و انفاق : سالک شایسته است که در این ماه برای امام عصر ( ع ) صدقه خاصی داشته باشد . 9- تلاش در انجام امور خیر : سالک الهی لازم است که در این ماه در انجام امور خیر دارای همّت ویژه باشد مانند: - اصلاح ذات بین و آشتی دادن بین کسانیکه نسبت به هم کدورت دارند . - کمک در عبادات و توفیقات همسر و فرزندان و ... - جلوگیری از منکرات و ... 10- کسب معارف الهی : ماه شعبان فرصت مناسبی برای کسب و ارتقای معارف الهی و ولائی است بوسیلهء : - مطالعه کتب معرفتی مثل امام شناسی بویژه جلد اول و سوم / روح مجرد / تذکرة الاولیاء / منطق الطیر/ حافظ و ... 11- صله رحم : - انجام صله رحم و دیدار رفیق سلوکی بنابر سفارش مرحوم آقای قاضی برای باطن سالک اثر ملکوتی دارد. 12- مراقبه : - سالک باید مراقبهء خود را که از ماه مبارک رجب شروع کرده است در این ماه با دقت بیشتر تداوم بخشد 13- رفع موانع توفیق : - چون خداوند همه را برای ضیافت به ماه مبارک رمضان دعوت فرموده است لذا سالک باید همه موانع سلوک و توفیق را در این ماه رفع کند که در انجام این امر عمل استخاره اثر ویژه دارد. 14- تشدید اتصالات ولائی : - سالک باید همّت کند تا اعمال ویژه نیمه شعبان را به منظور این امر انجام دهد . تذکرات : در این ماه مانند ماه مبارک رجب سالک باید به امور زیر توجه کند : - هر کس لازم است که در حد توان خود این اعمال را انجام دهد و به نفس خود بیش از توان تحمیل نکند - در انجام این امور باید از افراط و تفریط دوری کرده و روش اعتدال در پیش گیرد - برای انجام این اعمال نباید هیچگونه حقی از کسی تضیع گردد بویژه همسر و خانواده - اعمال باید خالصانه و فقط برای رضای خدا باشد و از هرگونه نیت های تجاری باید دوری شود . - شایسته است اموات بویژه والدین و دیگران را نیز در آثار و ثواب آنها شریک نمود - بهتر است که به کیفیت آنها پیش از کمیت آنها اهتمام و دقت داشت - دقت در مسائل اهم و مهم در انجام این امور از سفارشات الهی است - سعی بیشتر باید در کسب معرفت باشد تا انجام عبادات - در صورت عدم توفیق عمل استخاره هفته ای یکبار معمولاً کارگشا بوده است . - تمامی اعمال را باید به عنوان بندگی و عبودیت انجام داد "گل یاس" |
همه تجربهٔ موقعیتهای ناراحت کننده را دارند. اما فرق بزرگی وجود دارد بین یک دوره گذرا از ناراحتی و یک عمر با عادت به زندگی ناخوشایند. این کاری است که انسانهایی که به طور مزمن ناراحت هستند، انجام میدهند. با این حال شما به طور معمول یک انسان شاد هستید. نگاهی به این هفت عادت زیر بیاندازید تا بفهمید که آیا هیچ کدام از اینها شما را از تجربهٔ مقدار بیشتری از لذت محروم میکند یا نه.
- بیش از حد محافظ کار بودن
آنقدر محافظ کار نباشید که خودتان را در موقعیتی قرار دهید که هیچ کدام از تواناییهای بالقوهٔ شما، شما را راضی نکند. رویاپرداز باشید اما بدانید که شما بیشتر از یک رویا پرداز هستید. شما نقطهٔ شروع به واقعیت پیوستن رویاهایتان هستید.
رویای شما تصویر خلاق شما برای زندگی آیندهتان است. شما باید راحتی فعلی خود را پشت سر بگذارید و با چیزهای ناآشنا احساس راحتی کنید. آن احساساتی که سد راه شما میشود را نابود کنید. به جلو بروید. زندگی آنچه را که در ذهن خود میخواهید با جادو به شما نمیدهد. چیزی را به شما میدهد که شما با اعمالتان بر آن پافشاری کنید.
