نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

نیمی برای من ، نیمی برای تو

اینگونه زندگی کنیم: شاد ولی دلسوز ساده ولی زیبا مصمم ولی آرام مهربان ولی جدی زیرک ولی صادق عاشق ولی عاقل

حال وهوای حج

ابتدا ورود به جده - شهر بازرگانان

پجلو موقعیت فوق‌العاده‌ای در شرق ساحل دریای احمر دارد و به این موقعیت رونق نفتی نیز که در سال‌های 1970 به میدان آمد هم اضافه شد.

امروز به پشتوانه رونق بازار نفت، پیشرفت منطقه هنوز رو به رشد است. ساختمان‌های اداری، آپارتمان‌ها و مراکز خرید، بیابان‌های اطراف را تسخیر کرده‌اند و در حال تبدیل آن به شهر سبز و خرم هستند. اگر به مدت کوتاهی در پایتخت هستید موزه ده مکان مناسبی جهت دیدن معماری و فرهنگ و تاریخ می‌باشد. (همانند موزه ریاض)، اما احتمالاً موزه شهرداری (Monaco Pality Inuseam) جذاب‌تر به نظر خواهد آمد. یک خانه قدیمی 200 ساله که برسواحل مرجانی دریای امر بنا شده و در داخل این بنای فوق‌العاده زیبا تاریخ رشد و شکوفایی جده به شکل عکس به نمایش درآمده است. اتاق‌های متعدد این بنا به شکل سنتی چیده شده است.
 
سوق‌العلوی (Souk Al- Alawi) یک مرکز خرید واقعی است. ساعت‌ها زمان را صرف گشتن به دنبال لوازم و یا سرگردانی خیابان‌های پیچ در پیچ این شهر قدیمی خواهید کرد. برای بیشتر دیدن فرهنگ و معماری این ناحیه به سمت دروازه شمالی شهر
(North City Gate) بروید. جایی که م عماری سنتی را به خوبی می‌توان دید که سه تا از دروازه‌های قدیمی شهر جده بازسازی شده و قابل مشاهده نیز است.
 
با وجود جهانی شدن و عوارض بین‌المللی بودن این شهر، جده هنوز شهری است سنت‌گرا که به این سنن باید احترام گذاشت. خانم‌ها باید خود را به نحوی بپوشانند که جلب توجه نکنند و نیز الکل نباید بیاورند و نباید مصرف کنند.

جده اقلیم گرمی دارد. میانگین 32- 25 درجه سانتی‌گراد در طول سال را داراست. گرم‌ترین ماه در جده آگوست است. بندر ستاران می‌بارد. اگر بارانی ببارد عموماً در ماه‌های نوامبر و دسامبر می‌باشد.


 

  

  

 

مکه و مساجد مکه 

مکه  


شهر مکه در فاصله 80 کیلومتری دریای سرخ واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا، 330 متر است. به خاطر اتوبانی که اکنون ساخته شده، تا بندر جده تنها 60 کیلومتر فاصله دارد و از طریق بزرگراه هجرت، 425 کیلومتر با مدینه فاصله دارد.
این شهر در میان کوههای کوچک سنگی واقع شده است به طوری که اطراف مسجدالحرام را خانه‌ها و هتلهایی فرا گرفته، که بر فراز این تپه‌های سنگی واقع شده‌اند. برای سهولت رفت و آمد، تونلهای بسیار زیادی برای عبور ماشینها در نظر گرفته‌اند، که مسافت‌ها را بسیار کاهش می‌دهد. آب و هوای آن گرم و کمی مرطوب‌تر از مدینه است و از نظر وسعت تقریبا برابر مدینه‌النبی است (شهرهای مدینه و مکه، نسبت به تهران بسیار کوچکتر هستند.)
ورود غیر مسلمان به این شهر ممنوع است و در ابتدای ورود به شهر از جانب مدینه، مسجد تنعیم در سمت چپ نمایان می‌باشد.
برفراز کوه ابوقبیس، که در گذشته مساجد و اماکن زیارتی زیادی برفراز آن بود و گفته می‌شود قبر چند تن از پیامبران الهی در آنجاست، اکنون قصری بسیار مجلل ساخته شده، که به قصر الضیافه مشهور است و محل پذیرایی از میهمانان خارجی می‌باشد. این قصر مشرف بر مسجد الحرام است؛ به طوری که از بالای آن، به راحتی کعبه مشاهده می‌شود.
مسجدالحرام در مرکز شهر قرار دارد و از ویژگی‌های آن این است که، این محل بر همگان امن می‌باشد. حتی اگر کسی جرمی انجام دهد که مستحق کیفر باشد و به مسجدالحرام پناهنده شود، حکومت حق مجازات او و یا خارج کردن او از مسجد را ندارد و تنها باید کاری کند که خودش از مسجد خارج شود، تا آنگاه او را مجازات نماید.
تاریخ ساخت شهر مکه، به تاریخ ساخت خانه خدا و پیدایش زمزم برمی‌گردد و مورخین آن را حدود 1900 سال قبل از میلاد می‌دانند. پس از آنکه به اذن خداوند چشمه زمزم زیر پای اسماعیل جوشید و در آن منطقه آب یافت شد، کم‌کم مردم از هر جهت به آن جا روی آوردند و شهر مکه به وجود آمد. چون مکه در میان کوهها واقع شده، فاصله بین دو کوه را اعراب شعب می‌گویند؛ که معروفترین آنها شعب علی یا شعب ابی‌طالب است، که اکنون در میان محوطه باز جلوی صفا و مروه قرار دارد و اثری از آن نیست.
شعب ابی‌طالب، همان محلی است که پیامبر و مسلمانان، 3 سال در آنجا در محاصره اقتصادی- اجتماعی به سر می‌بردند؛ تا آنجا که از گرسنگی بر شکم خویش سنگ می‌بستند. ابوطالب عموی پیامبر(ص) و پدر علی(ع) و خدیجه همسر با وفای پیامبراکرم(ص)، تمام دارایی خویش را در این مدت صرف مسلمانان کردند و مدتی پس از اتمام محاصره از دنیا رفتند. می‌گویند پیامبر (ص) همواره از او یاد می‌کرد و می‌فرمود: ((کجا مثل خدیجه پیدا می‌شود؟ او مرا تایید کرد، در حالی که همه مرا تکذیب می‌کردند.))
قبر ابوطالب و خدیجه، اکنون در قبرستان ابوطالب، که زیر پل حجون قراردارد می‌باشد.  در شهر مکه مساجد بسیاری وجود دارد، که به بعضی از آنها اشاره خواهیم کرد.
 


