نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

جشن ولایت علی علیه السلام (عید غدیر خم)

منبع:
کتاب چهل حدیث غدیر
http://www.imamalinet.net/k/qadir/index.htm

 

 

  

  

 

   

 


شبی در محفلی ذکر علی بود
شنیدم عارفی فرزانه فرمود
اگر آتش به زیر پوست داری
نسوزی گر علی را دوست داری
خورشید شکفته در غدیر است علی
باران بهار در کویر است علی
بر مسند عاشقی شهی بی همتاست
بر ملک محمدی امیر است علی

 

اشاره

در فرهنگ مسلمانان، بعضی روزها به دلیل برکت و خیری که در آنهاست، عید نامیده شده است. یکی ازاین روزهای والامقام، روز عید غدیر خم، یعنی هیجدهم ذیحجه است که از سوی رسول گرامی اسلام، برترین عید امت لقب گرفته است. حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز در حدیثی، غدیر خم را اتمام حجت خداوند با مسلمانان می داند تا در برگزیدن جانشین رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به انحراف نیفتند.

معنای غدیر

غدیردرلغت به معنای آبگیر است؛ گودالی در بیابان که آب باران در آن گرد آید. در میان راه دو شهر بزرگ دنیای اسلام، مکه و مدینه، محلی است به نام «جُحفه» که در زمان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، کاروانیان حج گذار در آنجا از هم جدا می شدند و به طرف دیار خود می رفتند. در این محل، غدیر خم جای دارد. علت نام گذاری این غدیر به خم، آن است که آبگیر آنجا به شکل خُمِ رنگرزان بوده و برخی قبایل صحرایی، گاه جامه های رنگ کرده خود را در این آبگیر می شسته اند.

خلاصه واقعه غدیر خم

در سال دهم هجرت، رسول خدا صلی الله علیه و آله به حج رفت و احکام آن را به مردم آموزش داد. به هنگام بازگشت از مکه، در استراحتگاه جُحفه و در غدیر خم، به امر خدا مردمان را گرد آورد و در آن مجمع سترگ، امام علی علیه السلام را به جانشینی خود به آنان شناساند و فرمود: «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست». البته جانشینی علی علیه السلام سال ها پیش در مکه و در جمع خاندان هاشم انجام گرفته بود، ولی در غدیر، به اطلاع عموم رسید.

غدیر؛ تداوم خط نبوت

واقعه غدیر خم که در آخرین سال زندگی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله رخ داد و در آن علی علیه السلام به جانشینی آن حضرت صلی الله علیه و آله برگزیده شد، حادثه ای تاریخی نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست؛ یک تفکر است. غدیر، نشانه و رمزی است که از تداوم خط نبوت خبر می دهد. غدیر، نقطه تلاقی کاروان رسالت با طلایه داران امامت است. آری، غدیر خم یک سرزمین نیست؛ چشمه ای است که تا پایان هستی می جوشد؛ کوثری است که فنا برنمی دارد؛ و افقی است بی کرانه و خورشیدی است عالم تاب.

غدیر و سرنوشت اسلام

بدون شک واقعه غدیر خم، نقش سرنوشت سازی در تعیین مسیر آینده اسلام داشته است. در این واقعه، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مهم ترین مأموریت دوران پیامبریِ خود را به انجام رساند؛ مأموریتی که انجام آن، به منزله رساندن پیام رسالت حضرت بود، و کوتاهی در مورد آن، به از بین رفتن زحمات چندین ساله ایشان می انجامید؛ چنان که خداوندمتعالی درآیه 67 سوره مائده می فرماید: «هان ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است، تبلیغ کن و اگر چنان نکنی، پیام و رسالت او را انجام نداده ای وخداوند تو را از مردم حفظ می فرماید».

حدیث غدیر خم یقینی است.

واقعه غدیر خم، یکی از مسلّم ترین مسائل تاریخ اسلام است و صدها دانشمند از آن یاد کرده اند؛ مانند ابوریحان بیرونی و خواجه نصیرالدین طوسی. فیلسوف معروف، فارابی نیز بر همین اساس، به تحلیل فلسفه «امامت» پرداخته است. ابن سینا نیز به موضوع نص (حدیث صریح غدیر)، در کتاب شفا اهمیت داده است، و آن را بهترین راه برای تعیین جانشین دانسته است. گذشته از علمای بزرگ شیعه که همه موثّق اند و حجت،ده ها و ده ها دانشمند و محدث و مورّخ و مفسر از اهل سنت نیز حدیث غدیر و واقعه آن را نقل کرده اند؛ مانند طبری و ابن اثیر و احمد حنبل.

اگر می شد...

اگر پس از درگذشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به سفارش های روز غدیر و موارد مکرر دیگری که پیامبر صلی الله علیه و آله ، علی علیه السلام را پیشوا معرفی فرموده بود عمل کرده بودند، اسلام جهان گیر می شد و دین خدا بشریت را به راه می آورد و عدالت و دادگری، آفاق تا آفاق گیتی را می گرفت. از اینجاست که همه هوشمندان تاریخ بشر که به گونه ای ازاین واقعه آگاهی یافته اند، از انحرافی که پس از رحلت پیامبر پیش آمد، اظهار تأسف کرده اند؛ از این جمله است ولتر، فیلسوف مشهور فرانسوی. وی تأسف خویش را چنین اظهار کرده است: «آخرین اراده محمد انجام نشد؛ او علی را به جای خود منصوب کرده بود...».

عید غدیر در احادیث

عید خلافت و ولایت

زیاد بن محمد گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا مسلمانان عیدی غیر از عید قربان و عید فطر و روز جمعه دارند؟ فرمود: «آری، روزی که رسول خدا صلی الله علیه و آله ، امیرمؤمنان علی علیه السلام را (به خلافت و ولایت) منصوب کرد».

برترین عید امت

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «روز غدیر خم، برترین عیدهای امت من است، و آن روزی است که خداوند بزرگ دستورداد برادرم، علی بن ابی طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم به دست او هدایت شوند، و آن روزی است که خداوند در آن روز دین را تکمیل، و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را دین آنان قرار داد».

عید آسمانی

حضرت امام رضا علیه السلام به نقل از جدّش امام صادق علیه السلام فرمود: «روز غدیر خم، درآسمان مشهورتر از زمین است».

عید پر برکت

امام صادق علیه السلام فرمود: «به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعی روز غدیر را می شناختند، فرشتگان روزی ده بار با آنان مصافحه می کردند. بخشش های خدا به کسی که آن روز را شناخته، قابل شمارش نیست».

روز سپاس و شادی

امام صادق علیه السلام فرمود: «عید غدیر، روز عبادت و نماز و سپاس و ستایش خداست، و روز سرور و شادی است؛ به دلیل ولایت ما خاندان که خدا بر شما منت گذاشت. من دوست دارم شما آن روز را روزه بگیرید».

روز نیکوکاری و بخشش

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «یک درهم دادن به برادران با ایمان و معرفت در روز عید غدیر، برابر هزار درهم (در روزهای دیگر) است؛ بنابراین، در این روز به برادرانت انفاق کن و هر مرد و زن مؤمن را شاد گردان».

روز ناله نومیدی شیطان

امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش حضرت باقرالعلوم علیه السلام نقل کرد که فرمود: «شیطان چهار بار ناله نومیدی سر داد؛ روزی که مورد لعن خدا قرار گرفت، روزی که از آسمان به زمین هبوط کرد، روزی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به پیامبری مبعوث شد، و روز عید غدیر خم».

عید غدیر در کلام حضرت امام خمینی رحمه الله

عید همگان

حضرت امام خمینی رحمه الله ، عید غدیر خم را که کاشتن بذر ولایت در جان همه مسلمانان است، مختص گروه خاصی نمی دانست و در این باره می فرمود: «امروز که روز عید غدیر است، از بزرگ ترین اعیاد مذهبی است. این عید، عیدی است که مال مستضعفان است، عید محرومان است، عید مظلومان جهان است، عیدی است که خدای تبارک و تعالی به وسیله رسول اکرم صلی الله علیه و آله برای اجرای مقاصد الهی و ادامه تبلیغات و ادامه راه انبیا، حضرت امیر علیه السلام را منصوب فرمودند».

ارزش مولا علی علیه السلام

حضرت امام خمینی رحمه الله معتقد بود که بزرگیِ عید غدیر، از وجود با برکت علی علیه السلام است و می فرمود: «مسئله غدیر، مسئله ای نیست که بنفسه برای حضرت امیر یک مسئله ای پیش بیاورد؛ حضرت امیر مسئله غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر برای ایشان ارزش ندارد؛ آنکه ارزش دارد، خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است. خدای تبارک و تعالی که ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسول اللّه کسی نیست که [آنچه [دلخواه است انجام بدهد، مأمور می کند رسول اللّه را که این شخص را که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهی داشته باشد، این را نصب کن».