۲- شک مداوم به خود
شما ناچار به آن چیزی خواهید شد که باور دارید باید بشوید، اگر وقت کافی برای گفتن این جملات بگذارید (من به اندازه کافی باهوش، لاغر یا ثروتمند نیستم) شما یک روزی واقعاً همان خواهید شد. برخلاف این، اگر باور داشته باشید که الآن به اندازه کافی باهوش، لاغر و یا ثروتمند هستید که به پلهٔ مثبت بعد بروید، در طول زمان شما ظرفیت بودن تمام چیزهایی که باور داشتید را به همان سطح از انتظارتان بدست خواهید آورد.
۳- وسواس کنترلی
بعضی وقتها مردم علاقهٔ زیادی به تلاش به کنترل هر جنبهٔ کوچک از زندگیشان را دارند. یاد بگیرید که آسان بگیرید. راحت باشید و به مسیری بروید که زندگی شما را میبرد. یک چیز جدید امتحان کنید، شانس خود را امتحان کنید و بیشتر از همه لبخند بزنید و از مناظر لذت ببرید. آزاد کردن خودتان از تلاش برای کنترل چیز های غیر مهم به شما اجازه میدهد که چیزهای خوب بیشتری را در اطراف خودتان تجربه کنید. بزرگترین لذتهای زندگی گاهی اوقات اتفاقات غیر منتظره ای هستند که وقتی میآیند که شما انعطاف پذیر هستید و روی خود را به پیچ و تاب زندگی باز میکنید.
۴- برنامه ریزی کردن انتظارات غیر واقعی
شما در طول یک شب دو سایز کم نخواهید کرد یا روابطتان بدون توجه خود شما پیشرفتی نخواهد داشت.
شما نمیتوانید ۲۵ میلیون تومان نقداً قسط وام خود را ظرف یک هفته بپردازید. معاملهٔ جدید شما بی درنگ به سود نخواهد رسید، شما الآن و بعدها اشتباهات زیادی را خواهید کرد. به مدت یک یا دو روز احساس خواهید کرد که در مکانی میدوید، باید تکنیکهای جدید را امتحان کنید در این حال که آنها همیشه کارساز نخواهند بود. شما انسان هستید، بارها شکست خواهید خورد اما همین روش تکامل شماست. اهداف ارزنده تلاش و پیگیری میخواهند.
۵- یک نگرش بد
بزرگترین کشفی که میتوانید بکنید این است که میتوانید زندگیتان را تنها با تغییر نگرشتان عوض کنید. مثبت گرایی مهمترین خصلت بشری است به این دلیل که به شما اجازه میدهد، ایده های خود را پرورش بدهید و با موقعیتهایی که در آن قرار میگیرید روبرو شوید. بنابراین هیچ چیز را برای تضمین نخواهید، مثبت باشید و بدانید که چقدر خوشبخت هستید، هر روز کامل نخواهد بود اما اگر توجه کنید میفهمید که ۹۹٫۹ % از مواقع یک روز خوب یا یک روز عالی دارید.
۶- شناور بودن در تمرین
شما وقت کافی برای تمرین دارید اگر چیزی دیگری بگویید به خودتان دروغ گفتهاید. حقیقت این است که شما برای انجام ندانشان وقت کافی ندارید، زودتر یا دیرتر وقت برای مریض شدن پیدا خواهید کرد. حداقل ۳۰ دقیقه تمرین در هر روز برای افزایش قدرت، شادی و طول عمر انسان اثبات شده است و این غیر قابل مقایسه با روشهای دارویی است. شما حدود ۳٫۵ ساعت در هفته حرف میزنید. با در نظر گرفتن ارزش زیادی که تأثیر ۱۶۴٫۵ ساعت دیگر هفته دارد به سختی میتوان گفت که این زمان، زمان زیادی میباشد.
۷- افراط در یک چیز خوب
همانطور که اسکار وایلد یک بار گفت : ()همه چیز اعتدال حتی خود اعتدال.
بیش از حد خوردن شما را چاق میکند. بیش از حد خرج کردن شما را ورشکسته میکند. بیش از حد کار کردن باعث میشود که خانواده شما در خانه از شما دور شوند. بیش از حد بازی کردن باعث عقب ماندن کارهای مهم انجام نشده میشود، ��. و به همین ترتیب.
شادی بستگی دارد به تعادل در به کار بستن منابع خوب زندگی و احساس کردن کمبودها در زندگی به طور مساوی. گذشته از همهٔ جزئیات، مهم به یاد داشتن این است که شادی طولانی مدت هیچ وقت تنها در یک چیز خوب پیدا نمیشود این یک مدل زندگی متعادل یا ترکیبی است.