مسجدالحرام

مسجدالحرام بنایی است بسیار عظیم، که هم اکنون مساحت کل آن (با احتساب طبقات) 356800 متر مربع است و گنجایش یک میلیون نمازگزار را داراست و در وسط آن، حیاطی به ابعاد تقریبی 150×100 متر وجود دارد، که کعبه در وسط آن حیاط است. حیاط مسجدالحرام بر خلاف تصور عده‌ای، آن قدر بزرگ نیست و طول شرقی- غربی آن حدود 150 متر و شمالی- جنوبی آن 100 متر است.
در زاویه شرقی کعبه، یعنی پشت مقام ابراهیم و به فاصله حدود 50 متری دیوار کعبه دو پلکان وجود دارد، که به زیر حیاط می‌رود و چاه زمزم در آنجا قرار دارد. چاه به دو قسمت مردان و زنان تقسیم شده است. صفا و مروه که در گذشته از مسجدالحرام جدا بودند، اکنون وصل به مسجد می‌باشند؛ به طوری که صفا در شمال شرقی کعبه قرار دارد. مسجدالحرام شامل سه طبقه است، که طبقه سوم یعنی بام آن محوطه بسیار وسیعی است، به جز در ایام کنگره عظیم حج و ماه مبارک رمضان که مسجدالحرام، معمولا در شبها بیشتر است. زیرا در روز هوا آن قدر گرم است، که طواف کردن بسیار مشکل می‌شود. گاهی اوقات در ساعات گرم روز، تعداد کسانی که دور کعبه دیده می‌شوند به 50 نفر هم نمی‌رسد. ولی بر عکس شبها، مسجدالحرام شلوغ و در عین حال بسیار زیباست.
آنچه که زائرین را گاهی اوقات دچار مشکل می‌کند، وجود تعداد زیادی ملخ در اطراف مسجدالحرام است، که البته مرتب به وسیله ماشین‌های مخصوصی که به همین منظور ساخته شده‌اند جمع‌آوری و نابود می‌شوند. البته در حیاط داخلی مسجدالحرام این موضوع کمتر دیده می‌شود؛ ولی در حیاط بیرونی صفا و مروه وجود دارند، که گاهی زیر کفش زائرین کشته می‌شوند.
سرویس‌های بهداشتی، به همراه دوشهای حمام فراوان در اطراف مسجد به سهولت در اختیار زائرین قرار دارد و همگان می‌توانند قبل از ورود به حرم غسل زیارت انجام دهند.
مسجدالحرام به عکس مسجدالنبی در تمامی طول روز باز است و قسمت مشخص (پشت مقام ابراهیم) فقط به خانم‌ها تعلق دارد. کف حیاط با سنگهای سفید زیبایی فرش شده، که در روز انعکاس نور خورشید در آن چشم را به شدت آزار می‌دهد و در عین حال به خاطر تهویه مناسبی که در زیر سنگها قرار گرفته و هوای خنک در زیر آن عبور می‌کند، راه رفتن بر روی آن را ممکن می‌سازد. این در حالی است که، در بعضی نقاط مسجد که سنگ‌های سیاه در کف آن وجود دارد، در هنگام روز به هیچ وجه نمی‌توان پای روی آن گذاشت. زیرا از شدت گرما راه رفتن روی آن ممکن نیست. مسجدالحرام شامل 62 درب می‌باشد؛ که مستحب است زائرین از باب بنی‌شیبه وارد و از باب بنی مخزوم خارج شوند. هفت مناره به ارتفاع 92 متر، با قاعده 7×7 در اطراف مسجد قرار دارد، که یکی از مناره‌های که به صورت تک می‌باشد، بر فراز صفا قرار گرفته است. آب زمزم را همانند مسجدالنبی، در کلمن‌هایی ریخته و در حیاط قرار داده‌اند، تا زائرین برای رفع تشنگی مسافت زیادی را طی نکنند. در طول شب و روز در اطراف کعبه و داخل حیاط فرشهایی پهن می‌شود، که زائرین برای رفع تشنگی مسافت زیادی را طی نکنند.
در طول شب و روز در اطراف کعبه و داخل حیاط فرشهایی پهن می‌شود، که زائرین روی آن نشسته به تلاوت قرآن و اقامه نماز می‌پردازند.
در گذشته‌های دور یعنی صدر اسلام، مسجدالحرام بسیار کوچک بوده است. اولین بار خلیفه دوم- عمر- دستور داد خانه‌هایی را بخرند و بر مساحت مسجد اضافه کنند. حتی تا آن زمان، به دور مسجد دیوار هم نبود و درب خانه‌های مردم رو به کعبه باز می‌شد. عمر دستور داد دور مسجد دیواری نیز بکشند. عثمان اولین نفری بود که برای مسجد رواق ساخت و به این ترتیب قسمت‌هایی از مسجد سر پوشیده شد. پس از آن ولید مسجد را به زیبایی بازسازی کرد و ناودان کعبه را با طلا ساخت. از آن زمان تاکنون بارها مسجدالحرام توسعه یافته و آخرین بار در زمان دولت سعودی، مساحت آن را به 356000 متر مربع رسانده‌اند.
گفتنی است که، حیاط مسجد از سایر نقاط آن پایین‌تر است و سه درب اصلی مسجد که از همه بزرگتر و باشکوه‌تر هستند، با نامهای باب‌العمره، باب‌السلام و باب ملک عبدالعزیز شناخته می‌شوند. از خصوصیات این دربهای آن است که، هر کس در ابتدای آنها بایستد، بی‌درنگ چشمش به کعبه خواهد افتاد.
 