الگوی حکومت اسلامی

همه حکومت ها به الگو و نمونه نیاز دارند تا بر اساس آن، رابطه بین حاکم و مردم مشخص شود و حکومت، وظایف خود را به درستی انجام دهد. حضرت امام خمینی رحمه الله بر این عقیده بود که غدیر، الگوی حکومت اسلامی را معیّن کرد. ایشان در این باره می فرمود: «روز عید غدیر، روزی است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله تکلیف حکومت را معیّن فرمود و الگوی حکومت اسلامی را تا آخر تعیین فرمود که حکومت اسلام، نمونه اش عبارت از یک همچو شخصیتی است که در همه جهات مهذّب، در همه جهات معجزه است. و البته پیغمبر اکرم این را می دانستند که به تمام معنا کسی مثل حضرت امیر علیه السلام نمی تواند باشد، لکن نمونه را که باید نزدیک به یک همچو وضعی باشداز حکومت ها، تا آخر تعیین فرمودند».

حکومت یا مقام معنوی

گروهی، خام اندیشانه می پندارند که مسئله غدیر، مربوط به مسائل معنوی امام علی علیه السلام است و ربطی به خلافت و حکومت ایشان بعد از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ندارد؛ ولی حضرت امام رحمه الله با ردّ این مدّعا می فرمود: «نصب حضرت امیر به خلافت، این طور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد؛ مقامات معنوی حضرت و مقامات جامع او این است که غدیر پیدا بشود». ایشان سپس در ادامه می فرمایند: «اینکه در روایات ما... غدیر را آن قدر ازش تجلیل کرده اند، نه از باب اینکه حکومت یک مسئله ای است. حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس می گوید که: به قدر این کفش بی قیمت هم پیش من نیست، آنکه هست، اقامه عدل است. آن چیزی که حضرت امیر علیه السلام و اولاد او می توانستند در صورتی که فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی رضا دارد، انجام بدهند؛ لکن فرصت نیافتند».

ولایت کلی

حضرت امام خمینی رحمه الله بر روی مقام ولایت کلّیِ امامان معصوم علیهم السلام خیلی تأکید می کرد. ایشان در سخنان خود، این ولایت را غیر از مسئله خلافت و حکومت می دانست که در عید غدیر خم مطرح شد. به نظر مرحوم امام، این ولایت کلی، همان امامت و از اصول مذهب تشیع است که کسی که به آن معتقد نباشد، تمام اعمال نیک خود را باطل کرده است. ایشان در این مورد می فرمود: «آن چیزی که برای ائمه ما قبل از غدیر... مطرح بوده است، این یک مقامی است که مقام ولایت کلی... [و] امامت است... . اگر کسی... آن ولایت کلی را قبول نداشته باشد، اگر تمام نمازها را مطابق با همین قواعد اسلامی شیعه هم به جا بیاورد، باطل است؛ این غیر [از] حکومت... [و] از اصول مذهب است».

انحراف بعد از غدیر

پس از واقعه مهم غدیر خم و برگزیدن امام علی علیه السلام به جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله ، عده ای به فاصله اندکی، این مسئله را نپذیرفتند و علی علیه السلام را از خلافت کنار گذاشتند. این کنار گذاشتن معصوم و برگزیدن غیر او، اندک اندک خطی انحرافی پدید آورد؛ به طوری که بعدها معاویه ها و یزیدها خلافت و حکومت را به دست گرفتند و آن را به سلطنت تبدیل کردند. مرحوم امام خمینی، این انحراف ها را سرچشمه گرفتاری های کنونی دنیای اسلام می داند و می فرماید: «انحرافاتی که بعد از غدیر خم پیدا شد و ماها هم غفلت کردیم ـ همه نه ـ بسیاری از ماها، اکثریت شاید غفلت کردند و ما را کناره گیر کردند، نگذاشتند که در امور مسلمین دخالت بکنیم، اسباب این گرفتاری هایی شده است که الان در سرتاسر کشورهای اسلامی داریم می بینیم، در همه جا این مسائل هست... ».

درست زنده نگه داشتن غدیر

شادمانی کردن و مجلس گرفتن در اعیاد اسلامی، عملی نیکوست؛ ولی نیکوتر آنکه، در مورد بزرگی آن عید بیندیشیم. حضرت امام خمینی رحمه الله در مورد درست زنده نگه داشتن عید سعید غدیرخم می فرماید: «زنده نگه داشتن این عید، نه برای این است که چراغانی بشود و قصیده خوانی بشود و مداحی بشود. اینها خوب است؛ اما مسئله این نیست. مسئله این است که به ما یاد بدهند که چطور باید تبعیت کنیم. به ما یاد بدهند که غدیر، منحصر به آن زمان نیست؛ غدیر در همه اعصار باید باشد و روشی که حضرت امیر در این حکومت پیش گرفته است، باید روش ملت ها و دست اندرکاران باشد. قضیه غدیر، قضیه جعل حکومت است. این است که قابل نصب است؛ والاّ، مقامات معنوی قابل نصب نیست».

غدیر در کلام مقام معظم رهبری

عید غدیر، عید بسیار بزرگ و خاطره عظیم تاریخی است.

در کار غدیر باید هدف را مشخص کرد. بنشینید و واقعا روی مسائل فکر کنید. برای این کار وقت بگذارید.

در کار فرهنگی غدیر، باید مانند علامه امینی و مرحوم سیدشرف الدین کار کرد که الغدیر و المراجعات را تحویل دادند.

کسانی به درد کار غدیر می خورند که اهل این کار باشند؛ کار در مورد غدیر باید عمیق و گسترده باشد.

کار در مورد غدیر، کاری بزرگ و پر جاذبه است.

کار در موضوع غدیر باید پیوسته و دائم باشد و در مورد غدیر باید متخصص تربیت کرد.

عید غدیر، عید ولایت است، عید سیاست است، عید دخالت مردم در امر حکومت است، عید آحاد ملت و امت اسلامی است.

[عید غدیر]، حقیقتا روز بزرگ و عید تعیین کننده و عظیم القدری است.

پیامبران در سرزمین عرفات

 

صحرای عرفات

 

عرفات نام جایگاهی است که حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می‎کنند و به دعا و نیایش می‎پردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مکه مکرمه باز می‎گردند و وجه تسمیه آن را چنین گفته‎اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می‎آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفته‎اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف می‎کنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی می‎دانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است. (1) 

ــــــــــــــــــــــــ 

 

حضرت آدم(ع) در عرفات 

 

 فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ ؛ آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن به سوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه‎پذیر مهربان است.

طبق روایت امام صادق علیه السلام، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید: 

ـ چرا گریه می‎کنی ای آدم؟

ـ چگونه می‎توانم گریه نکنم در حالی که خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.

ـ ای آدم به درگاه خدا توبه کن و به سوی او باز گرد.

ـ چگونه توبه کنم؟

جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منا برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل به هنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:

سُبحانَکَ اللهُمَ وَ بِحمدِک؛ خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می‎گویم .

لا الهَ الاّ اَنْتْ ؛ جز تو خدایی نیست .

عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی ؛ کار بد کردم و به خود ظلم نمودم .

وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی؛ به گناه خود اعتراف می‎کنم، مرا ببخش .

اِنَّکَ اَنْتَ الغَفور الرّحیمْ؛ تو مرا ببخش که تو بخشنده مهربانی . 

آدم (ع) تا به هنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می‎ریخت، وقتی که آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت ... .

 

----------------------------------  

 

حضرت ابراهیم(ع) در عرفات 

  در صحرای عرفات، جبرئیل، پیک وحی الهی، مناسک حج را به حضرت ابراهیم(ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم(ع) در برابر او می‎فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).

 

---------------------- 

 

پیامبر اکرم در عرفات

دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام کلاس صحرایی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر نازل شد و پیغمبر این سوره را که از جامع‎ترین سوره‎های قرآن است و دارای میثاق و پیمان‎های متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می‎باشد، و قوانین و احکام کلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.

و بنا بر قول مشهور میان محدثان، پیامبر در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:

... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی به سوی خدا باز می‎گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی می‎شود. من به شما توصیه می‎کنم هر کس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می‎کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانت‎های الهی در دست شما هستند، و با قوانین الهی بر شما حلال شده‎اند.

... من در میان شما دو چیز به یادگار می‎گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی‎شوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.

هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر این که آن را به طیب خاطر به دست آورده باشد ...  