منبع دگرش
1. کم توقع باشیم؛ از همسرمان آن قدر انتظار داشته باشیم که بتواند به انتظارات پاسخ دهد.
2. گذشت کنیم؛ مطمئنا زندگی بدون خطا نیست و هر کدام از ما دچار اشتباهاتی می شویم و با گذشت می شود زندگی شیرین تری داشت.
3. این را قبول کنیم که او با یکسری عادات و خوی ها بزرگ شده است و راحت نمی تواند آنها را کنار بگذارد. به او فرصت دهیم.
4. به خاطر همسر خود کمی از مطالب مفید و روانشناسی استفاده کنیم؛ چرا که ما تجربه کافی را در اوایل زندگی نداریم.
5. قدر حال را بدانیم شاید فردا دیگر دیر باشد.
6. این را خوب درک کنیم که می توانید بهترین لحظات رو با همسر خود داشته باشیم؛ هیچ کس نمی تواند جای همسرمان رو بگیرد.
7. صبور باشیم؛ اگر رفتار همسرمان را خوشایند نمی دانیم بهتر است با حوصله و تأمل و در شرایط مناسب او را از چگونگی رفتارش آگاه کنیم.
8. منطقی رفتار کنیم؛ مسایل را منطقی و درست بررسی کنیم و به جای منافع شخصی، مصالح زندگی مشترک را در نظر بگیریم و بی طرفانه قضاوت کنیم.
9. مثبت نگر باشیم؛ با بیاد آوردن لحظات شیرین زندگی بدبینی را از خود دور کنیم، به رفتارهای خوب همسرمان بیشتر بیندیشیم و جنبه های خوب زندگی را فراموش نکنیم.
10. یکدل باشیم؛ درک متقابل موجب ایجاد تفاهم می شود و یکدلی به وجود می آورد.
11. ارتباط کلامی و عاطفی خود را حفظ کنیم؛ سعی کنیم با همسر خود درباره ی مسائل مختلف گفتگو کنیم. صحبت کردن بهترین راه آگاهی از افکار و احساسات همسر می باشد.
12. با یکدیگر مهربان باشیم؛ همسرمان را جزئی از وجود خود بدانیم، محسناتش را بازگو کنیم، برایش خوبی بخواهیم و در راه کمک به همسرمان تمام تلاش خود را به کار ببریم. با مهربانی می توانیم مالک قلب های یکدیگر باشیم و رابطه ی گرم و صمیمی برقرار کنیم.
13. محبت پذیر و قهر گریز باشیم؛ منش توأم با مهربانی و دوری از قهر و کینه صفت همسران فداکار است. تلاش کنیم که آیینه ی زندگیمان شفاف و بدون غبار کدروت باشد.
14. سعی کنیم همدیگر را در کارهایی که در دست انجام داریم تشویق کنیم؛ چراکه هیچ کس مثل زن و شوهر نمی توانند مشوق هم باشند.
15. راستگو باشیم؛ صداقت و راستی از بهترین سرمایه های زندگی مشترک است. هرگز نباید به دروغ و نیرنگ متوسل شویم حتی اگر حقیقت به نفع ما نباشد. فراموش نکنیم که دروغ پایه های زندگی را سست می کند.
16. محیط خانواده را با صفا کنیم؛ فضای عاطفی خانواده باید چنان مطلوب و دوست داشتنی باشد که همسرمان در آن احساس رضایت خاطر کند و از امنیت روانی برخوردار باشد.
17. به نیازهای همسرمان توجه کنیم؛ رفتار دلنشین و توأم با متانت موجب می شود او خواسته های خود را به راحتی بیان کند.
18. بهداشت روانی همسر را تأمین کنیم؛ در سایه ی سلامت جسمی و روانی می توانیم به هدف های خود برسیم، بنابراین باید به رفتار او توجه نماییم و از افسردگی و خمودگیش جلوگیری کنیم.
19. با یکدیگر مشورت کنیم؛ هر یک از زوجین باید حق داشته باشند نظر و پیشنهاد خود را بیان کنند. با مشورت کردن، راه رسیدن به زندگی سالم کوتاه تر می شود.
20. قدرشناس باشیم؛ از همسرمان به خاطر انجام وظایف، مسئولیت ها و همکاری هایش قدردانی کنیم برای ابراز سپاسگزاری و تشکر به کلمه های خاصی نیازمند نیستیم!