 


کعبه   

 

  بنایی است تقریبا مستطیل شکل، به طوری که طول اضلاع شمالی و جنوبی 22/10 متر و شرقی و غربی 58/11 متر است. ارتفاع آن 58/14 متر و اضلاع آن تقریبا به سمت جهت‌های چهارگانه است. جنس آن از سنگهای خاکستری مکعب شکلی است، که از کوههای اطراف آورده‌اند و پایه آن را با سرب مذاب بنا کرده‌اند. کعبه تنها بنایی است که خداوند آن را به خود نسبت داده و می‌گویند نخستین نقطه‌ای است که از آب خارج شد. درب آن از زمین 2 متر فاصله دارد و در طول سال، به جز اوقات محدودی برای شستشوی داخل کعبه و یا بازدید میهمانان بسته است.
کعبه دارای 4 رکن است، که به ترتیب در جهت خلاف عقربه‌های ساعت، رکن حجرالاسود، عراقی، شامی، یمانی نام دارند. در این میان، رکن حجرالاسود و یمانی از شرافت بیشتری برخور دارند، تا آنجا که در حدیثی از امام صادق نقل شده است که بین این دو رکن 70 پیامبر دفن شده اند، در بین رکن شامی و عراقی، نیم دایره ای به ارتفاع 1/5 متر وجود داردکه به نام حجر اسماعیل معروف است که مدفن هاجر، اسماعیل، دختران حضرت اسماعیل و تعداد زیادی از پیامبران الهی است. کعبه تاکنون 11 بار تجدید بنا شده است، که آخرین بار در سال 1040 ه.ق (که بر حساب ابجد می‌شود: رفع الله قواعد البیت)، پس از سیل سال 1039 ه.ق، بدست یک مجتهد شیعه به نام ((سید زین‌العابدین کاشانی) صورت گرفته است.
کعبه در سال 1890 قبل از میلاد، به وسیله ابراهیم (ع) و اسماعیل(ع) بنیان نهاده شد. ارتفاع آن 32/4 متر (9 ذراع)، دیوار شرقی 24 متر، دیوار غربی 10/23 متر، دیوار شمالی 5/16 متر و دیوار جنوبی 15 متر بود و سقف نداشت. در آن زمان کعبه دربی نداشت. ولی قریش در زمان تجدید بنای کعبه، در آن هنگام که پیامبر(ص) 35 سال داشت، مدخلی بر آن گشودند که از زمین کمی بالاتر بود. قریش بر ارتفاع کعبه 9 ذراع دیگر افزود و آن را به 86/8 متر رساند. آنها از طول کعبه حدود 3 متر کم کردند و بر مساحت حجر اسماعیل اضافه نمودند. بعد از آن، عبدالله بن زبیر ارتفاع آن را به 31/13 رساند و درب دیگری در ضلع غربی باز کرد. حجاج‌بن یوسف ثقفی، کعبه را به شکل زمان قریش برگرداند؛ یعنی درب دوم را بست و درب اول را بالا برد؛ که اکنون نیز به همان شکل است.
از وقایع مهمی که درباره کعبه اتفاق افتاده است، شکافته شدن آن در زمان تولد حضرت علی(ع) است و آن حضرت تنها کسی است که افتخار تولد در خانه خداوند را داراست. محل شکاف کعبه در نزدیکی رکن یمانی است.


داخل کعبه


داخل کعبه، تاکنون بارها تغییر یافته است. کسانی که به داخل آن رفته‌اند، آن را اینگونه شرح می‌دهند:
پس از باز شدن درب اصلی، درگاهی مقابل آن وجود دارد که از سنگ سیاهی می‌باشد. طول و عرض آن 5/1×1 متر و 20 سانتی متر از کف خانه گودتر است. در گذشته خانه دارای دو سقف بوده، که اکنون تنها همان سقف اصلی مشهود است و سقف دوم برداشته شده است.
3 ستون از چوب سخت و استواری به قطر 50 سانتی‌متر و ارتفاع 11 متر، از جنوب (ضلع ناودان کعبه) تا شمال در یک ردیف قرار دارند. سطح آنها با روکش‌هایی به عرض 5 سانتی‌متر و به صورت نوار، از چوب گران قیمتی به نام تیک پوشانده است و ستون‌ها در پایین مکعب شکل هستند.
هر ستون را سازه‌هایی از طلا و نقره همچون دستبند فرا گرفته و بر آن سازه‌ها، آیات قرآنی حک شده است. در ارتفاع 5 متری بین ستون‌ها، مفتولهای آهنی کشیده‌اند، که هدایای مختلف کعبه از قبیل ظروف و قندیل و آفتابه‌های نقره، در آن مفتولها قرار داده‌اند. تعداد این هدایا به 70 عدد می‌رسد و بعضی از آنها بسیار قدیمی هستند.
دیوارهای داخلی تا ارتفاع 4 متر و کف خانه، از سنگ خاکستری رنگی پوشیده شده و بین ستون اول و دم، روبروی درب خانه، صندوقی 100×70 سانتی و ارتفاع یک متر، از همان سنگ وجود دارد که دربی چوبی و بسیار زیبا دارد. داخل آن کلید درب بام کعبه و مشک و عنبر و عود نگهداری می‌شود. در روبه‌روی درب کعبه و در ضلع مقابل، در فاصله یک متری رکن یمانی، سنگی قهوه‌ای رنگ که بالای آن به شکل محراب گرد است وضع شده، که می‌گویند محل نماز پیامبر پس از فتح مکه بوده است ( این محل تقریبا همان محل شکافته شدن کعبه و تولد حضرت علی(ع) است). پس از ورود به کعبه در سمت راست، یعنی در رکن عراقی، دربی به نام باب‌التوبه یا باب علی(ع) وجود دارد. که قفل است. پشت این درب پلکانی مارپیچ مانند وجود دارد، که تا سقف امتداد دارد و پله‌های آن از نوعی شیشه آبی رنگ تهیه شده است. تمامی سقف خانه و دیوارها تا ارتفاع 4 متر، از پارچه‌ای به رنگ آبی آسمانی با میان دوزی‌های سفید پوشیده شده، که بر آن ((لااله‌الاالله)) و ((محمد رسول الله)) دیده می‌شود. بر دیوارهای شرقی و غربی به ارتفاع 80/1 متر، کتیبه‌های مختلفی که تجدید بنای داخل کعبه را در طول سالها نشان می‌دهد نصب شده، که قدیمی‌ترین آنها 629 ه.ق و جدیدترین آنها 1417 ه.ق را نشان می‌دهد.
درون کعبه هیچ گونه چراغی وجود ندارد و به خاطر بسته بودن درب، به شدت گرم می‌شود؛ به طوری که به هنگام باز کردن درب، با کولرهای گازی آن را خنک می‌کنند.
اینها شرح مشاهداتی افرادی است، که سعادت تشرف به داخل کعبه را داشته‌اند.
 