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ   

صحرای عرفات همایش شناخت و خودسازی امام حسین علیه السلام 

حضرت سیدالشهدا، امام حسین علیه السلام نیز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهی از اصحاب از خیمه‎های خود در صحرای عرفات بیرون آمدند، و روی به دامن «کوه رحمت» نهادند و در سمت چپ کوه رو به کعبه، همایشی تشکیل دادند، که موضوع آن به مناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگی بود. این همایش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلکه شناخت توأم با عمل و سازندگی و تزکیه و خودسازی بود و فهرست مطالب آن عبارت بودند از:

1ـ شناخت خدا و صفات الهی.

2ـ شناخت خود یا خودشناسی.

3ـ شناخت جهان.

4ـ شناخت آخرت.

5ـ شناخت پیامبران.

6ـ خودسازی با صفات الهی.

7ـ پرورش نفس با کمالات الهی.

8ـ توبه و بازگشت به خدای مهربان.

9ـ دور کردن صفات نکوهیده از خود با تسبیح پروردگار.

10ـ فراگیری راه تعلیم و تربیت از خدا.

11ـ شناخت و درخواست بهترین مسئلت‎ها.

12ـ تبدیل خودپرستی نفس به خداپرستی.

13ـ تبدیل خود برتربینی نفس به تواضع و فروتنی.

14ـ تبدیل خودخواهی نفس به ایثار و غیرخواهی.

15ـ تعلیم مفاهیم و ادبیات قرآن.

 

پی‎نوشت‎:

1- فرهنگ دهخدا، ج 10 جدید، ریشه عرف .

 

منبع:

دعای عرفه عبدالکریم بی آزار شیرازی . 

   

                       

 

(اولین عمل از اعمال حج)  
احرام درمکه   

اعمال حج نیز، مانند اعمال عمره با احرام آغاز مى شود.

کیفیت احرام حج:

مانند احرام عمره است، ولى در نیّت تفاوت دارد که در آنجا به نیّت عمره تمتع محرم مى شد و اکنون به نیّت حج تمتّع محرم مى شود.

زمان احرام حج:

بعد از اعمال عمره تمتّع تا وقتى که بتواند به وقوف در عرفات ـ ظهر روز نهم ذى حجّه ـ برسد.

امروزه به جهت کثرت جمعیّت و شلوغى راه که احتمال نرسیدن به موقع به عرفات مى باشد، روز هشتم مُحرم مى شوند و شب عرفه به عرفات مى روند، هرچند اگر روز نهم هم مُحرم شوند وبروند وپیش ازظهرروزنهم به عرفات برسند مانع ندارد.

مکان احرام حج:

شهر مکّه است، گرچه مستحب است در حِجر اسماعیل یا نزد مقام ابراهیم محرم شود.

(دومین عمل از اعمال حج)  
 
وقوف درعرفات  
 
 
 

نقشه سرزمین عرفات 

http://www.leader.ir/langs/learning/haj/map.php?id=04 

درابعاد بزرگتر


حاجى، پس از احرام در مکّه، باید براى وقوف در عرفات، روانه آنجا شود.

1 ـ مراد از وقوف، بودن در آن مکان است چه سواره یا پیاده، نشسته یا خوابیده; یعنى حاجى باید آن روز را در صحراى عرفات بماند و از آنجا خارج نشود.

2 ـ زمان وقوف; لازم است از ظهر روز نهم ذى حجه تا مغرب همان روز در عرفات بماند. لکن تأخیر وقوف از اوّل وقت به اندازه خواندن نماز ظهر و عصر و مقدمات آن اشکال ندارد.

3 ـ وقوف به عرفات و سایر اعمال حج ـ بجز طواف و نماز ـ نیاز به طهارت (وضو یا غسل) ندارد. ولى مستحب است.

4 ـ در عرفات، کار دیگرى بجز بودنِ در آنجا واجب نیست، ولى مستحبات بسیارى دارد، و از بهترین مکانها براى استجابت دعاست و بهترین دعاها در آن مکان دعاى معروف ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) و امام زین العابدین(علیه السلام) در آن روز است.

 

سرزمین عرفات (جبل الرحمة)

سرزمین عرفات (محل وقوف)

 

(سوّمین عمل از اعمال حج) 
 
وقوف در مَشعر الحَرام (1) 

بعد از مغرب روز نهم ذى حجه (شب عید قربان) حاجیان از عرفات خارج مى شوند و براى انجام عملى دیگر از اعمال حج به طرف مشعر الحرام (مُزدلفه) حرکت مى کنند.

1 ـ وقتى که حاجیان به مشعر الحرام رسیدند، وقت وقوف، از طلوع فجر عید قربان است تا طلوع خورشید و احتیاط آن است که از وقت رسیدن به مشعر در شب قصد وقوف کند.

2 ـ در مشعر بجز ماندنِ در آنجا کار دیگرى واجب نیست گر چه مستحبات بسیارى دارد و از جمله آنها ذکر الهى گفتن و جمع آورى سنگریزه براى رمى جمرات است. 

 

(1) - مشعر الحرام: وادى طویلى است میان «عرفات» و «مِنا» و به آن «مُزْدلفَه» هم گفته مى شود، حاجیان باید شب عید قربان را در آنجا بمانند. 

(چهارمین عمل از اعمال حج) 
 
رَمى جمره عَقَبَه 
 
 
 

1 ـ پس از طلوع آفتاب روز دهم ذى حجه (عید قربان) حجاج براى انجام بقیه اعمال حج از مشعر الحرام بیرون آمده و روانه مِنا(1) مى شوند. 

 

و اولین عمل از اعمال منا را که رَمى(2) جمره عقبه است باید انجام دهند .

2 ـ در آخر مِنا سه ستون سنگى وجود دارد که اوّلین ستون، «جمره اُولى» و دومین آنها «جمره وُسطى» و سوّمى را «جمره عُقبى یا عَقَبه» مى نامند، اوّلین کار واجب در روز عید قربان زدن هفت عدد ریگ به جمره عقبه است.

3 ـ هفت سنگ باید به ستون بخورد، ولى لازم نیست پشت سر هم باشد، پس اگر دو عدد به ستون بخورد و سوّمى نخورد و چهارمى بخورد، تنها سه عددى که به ستون خورده به حساب مى آید. و اگر شک کند هفت عدد خورده یا نه، باید به قدرى بزند تا یقین کند هفت عدد به جمره خورده است. 

 

4 ـ سنگ ریزه ها باید اینگونه باشد:

الف - زیاد بزرگ یا ریز نباشد، بلکه به اندازه اى باشد که به آن ریگ بگویند.

ب - از منطقه حرم باشد، مثلا مشعرالحرام، منى یا شهر مکه.

ج - قبلا براى رمى از آن استفاده نشده باشد.

د - مباح باشد، (غصبى نباشد). 

 

5 ـ بانوان،(3) کودکان، بیماران و پیرمردان مى توانند، شب عیدقربان پس از نصف شب و قبل از اذان از مشعر الحرام خارج شوند و اگر نمى توانند رمى جمره را در روز انجام دهند، مى توانند همان شب رمى جمره عقبه را انجام دهند.


(1) - مِنا: سرزمینى است واقع بین دو رشته کوه، نزدیک مشعر الحرام.
(2) - رمى: تیرانداختن، سنگ انداختن.
(3) - این حکم براى بانوان، مخصوص رمى روز عید قربان است. ولى در روزهاى 11 و 12 تنها در صورتى که از رمى در روز ناتوان باشند، مى توانند شب انجام دهند 
 
(پنجمین عمل از اعمال حج) 
قربانى 
 

1 ـ پس از سنگ زدن به جمره عَقبه، حجاج براى انجام یکى دیگر از واجبات حج، به قربانگاه رفته، و یک شتر، یا گاو، یا گوسفند قربانى مى کنند.

2 ـ ذبح یک حیوان براى چند نفر حاجى کفایت نمى کند و یک حیوان کمتر چیزى است که به عنوان یکى از اعمال حج باید ذبح کرد، امّا هر چه بیشتر ذبح کنند افضل است. 

3 ـ حیوان قربانى شرایطى دارد که به تفصیل در کتاب احکام و مناسک حج آمده است، افرادى که براى انتخاب قربانى به قربانگاه مى روند لازم است آن شرایط را بدانند، در این نوشته به طور مختصر به آنها اشاره مى کنیم:

* سالم باشد (مریض نباشد).

* معیوب و ناقص العضو نباشد.

* کورى یا لنگى واضح نداشته باشد.

* دُم بریده نباشد.

* گوش بریده و شاخ شکسته نباشد.

* لاغر نباشد.

* اخته نشده باشد; (بیضه هایش را بیرون نیاورده باشند).

* سن آن کامل باشد; اگر میش است یک سال آن و اگر بز است دو سال آن کامل شده باشد. (تفصیل این شرایط در کتب مفصل فقهى و مناسک مراجع تقلید آمده است).