21. احساس مسئولیت داشته باشیم؛ زن یا شوهر باید خود را در مقابل کاری که برعهده گرفته اند متعهد بدانند و از انجام دادن آن شانه خالی نکنند.
22. سعی کنیم حرمت هم را همیشه رعایت کنیم. حتی موقع دعوا !
23. خوش قول باشیم؛ برای حرف ها و قول های خود ارزش قائل شویم و خود را در مقابل آنها مسئول بدانیم چون خوش قولی نشانه ی احترام به خود و همسر است.
24. سلایق و علایق او را بدانیم تا با این کار به او بگوئیم که چقدر برایمان مهم است؛ در بسیاری از موارد زن وشوهر از هم توقع دارند که او را خوب بشناسد و بدانند که او چی دوست دارد.
25. خود را به جای همسرمان بگذاریم؛ دنیا را از دریچه ی نگاه او ببینیم و از خود بپرسیم : "اگر من جای او بودم چه می کردم"
26. سختی ها و مشکلات محیط کار را در حد ضرورت با همسرمان در میان بگذاریم؛ هم فکری بار مشکلات را سبک تر می نماید.
27. روابط زناشویی را بسیار مهم بدانیم؛ عدم توجه به این روابط موجب ایجاد مشکلات مختلف خانوادگی، روحی و روانی برای هر یک از طرفین می شود و زندگی را با خطرهای جدی روبرو می کند.
28. به همسر خود بگوییم که من به خاطر عشق به تو همه ی سختی های زندگی مان را می پذیرم چنین جملاتی باعث دلگرمی او می شود.
29. همدیگر را آرام کنیم؛ روزها همیشه بدون مشکل نیستند و شرایط سخت از زندگی جدایی ناپذیر است. اگر یک روز همسرمان عصبانی بود باید سعی کنیم او را آرام کنیم و بر عصبانیت او نیافزاییم.
30. با متانت و صداقت قبول کنیم که در بعضی از کارها همسرمان شایسته تر است.
31. با جملات زیبا از همسر خود دلجویی کنیم؛ یک جمله ی شورانگیز می تواند طوفانی از خشم و غضب و نفرت را خاموش کند و بنای زندگی را از خطرات گوناگون دور سازد.
32. برای سخن و پیشنهاد همسرمان احترام قائل شویم و خود را عقل کل ندانیم. باور داشته باشیم که همیشه همه چیز را همگان دانند.
۳۳. فرمان ندهیم؛ نباید خانه را به پادگان تبدیل کنیم، متوجه باشیم که خانه کانون عشق و محبت است نه محل یکه تازی و خشونت.
۳۴. از ازدواج خود اظهار پشیمانی نکنیم؛ زندگی و روابط خود را با دیگران مقایسه نکنیم و از یاد نبریم که زندگی هر کسی مطابق سلیقه و عقل و درایت او اداره می شود.
35. روی نقاط ضعف همسر خود انگشت نگذاریم؛ هر فردی ممکن است در موارد مختلف دچار ضعف باشد آشکار کردن و بزرگ جلوه دادن این نقاط ضعف موجب ایجاد کدورت می شود. هرگز نباید از نقطه ضعف ها به عنوان اسلحه ای برای سکوت یا شکست دادن همسر استفاده کنیم.
36. مقابله به مثل نکنیم؛ از رفتارهای تلافی جویانه بپرهیزیم و سعی کنیم به جای مقابله به مثل، رفتار مناسب را به او یادآوری نماییم.
37. مقایسه نکنیم؛ با مقایسه، هم همسر خود را از خود ناراحت می کنیم و هم زندگی را برخود سخت می گیریم اما باید بدانیم که تمام انسان ها نمی توانند شبیه هم باشند.
38. سعی کنیم در هر زمانی جویای حال همسر خود باشیم؛ این امر باعث می شود تا حس اهمیت زن وشوهر برای هم بیشتر شود.
39. روزهای خوب با هم بودن رو به یاد هم بیاریم؛ این امر باعث می شود تا روز های با خاطرات تلخ راحتتر فراموش شود.
40. شنونده ی خوبی باشیم؛ هنگامی که همسرمان با ما صحبت می کند حتی الامکان به چشمان او نگاه کنیم و یا با اشاره و سرتکان دادن نشان دهیم که به حرف های او توجه داریم.
با امید به اینکه نکاتی که ذکر شد مفید واقع شده باشد،
آرزو داریم احساس خوشبختی، همراه همیشگی زندگی شما و همسرتان باشد.