مقام ابراهیم 

مقام ابراهیم سنگی است در ابعاد 50×40 سانتی‌متر؛ که می‌گویند اثر پاهای حضرت ابراهیم(ع) بر روی آن پیداست. ولی چون روی آن را با طلا پوشانده‌اند، اکنون تنها دو فرو رفتگی بیضی شکل معلوم است و جای پا مشاهده نمی‌شود. این سنگ در محفظه‌ای از کریستال قرار دارد و روی آن قبه‌ای طلایی، به ارتفاع حدودا 3 متر وجود دارد. در گذشته سنگ مقام ابراهیم درون قبه‌ای بود؛ که عکس آن در کتب قدیمی موجود است. ولی در سال 1385 ه.ق دولت سعودی آن را خراب کرد و محفظه جدید ساخت و به این ترتیب 5 متر بر محدوده طواف اضافه شد.
تا زمان پیامبر(ص) مقام ابراهیم به کعبه وصل بود. و در کنار درب کعبه قرار داشت. ولی آنچه از روایات شیعه و سنی برمی‌آید آن است که، عمر خلیفه دوم آن را به مکان کنونی منتقل کرد، که مورد اعتراض ائمه اطهار(ع) قرار گرفت. حتی هنگامی که امیرالمومنین(ع) بدعت‌های عمر را می‌شمرد، از انتقال مقام ابراهیم به عنوان اولین بدعت عمر نام برد. در فضیلت این سنگ همین بس که ائمه اطهار(ع) فرمودنده‌اند که، بهترین سرزمینها بین مقام و رکن حجرالاسود است و در روایات زیادی آمده است که، امام زمان(ع) به هنگام ظهور، بین مقام و رکن حجرالاسود می‌ایستد و دعوت خویش را اعلام می‌کند. سنگ اصلی که گفته می‌شود سفید رنگ و درخشان است، در زیر روکش طلایی است و به هیچ وجه قابل رویت نیست.
 


حجر اسماعیل

پس از آنکه خانه کعبه ساخته شد، اسماعیل(ع) در کنار آن خانه‌ای برای خود و مادرش ساخت، که همانا حجر اسماعیل است. این محل به وسیله نیم‌دایره‌ای، که از دو طرف به رکن عراقی و شامی ‌می‌رسد و در شمال کعبه قرار دارد مشخص شده است. ارتفاع این نیم دایره، حدودا 30/1 متر است. بر طبق روایات، حجر اسماعیل مدفن هاجر، اسماعیل (بین ناودان و رکن شامی)، دختران اسماعیل (نزدیک رکن شامی) و تعداد زیادی از پیامبران الهی (ع) است.
می‌گویند چون هاجر از دنیا رفت، اسماعیل 20 سال بیشتر نداشت و او را در حجر دفن کرد و دور آن دیواری کشید تا قبر او پایمال نشود. حجر را قسمتی از کعبه می‌دانند و لذا بر طبق روایتی که از رسول خدا(ص) نقل شده است، نماز خواندن در حجر اسماعیل مانند نماز خواندن در کعبه است. در روایاتی که از ائمه اطهار(ع) نقل شده است، نماز خواندن در حجر مورد تاکید قرار گرفته و حجر اسماعیل پس از حطیم (فاصله حجرالاسود و درب کعبه) و مقام ابراهیم، بهترین محل برای نماز خواندن است.
امام صادق(ع) در حجر اسماعیل، زیر ناودان کعبه نماز می‌خواندند؛ چون علت را پرسیدند، فرمود: اینجا محل نماز شبر و شبیر، فرزندان هارون (برادر حضرت موسی(ع)) است.
درباره دفن حضرت اسماعیل(ع) در حجر، جای هیچ بحثی نیست و او از معدود پیامبرانی است که محل دفن او کاملا مشخص است. در کتاب اخبار مکه آمده است: هنگامی که ابن زبیر کعبه را بازسازی می‌کرد، در حین حفاری حجر، به سنگ سبزی برخورد کردند، که هیچ یک از قریش نمی‌دانستند آن چیست. عبدالله بن صفوان به ابن زبیر گفت، که این سنگ را تکان مده، که قبر اسماعیل(ع) است و ابن زبیر چنان کرد.
امروزه در ایام حج تمتع و ماه مبارک رمضان، حجر اسماعیل محلی کاملا شلوغ است. ولی در ایام عمره، برای نماز خواندن در آن راحتی جا پیدا می‌شود. البته هر چه به کعبه نزدیکتر باشد شلوغ‌تر است و قسمت عقب حجر به نماز خواندن زنان اختصاص دارد.

مساجد مکه


مسجد جن
این مسجد در 200 متری قبرستان ابوطالب به سمت حرم، حدودا 50 متر بعد از پل حجون در داخل خیابان است. مساحت آن 600 متر مربع است و درب آن همواره باز است و کسی که از قبرستان ابوطالب به سمت مسجدالحرام حرکت می‌کند، پس از گذشتن از پل، مسجد در سمت راست او قرار دارد و با شماره‌ای مشخص شده است.
مسجد جن از مساجد قدیمی است، که اکنون در حال بازسازی است و درباره آن می‌گویند که، چون پیامبر(ص) در بازگشت از طایف در این محل استراحت کرد و شروع به خواندن قرآن و عبادت کرد، گروهی از جنیان با شنیدن آیات قرآن به آن حضرت ایمان آورده، که در آیات اول سوره جن به این موضوع یعنی ایمان آوردن جنیان اشاره شده است. پیامبر(ص) بعدها چندین بار همراه با عبدالله بن مسعود به اینجا می‌آمدند و آیات قرآن را بر آن طایفه می‌خواندند.