 

4 ـ اگر حاجى پس از ذبح شک کند و حتى اگر احتمال دهد که حیوان ناقص بوده یا سایر شرایط را نداشته اعتنا نکند.

5 ـ کسى که حلق یا تقصیر نکرده و حتى براى خود حیوانى را ذبح نکرده مى تواند براى دیگرى ذبح کند.


(ششمین عمل از اعمال حج) 
حلق یا تقصیر 
 

1 ـ پس از قربانى، حاجى باید حلق کند، یعنى موهاى سر خود را بتراشد، یا تقصیر کند، یعنى مقدارى از مو و ناخن خود را بچیند. 

 

2 ـ با انجام این عمل تمام محرّمات احرام بر او حلال مى شود، بجز حرام بودن زن و مرد بر یکدیگر و استفاده از بوى خوش، که آنها هم با انجام بقیّه اعمال حلال خواهد شد و در برخى موارد صید نیز حرام است. بنابر این، پس از تراشیدن سر یا تقصیر مى تواند لباس احرام را بیرون آورده و لباس معمولى خود را بپوشد.

3 ـ مردانی که سال اوّل حج آنهاست، بنا بر احتیاط واجب باید سر بتراشند و تقصیر کفایت نمى کند، ولى افرادى که بار اوّل آنها نیست مى توانند تقصیر کنند یا سر بتراشند. 

 

4 ـ بانوان باید تقصیر کنند.

5 ـ محل حلق یا تقصیر مِنا است.

6 ـ زمان حلق یا تقصیر، تا روز سیزدهم ذى حجه است، گرچه احتیاط واجب آن است که روز عید انجام شود.

7 ـ اگر حاجى براى قربانى به کسى وکالت دهد، تا وکیل او قربانى نکرده، نمى تواند حلق یا تقصیر کند، بنابر این کسانى که خود به قربانگاه نمى روند، باید صبر کنند تا به آنها اطلاع داده شود که قربانى انجام شده و پس از اطمینان به ذبح شدن حیوان حلق یا تقصیر کنند.

8 ـ کسى که خودش حلق یا تقصیر نکرده، نمى تواند موى شخص دیگرى را بچیند یا بتراشد. 

 

(هفتمین عمل از اعمال حج) 
طـواف حج 
 
(هشتمین عمل از اعمال حج) 
نماز طواف حج 
 
(نهمین عمل از اعمال حج) 
سعى بین صفا و مروه 
 
(دهمین عمل از اعمال حج) 
طواف نساء 
 
(یازدهمین عمل از اعمال حج) 
نماز طواف نساء 
 
(دوازدهمین عمل از اعمال حج) 
بیتوته در مِنا 
 
(سیزدهمین عمل از اعمال حج) 
رمى جمرات سه گانه 
 
 
 

نشستن طولانی، خطر مرگ را تا ۴۰% افزایش میدهد

انسان امروزی بیش از هر زمان دیگری در طول تاریخ می نشیند. این موضوع مشکلاتی را در زندگی روزمره موجب می شود که نیاکان ما تا کنون تجربه نکرده بودند. این اینفوگرافیک حقایقی شگفت آور از آسیب های نشستن‌های طولانی مدت را به ما می‌آموزد. 

 

 

 

 

 

 

رازهایی برای رسیدن به حقیقت زندگی

 
   
 
راز اول:   
‌تمامی آن‌چه به منظور خوشحالی و خوشبختی واقعی بدان نیاز داریم، در درون ماست.
 
راز دوم: 
تصویر ذهنی درست از خود، ما را به حقیقت زندگی هدایت می‌کند. هر انسانی، یک تصویر ذهنی از خود دارد که من کیستم و چه می‌توانم انجام دهم. تصویر ذهنی هر انسانی، پایه‌ی اصلی شخصیت و رفتار‌های اوست. به‌عبارت دیگر، تصویر ذهنی ما از خود، نشانه‌ای از احساس فضیلت و بزرگی ماست و نشان‌می‌دهد که چه کارهایی از ما ساخته است‌ و چه کارهایی از ما ساخته نیست. انسان‌ها حقیقت زندگی را با تصویرهای ذهنی خود‌ می‌سازند. آری تصویر ذهنی زیبا از خود، موفقیت‌ها را می‌سازد و موفقیت‌ها، باعث بهتر شدن تصویر ذهنی انسان از خود می‌گردد. تصویر ذهنی ما از خودمان، نمادی از مجموعه‌ی باورهای ما در فضای زندگی است. 
راز سوم: 
هدف زندگانی، آن است که تمام توانایی‌های بالقوه‌ی خود را به‌عنوان یک انسان خود‌شکوفا‌ بشناسیم و آن‌ها را شکوفا کنیم و بهترین خویشتن خویش را از خود ظاهر کنیم و به بیش‌ترین رشد و شکوفایی برسیم. 
راز چهارم: 
تغییر در وجود، نه‌تنها ممکن و میسر است بلکه اجتناب‌ناپذیر است‌ زیرا تا ما تغییر نکنیم، زندگی‌مان تغییر نمی‌‌کند. انسان‌های سعادتمند، ‌مرتباً می‌شوند و می‌روند‌ زیرا تا نشوی، نمی‌شود و تا نروی، نمی‌رسی. 
راز پنجم: 
تمام مشکلات، موانع و مصائب زندگی، در‌واقع درس‌هایی هستند که به انسان می‌آموزند و انسان را می‌سازند. آن‌ها فرصت‌هایی در لباس مبدل‌اند. حتی گاهی مشکلات، الطاف خفیه‌ی خداوند هستند که باعث رشد و شکوفایی انسان می‌شوند. پس آن‌ها را گرامی بداریم و از آن‌ها بیاموزیم. 
راز ششم: 
تلقی ما از واقعیت، ساخته و پرداخته‌ی فکر و ذهن ماست. پس واقعیت‌های زندگی ما می‌توانند با اندیشه‌های ما تغییر کنند. بنابراین مراقب اندیشه‌های خود باشیم تا واقعیت زندگی‌مان را زیباتر کنیم. 
راز هفتم: 
ترس و تردید، سرزندگی و نشاط را از انسان می‌رباید. با باورهای عالی و توکل بر خداوند، هرگونه ترس و تردید را از فضای فکر خود دور کنیم و در وادی یقین و عشق، محکم و استوار به جلو برویم و زندگی پرحاصلی را در محضر خدا و کائنات خلق کنیم. 
راز هشتم: 
مادامی که خودمان را دوست نداشته باشیم و به خودمان عشق نورزیم، نمی‌توانیم به کسی عشق بورزیم و از عشق دیگران نسبت به خود بهره‌ای ببریم. پس گوهر عشق را ابتدا به خود تقدیم کنیم تا بتوانیم مظهر عشق‌ورزی برای دیگران باشیم. 
راز نهم: 
تمامی ارتباطات ما با کائنات و دیگران، آیینه‌هایی هستند که خود ما را نشان می‌دهند و تمامی مردم، آموزگاران ما به‌حساب می‌آیند. پس با خودباوری و اعتماد‌به‌نفس، زیبا‌ترین رابطه‌ها را برقرار‌کنیم و از کلید طلایی ارتباطات، برای باز کردن هر درِ بسته‌ای در زندگی استفاده کنیم و موفق شویم. 
راز دهم: 
سعادت واقعی در زندگی، در نحوه‌ی عکس‌العمل ما در مقابل رخدادها و حوادث زندگی است‌ نه در بخت و اقبال. بنابراین خود را مسؤول زندگی خود بدانیم و تقصیر را به عهده‌ی دیگران نیندازیم تا بتوانیم با عکس‌العمل‌های مناسب، حقیقت زیبای زندگی را به واقعیت قابل قبول تبدیل کنیم و به خوشبختی و سعادت برسیم. 
راز یازدهم: 
حقیقت زندگی، بر مبنای عشق الهی استوار است. انسان‌های موفق و کامیاب، وجود خود را با عشق الهی، جذاب و منور می‌کنند و با تقدیم عشق به انسان‌های دیگر و به کل کائنات، به زندگی سعادتمندانه‌ای می‌رسند. 
راز دوازدهم: 
از آن‌جایی که انسان‌ها در مسیر زندگی گاهی از اجرای درست قانونمندی‌های زندگی غافل می‌شوند و با اندیشه‌های غلط و القائات منفی دیگران، از مسیر درست زندگی به بی‌راهه می‌روند، بنابراین ارزیابی مستمر کیفیت زندگی و اصلاح لحظه‌به‌لحظه‌ی خود، می‌تواند انسان را در مسیر درست و رسیدن به حقیقت زندگی هدایت کند. زیباترین معیار ارزیابی کیفیت زندگی، این است که در پایان هر روز، از خود سؤال کنیم که آیا من روز پرحاصلی داشتم و از لحظه‌های زندگی خود ‌لذت بردم؟

سالروز نورانی ترین پیوند هستی مبارک

 

 

امشب شب عروسی ماه و خورشید است.  