مسجد حمزه
این مسجد منصوب به حضرت حمزه(ع) و در منطقه مسفله، در نزدیکی تلاقی خیابان ابراهیم و خیابان حمزه است. حمزه(ع) از حامیان اصلی پیامبر(ص) بود، که پس از شهادت او در جنگ احد، پیامبر(ص) به او لقب سیدالشهداء داد. این مسجد در سال 1375 باز سازی شده و 160 متر مساحت دارد.


مسجد تنعیمبر سر راه مدینه به مکه در مدخل ورودی مکه، در سمت چپ مسجدی زیبا و بزرگ به نام ((تنعیم وجود دارد))، که مساحت آن به 1200 متر می‌رسد. کسانی که در مکه می‌خواهند بار دیگر محرم شوند و برای خود یا دیگران عمره دیگری انجام دهند، باید به این مسجد آمده و از اینجا محرم شوند. مسجد یاد شده یکی از میقاتها بوده و نقطه آغازین حرم می‌باشد. زائرین باید برای احرام مجدد، برای سهولت، از هتل با لباس احرام خارج شده و پس از کرایه ماشین برای تنعیم، به مسجد و محرم شوند. سپس به سمت مسجدالحرام حرکت کنند.

مسجدالبیعه


از مساجد بسیار قدیمی است، که هنوز تخریب نشده و اگر از جمره عقبی حدودا 300 متر به سمت مکه برویم، مسجد در سمت چپ قرار دارد. بنای آن 375 متر مساحت داشته و کمتر به آن توجه می‌شود. در داخل آن کتیبه‌ای به خط کوفی قرار دارد، که قدمت آن را نشان می‌دهد.
این مسجد همان محلی است که مسلمانان مدینه به دور از چشم مشرکان، در آنجا با پیامبر(ع) پیمان بستند، که از آن حضرت حمایت کنند. خوب است زائران در زیارت این مسجد پس از بازدید از جمره اهتمام به خرج دهند تا این مسجد از مظلومیت و بی‌توجهی خارج شود.

مسجد خیف مسجدی است بزرگ به مساحت تقریبی بیست هزار متر، که در منی قرار دارد. این مسجد در طول سال بسته است و تنها در زمان وقوف حاجیان در منا باز می‌شود. مسجد خیف شاهد یکی از خطبه‌های پیامبر در حجه‌الوداع است، که آن خطبه اینک موجود است.
به گفته مورخان، 70 نفر از پیامبران در آنجا نماز خوانده‌اند، که از جمله آنان حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) هستند و نماز خواندن در آنجا بسیار تاکید شده است. محل نماز رسول خدا در این مسجد، جلوی مناره کنونی است، که درگذشته گنبدی بزرگ بر فراز آن بوده که اکنون وجود ندارد و در نوسازی‌های اخیر، کمتر به آن توجه می‌شود.  

توضیحات بیشتر :

مسجد تنعیم

مسجد على (ع) در تنعیم

مسجد جعرانه

مسجد شجره

مسجد غدیر خم

مشاعر مقدس و مساجد آنها

عرفات

مسجد نمره

مشعرالحرام

مسجد مزدلفه

مسجد خیف

مسجد البیعة

مسجد النحر

مسجد کوثر

مسجد صفایح   

و اما بقیع کجاست ؟
بقیع نام سرزمینی است در مدینه که به دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به قبرستانی برای مسلمانان تبدیل شد.
اولین کسی که در آنجا به توصیه رسول خدا دفن شد عثمان بن مظعون بود که از دوستان نزدیک پیامبر و امیرالمؤمنین علی علیه السلام به شمار می‌رفت؛ علی علیه السلام در سخنانش او را بسیار یاد می‌کرد و از روی علاقه‌اش به او، نام یکی از فرزندانش را عثمان نهاد.
رسول خدا برخی از شهدای احد و نیز فرزندش، ابراهیم، را در آنجا دفن کرد و به این ترتیب بر شرافت آن افزود. بعدها که عثمان بن عفان در قبرستان یهودی‌های مدینه به اسم حس کوکب دفن شد، معاویه بقیع را به قدری گسترده ساخت که قبر عثمان در بقیع قرار گیرد.  
بقیع هم ‌اینک مزار چهار تن از امامان شیعیان ( امام حسن مجتبی(ع) ، امام سجاد(ع) ، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) ) است. همچنین قبر بیشتر زنان پیامبر(ص) و نیز عباس عموی پیامبر(ص) و فاطمه بنت اسد، مادر امام علی علیه السلام، و برخی دیگر از بزرگان در این قبرستان قرار دارد. بقیع قبرستانی است مورد احترام همه فرقه‌های اسلامی، و اکنون در چند قدمی حرم پیامبر قرار دارد.

جهت دریافت تصویر و انجام سفر مجازی از طریق زیر اقدام نمایید :

بَقیع یا بقیع‌الفرقد یا جنت‌البقیع نام زمینی در مدینه است. چهار تن از امامان شیعه در این قبرستان مدفون هستند. 

 

یک سفر مجازی

  


نحوه استفاده :
اگرچه اغلب کاربران در اولین نگاه متوجه امکانات این تصاویر خواهند شد اما بهتر است اشاره ای گذرا بر نحوه عملکرد آن داشته باشیم :
1) برای حرکت فقط باید ماوس را حرکت دهید تا به تمامی نقاط تصویر پاناروما دسترسی داشته باشید .
2) در این تصاویر شما می توانید به صورت مجازی لنز عکاسی را زوم کنید . از دکمه اسکرولر ماوس و یا کلیدهای PageUP و PageDown برای تعویض بزرگنمائی تصویر از لنز ۱۷ میلی متر تا لنز ۷۵ میلی متر استفاده کنید . ضمنا این کار را می توانید با نگاه داشتن کلید سمت راست ماوس و عقب و جلو کردن ماوس نیز انجام دهید .
3) برای انتخاب تصویر پاناروما ( سه بعدی ۱۸۰ در ۳۶۰ درجه ) به عنوان محافظ صفحه نمایش ( Screen Saver ) از کلید F5 استفاده کنید .(البته در ابتدا و قبل از اجرای تصویر آن را به محل مشخص و ثابتی انتقال دهید تا پس از فشردن کلید F5 ، تصویر همیشه از همانجا فراخوانی شود.)
4) برای خروج از کلید ESC استفاده کنید .  
                                                     اینجا هم کربلاست  
 
                   
 

                                       سفرمجازی وسه بعدی  به بین الحرمین  

http://www.ashoora.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=675&Itemid=93

 



 
ما داریم میریم مسافرت… میشه وقتی نیستیم، گلدونامون رو آب بدین؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

. 
 

راز آرامش درون

 

 

۱- رازآرامش درون خویشنداری است.انرژیهای خود راپراکنده نکن. آنها را تحت نظر داشته باش مفید هدایت کن.

۲- راز آرامش درون در این است که هرکاری را با حواس جمع و علاقه انجام دهی.

۳- راز آرامش درون در زمان حال زندگی کردن است گذشته و آینده را در چرخه ذهنی ابدیت رها کن.

۴- راز آرامش درون در آسایش درون است. آسایش جسمانی ، عاطفی ، ذهنی و سپس معنوی است.

۵- راز آرامش درون در دل نبستن است. این را بدان که در حقیقت، هیچ چیز و هیچ کس به تو تعلق ندارد.

۶- راز آرامش درون در شادی است. افکار شادی آفرین را آگاهانه حفظ کن

۷- راز آرامش درون در آروز نداشتن است.این را بدان که شادی در درون تو جای دارد، نه خارج از وجود تو

۸- راز آرامش درون دراین است که همه چیزرا همانطورکه هست بپذیری.آنگاه با امیدوآرامش دربهبودی آن قدم برداری.

۹- راز آرامش درون در درک این مطلب است که تو نمی توانی دنیا را تغییر دهی. اما می توانی خودت را تغییر دهی.

۱۰- راز آرامش درون دردوستی باافراد مثبت است.ازمعاشرت باافرادی که طبیعتی خالی ازصفا،صمیمیت دارنداجتناب کن.

۱۱- راز آرامش درون در ایجاد آرامش در محیط اطراف خویش است.

۱۲- راز آرامش درون در یک زندگی ساده است. ضروریات زندگی را دوباره برای خود تعریف کن.

۱۳- راز آرامش درون در یک زندگی سالم است. هر روز ورزش کن، غذای مناسب بخور و نفس عمیق بکش.

۱۴- راز آرامش درون در داشتن وجدانی پاک است. به آرمان هایت پاینده باش.

۱۵- راز آرامش درون در رفتار آزادانه است. رفتاری که بر آمده از خود واقعی ات باشد، نه افکار دیگران.

۱۶- راز آرامش درون در این است که در تمام مراحل زندگی از حق پیروی کنی.

۱۷- راز آرامش درون در غبطه نخوردن به مال دیگران است. این را بدان که آنچه حق توست، خود را به تو خواهد رساند.

۱۸- راز آرامش در گله مند نبودن است. آنچه دنیا به تو می بخشد، در مقابل چیزی است که پیش تر ، تو به او بخشیده ای.

۱۹- راز آرامش درون دراین است که اشتباهات خودرا بپذیری وبدانی که فقط خودتومی توانی آنها را به موفقیت تبدیل کنی.

۲۰- راز آرامش درون در این است که بر دشمن درونت غلبه کنی، نه اینکه او را سرکوب کنی.

۲۱- راز آرامش درون در تمرین اراده است. حتی اگر نفست به شدت مخالف باشد.

۲۲- راز آرامش درون در این است که دلت همیشه شاد باشد، حتی هنگامی که دیگران عبوس هستند.

۲۳- راز آرامش درون در این است که به جای توقع خوشحالی از دیگران، خود آنها را خوشحال کنی.

۲۴- راز آرامش درون در این است که خیر و سلامت دیگران را خیرو سلامت خود بدانی.

۲۵- راز آرامش درون در بی آزار بودن است. هرگز عمدا کسی را نرنجان.

۲۶- راز آرامش درون کار کردن" درکنار" دیگران است، نه "در مقابل" آنها.  

 

من هر روز تغییر می کنم

اگر توانسته باشم درقلب یک انسان  

 

  

 

پنجره جدیدی را به سوی او باز کرده باشم

 

زندگانی من پوچ نبوده است.

 

زندگانی تنها چیزی است که اهمیت دارد

 

نه شادمانی و نه رنج و نه غم یا شادی.

 

تنفر همان قدر خوب است که عشق

 

 ودشمن همانقدر خوب است که دوست.

 

برای خودت زندگی کن

 

 

زندگانی را  آنسان که خود می خواهی زندگی کن.

 

واز این رهگذر است که تو

 

باوفاترین دوست انسان خواهی بود.

 

_من هر روز تغییر می کنم_

 

ودرهشتاد سالگی هم همچنان تجربه می آموزم

 

 وتغییر می کنم.

 

کارهایی را که به انجام رسانده ام

 

دیگر به من ربطی ندارد

 

دیگر گذشته است.

 

من برای زندگی هنوز نقدینه های بسیاری

 

در اختیار دارم.

 

 

 

خلیل جبران  


سخن شیرین

  

وقتی میتوانی با سکوت حرف بزنی ، بر پایه های لغزان واژه ها تکیه نکن

از زشت رویی پرسیدند :

آنروز که جمال پخش میکردند کجا بودی ؟

 

گفت : در صف کمال

.

اگر کسی به تو لبخند نمیزند ، علت را در لبان بسته خود جستجو کن

.

مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است

 

 

همیشه رفیق پا برهنه ها باش ، چون هیچ ریگی به کفششان نیست

.

چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی

و دست دعا به درگاه خداوند برداری

.

با تمام فقر ، هرگز محبت را گدایی مکن

و با نمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن

.

هر کس ساز خودش را می زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نر قصید

.

مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد

.

.

شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار

.

وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش

.

یادت باشه که :

در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی . به آنچه گریه دار بود میخندی

.