 آسمان، جلوی قدم‏هایشان دامن می‏ گسترد. 


نسیم، دیوارهای کوچه را غرق بوسه می‏کند؛   

و ندای زیبای تکبیر، موسیقی شادترین عروسی هستی می شود.

 

واما اندر حکایت سفریک روزه من به پایتخت

 

  

این دفعه حرفم نه شعره ونه داستان نه حکایت نه مقاله ؛ این دفعه میخوام یکم به اطرافمون بیشتر توجه کنیم برا چند لحظه فکر کنیم چرا اینجوری شد چه برسرما آمده میخواهیم چیکار کنیم آیا ما ادعا میکنیم که دریک کشور اسلامی زندگی می کنیم ؟ قصدمون چیه ، هدفمون ؟ میخواهیم کجا بریم ، به کی فخر بفروشیم اصلا فخر فروشی به چیه ؛ یه فرد مسلمان به چه کسی گفته میشه ؟آیا مسلمانی فقط به حرفه یاعمل ؟ برتری به لباسه به عریان بودنه ؟ دراسلام لباس زن بایستی چه جوری باشه ؟ چه برسر اعتقادات ما آمده ؟  ...  قصدم بخدا موعظه وسخنرانی نیست نه اهلشم نه بلدم من یه فرد ساده هستم ،  سادگی رو هم دوست دارم وهمیشه دوست دارم پامو ازگلیم خودم فراترنزارم ، ازخدا بترسم نه اینکه فردی مذهبیم ؛ نه بخدا ، فقط دوست دارم به گفته خداوقران عمل کنم البته تاآنجا که بتونم ؛ دوستان  کلمه نامحرم درذهنتون چه معنای امروزه داره ؟ حرف مضحکیه نه ؟ چه معنی داره ازاین کلمه استفاده بشه  ، ازسخنم جا خوردین نه ؟ آخه برای خودم هم تکان دهنده بود . کاش لحظه ای به تفسیر سوره نساء درقران یه نگاهی بندازیم .

 روز چهارشنبه واسه ماموریت اداری عازم  تهران شدم چندسال بود که قدم نگذاشته بودم ، خلاصه وارد تهران شدم پنجشنبه صبح ساعت 6  اولش خواستم صبحانه بخورم ولی ترجیح دادم اول کار اداریمو راه بندازم واسه همین یه تاکسی دربست  گرفتم وبه آدرسی که داده بودن حرکت کردم . چهار سال بود که به پایتخت قدم نگذاشته بودم ، توراه قند تودلم آب می شد وای تهران چقدرعوض شده بود، ساختمانهای زیبا ، برج میلاد و چه شهر زیبا ی خلاصه تودلم به به چه چه گفتم تا رسیدم به بالای شهر وبه آدرسی که داشتم ساعت 7 صبح بود موندم پشت در ترسیدم زنگ بزنم گفتم شاید خواب باشن یکم پشت در نشستم بعدازدقایقی درباز شد آقای 17یا18 ساله به ظاهر مهربون درو باز کرد وپرسید شهر .... ومن گفتم بله گفت : بفرماید تو، خلاصه رفتم بالا مهندسین ودست اندرکاران ،  دستگاه و ازم گرفتن وشروع کردن به کارکردن ومن اجازه خواستم برم بیرون وساعتی که دستگاه آماده بشه  برگردم ،  ولی خیلی باخوشرویی دریه اتاقی صبحانه محیا کردن ومن واقعا شرمنده شدم خلاصه بعد صبحانه ویکم خوش وبش ازشون اجازه گرفتم رفتم بیرون یکم که ازساختمان شرکت دور شدم وقدم به طرف مغازه ها برداشتم خانمی پیری رو دیدم که باعصا راه میرفت درحالیکه دور لب ،خط  چشم ، ای خدا شلوارشو! نمیدونم چرا قهر بود باهاش ، یکم تودلم خندیدم وگفتم حوصله شو؛ ببین ؛ حالا موهاشو هم دائما میخواست قشنگ بزاره بیرون خلاصه یکم  جلوترکه رفتم دیدم واویلا دخترا وپسرا رو نگاه همه شون خواهر، برادر بودن دست دردست هم ، خلاصه با تعجب نگاه کردم وچادرمو خیلی صاف وزیبا گرفتم  یعنی یه حجاب کامل بامتانت قدم ورداشتم خیلی بااحترام شاید یکم ازم یادبگیرن دیگر داشتم عصبی میشدم  

 

                

 

آدرس مترو رو پرسیدم خلاصه رفتم به طرف مترو وبلیط خریدم سوار مترو شدم ای خدا چشمتون روز بد نبینه یعنی چه بلای  برسر این جونای تازه به دوران رسیده اومده بود یاد آقای دایی خودم افتادم خدا رحمتش کنه چندین سال قبل که اومده بود شهرمون، ازبس هم دوسم داشت منو دختر زینب صدا میکرد بهم گفت : دخترزینب : تهران فقط ده بزرگی است همین ، هیچی نداره اما امروز به نظر بنده تهران فقط یه جنگل بود البته دوراز حضوربعضیا بخدا قصدم توهین نیست ولی چه معنی داره دختره بی نزاکت موهاش بیرون سینه اش بیرون مانتو که میشه گفت یه پیرهن بود یاکت ، شلوار تنگ وکوتاه  معلوم نیست چه جوری پوشیده جوراب نداشت ، باآرایش کامل که آدم فک میکرد راهیه مجلس عروسیه ، هی باسروگوشش ورمیرفت ،  سعی میکرد گوشاش حتما بیرون باشه واسه چی (نمیدونم بخدا) معنیشو نفهمیدم ،اکثرا هم  داشتن باتلفن همراهشون بازی میکردن ، خلاصه شال سرشون و روسریها فقط مال گردن بودن همین وبس همه پسرا ودختراباهم محرم بودن براحتی باهم خوش وبش میکردن قربون هم می رفتن عشق بازی میکردن . واما درمورد ناز پسرها ای خدا موهاشون وزوزی تیفوس یاجوجه تیغی بود چی بود  نمیدونم ، حالا صورتشون ازصورت دختر تمیزتر وازهمه خنده دارتر شلوارهاشون که به اسم شلوار زخم بود اکثرا جوانای تازه به دوران رسیده  شلوار پاره پاره پوشیده بودن خیلی افتضاح بود خجالت نمیکشیدن بخدا حتی در دهات هم به یه بچه چنین شلواری بدی که بپوشه قبول نمیکنه واینجا با خودم گفتم چقدر ما مردم نادان وکوته فکریم ، چقدر همه چی رو کورکورانه قبول میکنیم یه لحظه هم فک نمیکنیم بابا این کاری که میخواهیم انجام بدیم درشان من یاشهرم یا کشورم هست واسه چی آبروی خودمو ...   

                              

 

 یادمه بچه که بودم تلوزیون یه کارتون نشون میداد درمورد پادشاهی که عاشق مد لباس بودوهمیشه  دوست داشت بهترین لباسی رو که هیچکس تابه عمرش ندیده بپوشه ، یه روزی دوتا کلاهبردار به این شهر وارد میشن ویه گردشی وتحقیقی میکنین ببینن اوضاع ازچه قراره ، خلاصه ماجرای پادشاه رو می فهمند وقرار میزارن یه درس حسابی به این پادشاه بدن واسه همین جارمی زنن ؛ ما پارچه های عالی می بافیم جریان به گوش پادشاه میرسه پادشاه بلافاصله اونارو احضار میکنه ودستور بافت پارچه زیبای رو میده که هیچکس تاعمرش ندیده خلاصه این دونفر زود کارگاه  پارچه بافی رو به پا می کنن تا برای پادشاه  پارچه زیبای ببافن ، بعده  درست کردن کارگاه ، شروع کردن به تق وتوق کردن وبافتن ،  اولش  وزیر وارد میشه تاببینه  این پارچه چه شکلیه یکی ازاون مردا میگه :  آدمای احمق نمیتونن این پارچه رو ببینند وزیر تااین حرفو می شنوه می  ترسه  باخودش میگه هرچند هیچ چیزی دراین دار دیده نمیشه اما باید تعریف کنم تابهم احمق نگن وشروع میکنه اززیبای پارچه سخن گفتن وبعد میره به پادشاه گزارش بده ، که یه پارچه بی نظیر و دارن می بافن ، پادشاه میاد که نگاه کنه هیچ چی مشاهده نمی کنه  باز اون دونفرمیگن قربان،  آدمهای احمق نمیتونن این پارچه را ببینن ، پادشاه هم میترسه وشروع میکنه به تعریف کردن ، خلاصه پارچه بافته می شود وخودشون خیاطی میکنن و واسه پادشاه یه لباس نامرئی زیبای می دوزند بعد هم پادشاه را لخت میکنن وبه تنش می کنن وهمه سربازان وملازمان شروع به تعریف ازلباس می کنن تاجایی که پاشاه مغرور به خودش می باله ودستورمیده  : منو توشهر بگردانید تاهمه مردم لباس زیبای منو ببینند براهمین جارچیها توشهر ندا دادن که ای مردم جمع بشوید ولباس تازه پادشاه رو مشاهده کنین ، بعد پادشاه و سوار اسب کردن وتوشهرگردوندن  ، وقتی همه مردم باتعجب به پادشاه لخت نگاه کردن ،ازترسشون  حرفی نزدن تا اینکه یه کودکی ازبین مردم جلوتر رفت وباانگشت به پادشاه اشاره  کرد وباصدای بلند داد زد : ببیند پادشاه لخت !  وهمه بهم نگاه کردن وبه پادشاه ابله  واسه لخت بودنش  خندیدن  .                                          

خلاصه حالا حکایت ما مردم بیچاره ،  این مدها همه تبلیغاته ، غرب چنان با تبلیغاتش وسایل وتجهیزات خودشو میفروشه  که حتی درکشورعربستان مردم اکثرا در خانه هاشون بخاری دارن . خنده دار نیست ای خدا ، یکم بیشتر به دور واطرافمون به خودمون توجه  کنیم به شخصیت خودمون  احترام بگذاریم . خلاصه رفتم تا شهرری  البته عده زیادی هم دیدم که واقعا حجاب درست وحسابی بافرهنگ وباادب متین ومودب بودن ، خلاصه رفتم حرم شاه عبدالعظیم  ازاونجا به بازار یه سرکی کشیدم واقعا دیگر خسته شده بودم بعد ظهر شده بود نهاری خوردم دوباره راه افتادم برگشتم همون شرکت دستگاه اماده بود یه امتحانی کردم وایراداشو تقریبا برطرف کردم بقیه ش هم گفتن انشالله بااینترنت وتلفن حل میکنیم خلاصه هزینه شو حساب کردم ازاونجا خداحافظی کردم اومدم بیرون خواستم برم خونه اقوام چون فرداش جمعه بود ؛ اما منصرف شدم دیگه نگاهم عین اول صبح نبود دیگه ازاین شهر یه جورای تنفر داشتم  البته ازبعضی ازآدماش نه همه ،  دیگر تهران اون تهرانی نبود که دیده بودم ازلحاظ پوشش و محرم نامحرم افتضاح بود سرم درد میکرد بلافاصله برگشتم ترمینال بلیطی تهیه کردم شب ساعت هشت ونیم راه افتادم دیگر دوست نداشتم لحظه ای تواین شهر بمونم ولی خدایش چرا بعضی از جوانان تازه به دوران رسیده ما اینگونه خودشونو به تاراج گذاشتن چرا خودشونو گم کردن ، حجاب واسه زن چون دری است درمروارید اما امروز تواین شهر حجاب کشک ادب ومحرم ونامحرم وهمه چی کشک امنیت صفر . خلاصه شنبه که داشتم میرفتم اداره مون توراه نگاهی به شهرمون به مردم خوبش کردم درستکه مثل اونا ساختمان نداریم مثل اونا امکانات نداریم  ولی واقعا شهر ما درمقابل اون شهر یه مدینه فاضله است .       

پیامبر اکرم ص : درشب معراج زنانی چندازامت خودرادرعذابی شدید دیدم . زنی رادیدم که به موهایش آویخته شده ، مغز سرش می جوشد سوال نمود اوچه کرده است گفتند : اوموی خود را ازمردان نامحرم نمی پوشانده است . وزنی رادیدم که گوشت بدنش راباقیچی های آتشین قیچی میکردند ، گفتم اوچه کرده است ؟ گفتند خود را به مردان نامحرم نمایش می داده که به او رغبت کنند.   

پیامبر اکرم ص : وقتی دیدی زنها سرهایشان رامثل کوهان شتر درست کرده اند ، ایشان را لعنت کنید که آنها ملعونند ونمازشان مقبول نیست .  

 

 چقدر خنده داره که یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست. ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!

چقدر خنده داره که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!

چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت می گذره!


چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکرمیکنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!

چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی میکشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی مراسم دعا و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم!

چقدر خنده داره که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه !

چقدر خنده داره که سعی می کنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین صف نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم!


چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!

چقدر خنده داره که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما سخنان قران رو به سختی باور می کنیم!

چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به بهشت برن!

چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به
دیگران ارسال می کنیم به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا می گیره اما وقتی سخن و پیام الهی رو می شنویم دو برابر در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر می کنیم!

خنده داره اینطور نیست؟
دارید می خندید ؟
دارید فکر می کنید؟

این حرفا رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشید
که او خدای دوست داشتنی ست.

راز شادکامی برای دستیابی به بالاترین لذت زندگی

 

 

برای خیلی از ما هدف زندگی فقط پر بودن حساب بانکی، داشتن بهترین خانه و جدیدترین اتومبیل نیست. هدف زندگی برای خیلی از افراد فقط خوشبختی است، خوشبختی. بعضی از آدم ها ممکن است خوشبخت تر از دیگران به دنیا آمده باشند و بتوانند لذت زندگی را تمام و کمال ببرند. برای بقیه، دست یافتن به خوشبختی چندان هم ساده نیست، یعنی برای آنها اینطور برنامه ریزی نشده است. اما اینهم مثل برنامه ریزی های دیگر، قابل تغییر است. شما می توانید بااستفاده از نکاتی که در این مقاله برایتان عنوان می کنیم، برنامه زندگیتان را از نو بنویسید تا بالاترین درجه خوشبختی از آنِ شما شود. ببینید چه چیز شما را خوشحال می کند. افراد مختلف با چیزهای مختلفی خوشحال می شوند. اگر نمی دانید که چه چیز باعث شادی شما می شود، چیزهای مختلف را امتحان کنید. موارد زیر می تواند شروع خوبی برایتان باشد.

اطرافتان را با افراد شاد و خوشبخت پر کنید. اگر در کنار افراد عصبانی، افسرده و ناراحت باشید، به شما هم منتقل خواهد شد. کاری هم از دست شما ساخته نخواهد بود. اما اگر در کنار افراد شاد و خوشحال باشید، شادی آنها به شما نیز انتقال می یابد و عادات آنها را یاد گرفته و مثل آنها به اتفاقات بد واکنش می دهید. و خیلی زود ریشه افکار و تاثیرات منفی از زندگیتان کنده شده و افکار مثبت جای آن را خواهد گرفت.

قدردانی کنید. سعی کنید هر روز زمانی را به قدردانی و شکرگذاری اختصاص دهید. به این فکر کنید که باید بابت چه چیز و از چه کسانی شکرگذار باشید و از کسانی که کار خوبی برایتان کرده اند، به طریقی تشکر و قدردانی کنید.

به راه حل فکر کنید. به جای فکر کردن به مشکلات، به مرحله بعدی بروید: اینکه چطور می توانید آن را حل کنید. اگر بتوانید همیشه به راه حل مشکلات فکر کنید و چنین طرز فکری را در خود رشد دهید، مطمئناً بسیار شادتر زندگی خواهید کرد. با دیگران ارتباط برقرار کنید. تاجایی که می توانید با کسانیکه دوستشان دارید وقت بکذرانید. این میتواند یک تلفن زدن ساده یا یک ملاقات کوتاه باشد. با آنها گفتگو کنید، کارهایتان را با هم انجام دهید و صمیمیت برقرار کنید.

مسائل را بپذیرید. ممکن است معمولاً از نآن آن آگاه نباشیم اما معمولاً میخواهیم خودمان، اطرافیانمان و چیزهای اطرافمان را تغییر دهیم. این راه قطعاً به بدبختی و ناراحتی منجر خواهد شد چون ما قادر به عوض کردن و کنترل دنیا نیستیم. باید مه چیز را آنطور که هست بپذیریم، سعی کنیم نهاآنها را درک کنیم یا یایا حتییا حتی دوستشان بداریم. خودتان را هم باید آنطور که هستید بپذیرید و به خودتان اجازه دهید که فقط خودتان باشید، سعی کنید خودتان را درک کرده و دوست داشته باشید. با سایرین هم همین برخورد را داشته باشید. برای چشیدن طعم زندگی وقت بگذارید. به جای پریدن از یک شاخه به شاخه دیگر و با عجله انجام دادن کارها، تصمیم بگیرید که هر روز کارهای کمتری را انجام دهید، قرارملاقات های کمتری بگذارید و... آنگاه هر کار را آرام تر، با تمرکز و راحتی بیشتر انجام دهید و سعی کنید زمان حالتان را از دست ندهید و از آن نهایت استفاده و لذت را ببرید.