آدمی را آدمیت لازم است ، عود را گر بو نباشد ، هیزم است

.

کشتن گنجشکها ، کرکس ها را ادب نمی کند

.

از دشمن خود یک بار بترس و از دوست خود هزار بار

.

فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد

انرژی

تمام اتفاق هایی که دور و بر ما میوفته، نتیجه ی انرژی هاست.دوست مون انرژی!شغل مون انرژی!همسر مون انرژی!اتفاقات، دونه دونه، انرژی!

دوستان عزیز قانونی داریم در فیزیک به اسم قانون "دوبروی"!

قانون دوبروی به زبان ساده میگه که:

هر ذره در حال ساطع کردن مدام انرژی از خود است.

خودکار ، مداد، پرده، بدن من و شما و خلاصه همه چیز در حال ساطع کردن مداوم انرژی از خودشون هستند.

این انرژی ها چه هستند؟ چه کار می کنند؟

بحث مفصلی است که تا جایی که به تکنیک های موفقیت مربوط میشه، براتون توضیح میدم.

بیمارستان میلاد تهران دوربینی رو خریداری کرده که از انرژی های اطراف بدن بیماران تصویر برداری می کنه و با توجه به تحلیل اون انرژی میشه تشخیص داد که عضو بیمار و گستردگی بیماری چطور هست

در ادامه ویژگی هاله ها را بررسی خواهیم کرد! هاله های انرژی انسان دو ویژگی دارند که این دو ویژگی رو بقیه انرژی ها ندارند.

1)

انرژی بدن من و شما قابل هدایت به یک سمت مشخص است.

اگر به چیز مشخصی فکر کنیم انرژی ما به سمت اون چیز مشخص میره.خیلی وقت ها میشه که به کسی زنگ می زنیم و میگه:
- "
چه خوب شد زنگ زدی
!"
- "
داشتم بهت زنگ می زدم
!"
- "
داشتم بهت فکر می کردم
!"
- "
حلال زاده
!"
- "
دل به دل لوله کشی شده!"

و نکته فوق العاده جالبش اینه که من به محض اینکه به شخص خاصی در هر جای دنیا که فکر کنم انرژی های من بلافاصله به سمت اون حرکت می کنه و بلافاصله به او میرسد بدون سپری شدن زمان. اصلا مهم نیست که من ایران باشم و طرف مقابل آمریکا باشه. در فیزیک به این میگن "جهش کوانتومی".یعنی انرژی ما از زمان عبور می کند.پس به محض اینکه ما به چیزی فکر کنیم انرژی ما پیش او حاضر است.یه وقتایی دارین تو خیابون راه میرید. حس می کنید که یکی داره نگاه تون می کنه. برمی گردید می بینید که واقعا داره نگاه تون می کنه. شما چطور حس کردی که یکی داره نگاه تون می کنه؟ قبول دارین کسی که به شما نگاه می کنه، داره به شما فکر هم می کنه؟
انرژی اون شخص رو دریافت می کنید و نتیجه ی تحلیلی که مغز شما از اون انرژی می کنه، میشه حس شما. شکل پر رنگ این رو میگن "تله پاتی" که آدم ها یاد می گیرن با تبادل انرژی فکر همدیگه رو بخونن. 2) انرژی من و شما مثبت و منفی میشه ولی انرژی اجسام همیشه خنثی است.

اگر ما حالمون خوب باشه، اگر آرام باشیم، اگر داریم مهر ورزی می کنیم، اگر داریم لطفی می کنیم، اگر داریم دعا می خونیم
انرژی ما مثبت است.
اگر حالمون بد باشه، اگه داریم غر میزنیم، اگه داریم بد و بی راه میگیم، اگه عصبانی هستیم، اگه استرس داریم، اگه نگران هستیم، اگه اضطراب داریم
انرژی ما منفی است.
و اما انرژی اجسام خنثی است ولی انرژی من و شما میتونه انرژی اجسام رو هم مثبت و منفی بکنه.

آدم هایی که مثبت هستن (فکر های خوب می کنن – روحیه عالی دارن) انرژی شون مثبت است.

آدم هایی که منفی هستن (روحیه داغونی دارن) انرژی شون منفی است.

یکی از بحث های مهم موفقیت اینه که:

تا جایی که میتونی "از آدم های منفی حذر کن"

و تا جایی که می تونی "بچسب به آدم های مثبت"

چرا؟
چون انرژی اونها روی من و شما اثر می گذارد.

آدم مثبت دیدی، چی کار می کنی؟ بچسب بهش!
آدم منفی هم دیدی، در رو!

چون "افسرده دل، افسرده کند انجمنی را"

یک ماه با یه آدم غرغرو راه برو، بعد از یک ماه خودت هم راه میری، غر میزنی.قدیم یه موضوعی بود به نام "مجاورت". اگر عارفی و یا پهلوانی بود، عده ای به نام "مرید و نوچه" دور و بر اینها بودن. این مرید ها و نوچه ها همش حس خوبی داشتن. این حس خوب به خاطر چی بود؟
به خاطر انرژی فوق العاده مثبت اون عارف و پهلوان!

 هاله های انرژی در پیرامون دو قسمت از بدن ما تراکم بیشتری دارند.چشم ها و دست ها.

دوست من زمانی که:
-
حالمون خوب نیست

-
عصبانیم
-
غر میزنیم
چشم های ما دروازه ی انتقال انرژی منفی اند.

دوست من وقتی حالت خوب نیست حق نداری وارد خونه بشی.

 به محض اینکه شما با حالت منفی وارد خونه میشی و شروع به سلام کردن به دیگران می کنید، انرژی منفی رو از طریق چشم هاتون به اعضای خونه منتقل می کنید. نتیجه این میشه که نیم ساعت بعد یا دارید میزنید تو سر همدیگه یا هر کدوم خسته و کوفته و داغون یه گوشه خونه ولو شدید!

اول کیسه زباله انرژی های منفی رو بذار پشت در، بعد وارد شو.