 به جزئیات دقت کنید. زمانی که احساس خوبی دارید، از هیچ چیز ناراحت نیستید، غذایی واقعاً خوشمزه را مزه می کنید، یا هر احساس مطبوع دیگر را تشخیص دهید. دقت کردن به این جزئیات ساده به شما کمک می کند روی زمان حال متمرکز شوید. به خودتان جایزه بدهید. هر روز چند دقیقه هم که شده برای جایزه دادن به خودتان وقت بگذارید. این جایزه هر چیزی می تواند باشد، یک تکه شکلات، یک حمام گرم، راه رفتن با پای برهنه روی چمن های حیاط، یا حتی یک چرت کوتاه.

این باید بگذرد. وقتی اتفاقات بد می افتد، و شما برای قبول آن مشکل دارید، همانطور که گذشتگان فکر می کردند، با خودتان فکر کنید: این هم باید بگذرد. و مطمئن باشید که آن اتفاق بد هم گذشته و شما جان سالم به در خواهید برد. بخشش کنید. وقتی به دیگران بخشش می کنید، چه پول باشد یا وسائلی که دیگر به آن نیازی ندارید یا حتی وقتتان یا عشقتان، شادتر خواهید شد. همین امروز اینکار را امتحان کنید، مطمئن باشید که تفاوت شگرفی در زندگیتان حاصل خواهد شد.

 علایقتان را دنبال کنید. اگر کاری را انجام دهید که واقعاً به آن علاقه داشته باشید، مطمئناً شادتر خواهید بود. این یکی از بهترین کارهایی است که میتوانید برای نزدیک شدن به احساس شادی و خوشبختی انجام دهید. اگر غیرممکن به نظر رسید، دلسرد نشوید. دیگران هم این کار را انجام داده اند پس مطمئن باشید که شما هم می توانید. به دستاوردهایتان نگاهی بیندازید. به جای اینکه به کارهای نکرده تان یا به کارهایی که در آن شکست خورده اید نگاه کنید، به کارهایی که با موفقیت به پایان رسانده اید فکر کنید. خیلی وقت ها این کارهای خیلی بیشتر از آن چیزی است که خودمان فکر می کنیم. بخندید. عمل ساده خندیدن به تنهایی می تواند شما را شادتر کند. یک فیلم خنده دار نگاه کنید، جوک بگویید، کتاب های طنز و فکاهی بخوانید و تا میتوانید بخندید. بفهمید که استحقاقش را دارید. شما شایسته شادی و خوشبختی هستید. همین جمله ساده برای خیلی از افراد اهمیت زیادی دارد چون آنها تصور نمی کنند که واقعاً استحقاق شاد بودن را داشته باشند. اگر احساس می کنید شما نیز چنین تصوری از خود دارید، باید اول بفهمید که این تصور نادرست است و شما لایق بالاترین شادی ها هستید.

 در کارتان غوطه ور شوید. وضعیتی وجود دارد که در آن شما خودتان را در کاری غرق می کنید و دنیای اطرافتان را فراموش می کنید. این کار موجب شادی و بازده بسیار بالا خواهد شد. با از بین بردن چیزهایی که باعث پرت شدن خواستان می شود، و شروع یک کار مشکل (اما قابل انجام) و مورد علاقه خود می توانید به شدی دست پیدا کنید. هدف داشته باشید. داشتن هدف های زیاد منجر به بیهودگی می شود. یک هدف برای خود انتخاب کنید و روی آن متمرکز شوید. و برای رسیدن به آن تا میتوانید تلاش کنید. رسیدن به هدف ها موجب شادی و خوشبختی شما میشود.

 الهام بگیرید. کتاب ها و مجلاتی که درمورد داستان های موفقیت آمیز مربوط به کاری که میخواهید انجام دهید، نوشته اند، را مطالعه کنید. اینکار به شما الهام و انرژی می دهد. جشن بگیرید. وقتی کار درستی انجام می دهید، وقتی کاری را به پایان میرسانید، و احساس می کنید از نتیجه کار راضی هستید، به خودتان جایزه بدهید و جشن بگیرید. خودمختار شوید. سعی کنید حداقل در یکی از جنبه های زندگی خود خودمختار شوید. اگر در زمینه کارتان باشد که بسیار عالی خواهد بود اما اگر اینطور نبود جای دیگری را پیدا کنید مثل یک سرگرمی فرعی یا یک فعالیت اجتماعی. برای شاد بودن باید کنترل کارهایتان دست خودتان باشد.

برای انجام کارهایی که دوست دارید، وقت بگذارید. با کم کردن بعضی از تعهداتی که علاقه چندانی به انجام آن ندارید، و جایگزین کردن آن با کارهایی که به آن علاقه مندید، شادی را تجربه کنید.

مهربانی کنید. هر روز، سعی کنید به طریقی به اطرافیانتان مهربانی کنید. این مهریانی ها هر چند هم کوچک باشد، مثل باز کردن درب برای دیگران، لبخند زدن به آنها و از این قبیل، باعث شاد شدن شما می شود. ورزش کنید. یک پیاده روی کوتاه یا دو می تواند استرس شما را کاهش داده و روحیه تان را تقویت کند. هیچ کاری سخت نیست.

افکار منفی را از بین ببرید. افکارتان را تحت کنترل داشته باشید. وقتی به افکار منفی رسیدید سعی کنید به جای آن به چیزی خوب فکر کنید.

حسادت هیچ کمکی به شما نمی کند. خیلی ها عادت دارند همیشه به افراد موفق و شاد حسادت کنند. مطمئن باشید اینکار شما را به هیچ کجا نمیرساند. به جای حسادت ورزیدن سعی کنید برای آنها خوشحال باشید. بعد روی خودتان و کارهای مثبتتان تمرکز کنید. از دیدن و گوش دادن به اخبار خودداری کنید. شاید این به نظرتان پیشنهادی عجیب بیاید اما مطمئن باشید اگر یکبار آن را امتحان کنید هیچوفت پشیمان نخواهید شد. به جای اخبار می توانید کتاب هایی بخوانید یا به موسیقی گوش دهید که روحیه تان را تقویت میکند. یک چیز جدید یاد بگیرید. عجیب است که خیلی از ما از امتحان کردن کارهای جدید واهمه داریم و وقتی چیزی را نمی دانیم خیلی زود می پذیریم. اما یاد گرفتن مهارت های جدید یا اطلاعات تازه یکی از لذت بخش ترین کارهایی است که می توانید انجام دهید. به طبیعت روی آورید. برای تماشای طلوع یا غروب خورشید بیرون بروید. آب را تماشا کنید، چه رودخانه باشد، چه دریا و چه اقیانوس. ابرها و ستاره ها را تماشا کنید. به حیوانات نگاه کنید. به آدم ها نگاه کنید. و از همه طبیعت الهام بگیرید. بیشتر بخندید. وقتی در یک موقعیت ناراحت کننده هستید، به اطرافتان نگاهی بیندازید؛ پوچ بودن آن را درک کنید و فقط بخندید. مطمئن باشید برای هیچ کس اهمیتی نخواهد داشت. پس بخندید و شاد باشید

 

 

عبارات زیبا در مورد رشد و پیشرفت فردی

 

 

در زیر چند عبارت فوق‌العاده درمورد رشد و پیشرفت فردی برایتان آورده‌ایم. اگر از یکی از این جملات خوشتان آمد آن را به ذهنتان بسپارید یا جایی بنویسید که همیشه جلوی چشمتان باشد تا کمکی باشد برای هدایت شما به سمت موفقیت.
 
"اگر ذهن شاد باشد، نه‌ تنها بدن بلکه کل جهان شاد خواهد بود. بنابراین باید بفهمید که چطور باید خود را شاد نگه دارید. اینکه خواهید بدون پیدا کردن خودِ واقعیتان دنیا را اصلاح کنید مثل این می‌ماند که کل دنیا را با یک چرم بپوشانید تا از درد راه رفتن روی سنگ‌ و خار جلوگیری کنید. این خیلی راحت‌تر از کفش پوشیدن است."ب
--- رومانا ماهارشی (Romana Maharshi)
 
"امید آن حسی است که می‌گوید حسی که الان دارید دائمی نیست."
-- جین کِر (Jean Kerr)
 
"وقتی برای محبوبیت و پیروی دیگران چیزهای زیادی را قربانی کنید، شخصیتتان گم خواهد شد."
-- ناشناس
 
زندگی اولین هدیه است، عشق دومی و درک سومین."
-- مارج پیرسی (Marge Piercy)
 
"درد را بپذیرید، لذات را گرامی بدارید و پشیمانی‌ها را حل‌وفصل کنید؛ بعد این بهترین دعایی است که می‌توانید بکنید: اگر دوباره متولد می‌شدم، باز همینگونه زندگی می‌کردم."
-- جوان مکینتاش (Joan McIntosh)
 
 
"آنها که می‌دانند چیزی نمی‌گویند؛ آنها که می‌گویند، چیزی نمی‌دانند.
وقتی استاد وارد شد، از او پرسیدند که این جمله یعنی چه. استاد گفت، کدامیک از شما بوی گل رز را می‌شناسید؟
همه آنها می‌دانستند. سپس گفت، آنها را با کلمات بیان کنید. همه آنها ساکت بودند."
-- آنتونی دو مِلو (Anthony de Mello)
 
 
"کمتر بترسید؛ بیشتر امیدوار باشید. کمتر بخورید، بیشتر بجوید. کمتر آه بکشید، بیشتر نفس بکشید. کمتر متنفر باشید، بیشتر عشق بورزید. و بعد خواهید دید که همه چیزهای خوب از آنِ شما خواهد شد."
-- ضرب‌المثل سوئدی
 
 
"هر فردی که بداند چگونه بخواند، قدرت دارد که خود را بزرگتر جلوه دهد، راه‌های وجود خود را بیشتر کند، زندگی خود را تکمیل‌تر، مهم‌تر و جالب‌تر سازد."
-- آلدوس هاکسلی (Aldous Huxley)
 
 
" وقتی فهمیدید که چیزی برایتان مضر و ناسالم است، آن را ترک کنید. و وقتی فهمیدید که چیزی برایتان مفید و خوب است، آن را انجام دهید."
-- بودا (The Buddha)
 
 
"خداوندا، آنچه را که بیش از آنچه قدرت انجامش را داشته باشم، آرزویش را دارم، به من عطا کن."
--میکلانژ (Michelangelo)
 
 
"معیار واقعی ثروت ما این است که اگر پولمان را گم کنیم، چقدر می ارزیم."
-- ناشناس
 
 
" اگر در ابتدای یک سفر دراز همه مشکلات مشخص باشد، هیچوقت به آن سفر نخواهیم رفت."
-- دان راتر به همراه پیتر وایدِن (Dan Rather with Peter Wyden)
 
 
"انسان نباید هیچوقت از اینکه در اشتباه بوده است، خجل و شرمسار باشد، هر چه که باشد، امروز عاقل‌تر از گذشته شده است."
-- جاناتان سویفت (Jonathan Swift)
 
 
"تجربه فقط اتفاقاتی نیست که برای ما می‌افتد. این است که دربرابر اتفاقاتی که برایمان می‌افتد، ما چه می‌کنیم."
-- آلدوس هاکسلی (Aldous Huxley)
 
 
"برای خوشبخت شدن، مهم نیست که چقدر داشته باشیم، مهم این است که چقدر لذت ببریم."
-- چارلز هادون اسپارجیون (Charles Haddon Spurgeon)
 
 
"ناآگاهی ریشه شر است."
-- یک راهب ناشناس مصری
 
 
"هیچگاه علم را با خرد اشتباه نگیرید. علم به شما کمک می‌کند زندگی را بگذرانید، خرد کمکتان می‌کند زندگیتان را بسازید."
-- ساندرا کاری (Sandra Carey)
 
 
"یافتن خوشبختی در خودمان ساده نیست، پیدا کردن آن در جایی دیگر اصلاً ممکن نیست."
-- آکنس ریپلایر (Agnes Repplier)
 
 
"زندگی سخت‌ترین تست هوش است."
-- الکس فریزر (Alex Fraser)
 
 
"بازی زندگی بازی با بومرنگ است. افکار، اعمال و گفته‌های ما خیلی زود با دقت بسیار زیاد به خودمان برمی‌گردد."
-- فلارنس اسکووال شین (Florence Scovel Shinn)
 
 
"یادگرفتن پیدا کرد چیزی است که می‌دانستید. انجام دادن نشان دادن این است که می‌دانستید. یاد دادن به خاطر دیگران آوردن است که درست مثل شما می‌دانستند. همه ما یادگیرنده، انجام‌دهنده و یاددهنده هستیم."
-- ریچارد باخ (Richard Bach)
 
 
"چون فکر می‌کنم فقط یکبار زندگی خواهم کرد، هر کار خوبی که می‌توانم انجام دهم، هر مهربانی که می‌توانم به مخلوقات خدا نشان دهم باید انجام دهم. نباید آن را فراموش کنم یا برای بعد بگذارم چون ممکن است بار دیگری متولد نشوم."
-- استفان گرلت (Stephen Grellet)
 
 
"کمی دولت و کمی شانس در زندگی لازم است، اما فقط یک احمق به این دو اعتماد می‌کند."
-- پی. جی. اورورکه (P. J. O’Rourke)
برگرفته از پورتال جوانان ایرانی (مردمان 
 
این مطلب هم فقط محض خنده البته برگرفته ازروزنامه ترانه ها 
 
 اعترافات تکان دهنده  
ادامه مطلب ...

حرص نخورید. ناراحتی را نبلعید

 

  

حرص نخورید. ناراحتی را نبلعید. همانطور که از خوردن غذای مانده و فاسد پرهیز می کنید از جذب کردن و بلعیدن حرف های مفت و مزخرف پرهیز کنید. نگذارید حرف هایی که به نظر خودتان صحیح نمی آید و چرند است، ذهن تان را خراب کند و باعث شود که دچار تهوع فکری شوید. 

 

اگر دلخورید بیان کنید. اگر می ترسید ترس تان را به زبان بیاورید.اگر عصبانی هستید عصبانیت تان را نشان دهید. گریه دارید؟ گریه کنید. مفاهیمی مثل خویشتن داری و سکوت و بردباری را بگذارید کنار. این ها ارزش هایی ست که حکومت های دیکتاتوری تبلیغ می کنند که بتوانند فرد را از همان آغاز، در خانواده سرکوب کنند و یک مشت آدم ترس خورده تحویل جامعه بدهند. ناراحتی ها را باید ابراز کرد و گرنه بعدها می شود کابوس. می شود تیک عصبی. تنگی نفس. خارشِ تن. می شود دسیسه­چینی و بهانه جویی. ناخن و لب جویدن و تند تند پاها را تکان دادن.  

 

نگذارید کسی اعتماد به نفس شما را خدشه دار کند. با نگاه. با لبخند معنی دار. با کنایه. با حرف و طعنه.  سعی کنید به خودتان ایمان بیاورید. با خودتان صلح کنید. خودتان را همانطور که هستید دوست داشته باشید. چهره تان را، اندام تان را. صلح کردن با خود آغاز زندگی ست.
   از گذشته  فرار نکنید و آن را بپذیرید. با خود مهربان باشید و اشتباهات و غفلت ها را به خودتان ببخشید. نگذارید ظلم و جفای دیگران در گذشته از شما یک قربانی بسازد. در نقش قربانی رفتن گاه برای بعضی می­شود همه ی محتوای زندگی شان. سالها در عزای خود می نشینند و هیچ چیز هم تغییر نمی کند.  از گذشته فرار نکنید اما در گذشته هم غرق نشوید و در سوگ روزهای خوب از دست رفته ننشینید. هیچ زمانی جذاب تر از زمان حال نیست.  
 
از خودتان به اندازه ی توانایی تان انتظار داشته باشید. سعی کنید حد توانایی تان را بشناسید. بیشتر ما حد توانایی خود را نمی شناسیم و به همین خاطر همیشه از حد توانایی خود فراتر می رویم. ممکن هم هست در کاری موفق بشویم اما چون از توان خود بیشتر مایه گذاشته ایم، زود دچار خستگی و دلزدگی می شویم.
سعی نکنید خیلی دختر و پسر خوب برای پدر و مادر، خواهر خوب، برادر خوب، عروس خوب، داماد خوب، پدر خوب، مادر خوب باشید. این خیلی خوب بودن ها عاقبت کار دست آدم می دهد. آدم گاهی می رود توی نقش هایی که نقش واقعی اش نیستند و از من واقعی اش خیلی فاصله گرفته  اند.  بهتر است دیگران شما را نپسندند تا اینکه هر روز به جای خود در آینه چهره ی کسی را ببینید که از شما سوال می کند: راستی تو کی هستی؟
 
اگر دوست دارید ورزش کنید، ورزش کنید. اگر هم از ورزش بیزارید، ورزش نکنید.اتفاقی نمی افتد.
 
عشق ورزیدن را در زندگی فراموش نکنید.
 هرچه هست و می ماند عشق است
و دیگر هیچ.