یه خانمی در تهران تعریف می کرد می گفت:
"
من تو خونه مون یه دونه گلدون داشتم و این گلدون رو خیلی دوست داشتم. یه سفر 4 ماهه پیش اومد که من مجبور شدم برم آمریکا و به خواهرم گفتم که من که میرم مسافرت تو هر روز بیا و این گلدون رو آب بده. خواهرم هم قبول کرد. من رفتم سفر و اومدم دیدم گلدون خشک شده! من به خواهرم میگم تو گلدون رو آب ندادی و اون میگه به خدا آب دادم
!
"
من گفتم
:
"
من حق رو به خواهرتون میدم. قول میدم که به گلدونه آب داده
.
"
بعد از خواهرش پرسیدم
:
"
خانم محترم، از خونه تون که بیرون میومدی و یه مسافت طولانی رو می رفتی که بری و یه گلدون رو آب بدی، خداییش چپ چپ گلدونه رو نگاه نمی کردی؟

"
خواهرش گفت: "دقیقا یه همچین حالتی داشتم."گفتم "شما با انرژی منفی چشمت، گل رو خشک کردی!"

 عکس این هم صادق است.وقتی حالمون خوبه، چشم های ما دروازه انتقال انرژی های مثبت است.وقتی حالتون بده، به عزیزاتون نگاه نکنید.وقتی حالتون خوبه، تا می تونید به عزیزاتون نگاه کنید

هلند بزرگترین صادر کننده ی گل جهان است. دانشمندای هلندی تستی رو انجام دادن. بچه های مهد کودکی رو بردند در مزارع گل و گفتن شما در بین مسیر هایی که بین ردیف های گل وجود داره بازی کنید و راه برید و بدوید ولی به گل ها صدمه نزنید.

دیدند جاهایی که بچه ها رو بردن و بچه ها اونجا بازی کردند، گل های اونجا هم با نشاط تر شدند و هم شاداب تر، و زود تر هم رشد کردند. نتیجه ی تحقیقات شون رو به دولت هلند اعلام کردند.

هلند بخشنامه ای رو داد به مهد کودک ها که هر مهد کودک موظف است هفته ای یک روز، مهد کودک رو تعطیل کنه و بچه ها رو ببره در مراکز پرورش گل و بچه ها اونجا بازی کنن.

 دوستان عزیز، چشم های ما اگه حالمون خوب باشه، دروازه ی انتقال انرژی مثبت است و اگر حالمون بد باشه، دروازه ی انتقال انرژی منفی است.

و اما چشم زخم چیست؟
وقتی ما از درون حالمون خراب و از بیرون می خوایم نشون بدیم حالمون خوبه، نتیجه چیزی میشه به نام چشم زخم!

مثلا:من یه نوزاد دارم، هر چی میدم میخوره، لپ از لپ دونش نمیزنه بیرون! مثل آدم های استخونی. میرم خونه فامیل. اون ها یه نوزاد دارن هم سن نوزاد من، ولی لپش مثل دو تا هلو! اونم از این هلو زعفرونی ها! میرم لپش رو میکشم و میگم "تپل مپل عمو چطوره؟" ولی تو دلم میگم "بچه بترکی! چی میدن تو میخوری!

وقتی از درون حالتون بد باشه و از بیرون بخواید نشون بدید که حالتون خوبه، چشم های ما منفی ترین انرژی های ممکن رو از خودشون ساطع می کنن.

من 20 ساله کارمند یک اداره ام. همین جور کارمند موندم. پسر عموم 5 ساله اومده توی اون اداره استخدام شده. پسر عموی من پارتی داره توی اون اداره و بعد از 5 سال بهش حکم "معاون مدیر کل" دادن! من 20 ساله اونجام ولی هنوزم کارمندم! از این گل ها دیدین که انقدر بزرگه که آدم پشتش دیده نمیشه! یه دونه از اون گل ها میخرم و میرم دم در اتاق پسر عمو، در میزنم میگم:
"
پسر عمو مبارکه! حقت بود! لیاقتش رو داری! خدا رو شکر یکی از خاندان ما به جایی رسید
!"تو دلم دارم چی میگم؟ "بمیری الهی! حق من رو خوردی!"

زمانی که از درون حال مون خراب و از بیرون میخوایم نشون بدیم که حال مون خوبه، چشم های ما منفی ترین انرژی های ممکن رو از خودشون ساطع می کنه و اون انرژی منفی یه اتفاقاتی رو رقم می زند که ما بهش میگیم "چشم زخم"!

دوستان چشم خیلی قدرتمند است. مرتاض ها یه کارایی می کنن با چشم! مثلا با چشم به قطاری که داره با سرعت 80 کیلومتر میره نگاه می کنن و قطار یه دفعه متوقف میشهاین توقف ناگهانی قطار هم چشم زخم است!

پس چشم زخم وجود داره برای رفع این چشم زخم چه بکنیم؟
بعضی ها میگن نعل اسب به خودت آویزون کن! بعضی ها میگن عینک به خودت آویزون کن! بعضی ها میگن نمک بزار تو جیبت!بعضی ها ...بعضی ها ...بعضی ها ...
 
و اما انرژی دست ها

بیشترین مقدار انرژی در دست ها است. بیشترین مقدار انرژی رو اول دست ها دارن و بعد چشم ها. تا به حال کسانی رو که انرژی درمانی می کنن دیدید؟
با چی انجام میدن؟
با دست.چرا؟
چون بیشترین مقدار انرژی در کف دو دست است.

ما وقتی یه جایی از بدن مون درد می گیره، روش دست میزاریم و بعدش هم درد مون آروم میشه.
در حقیقت خودمون داریم به خودمون انرژی میدیم، بدون اینکه متوجه بشیم!

 در آمریکا یه عده نوزادانی رو انتخاب کردن و به مادرها شون گفتن که روزانه حداقل 20 دقیقه این بچه ها رو نوازش کنید.بچه هایی که نوازش میشدن، نفخ شکمشون، بی تابی هاشون، چیزهایی که بچه های کوچک رو در این سن اذیت میکنه و باعث گریه شون میشه، به شدت کمتر از بقیه بچه ها شد!دوستان بچه هایی که زود به دنیا میان رو میگن "نارس" و این بچه ها رو میزارن توی دستگاه تا به رشد مطلوبی برسن و زنده بمونن. اما متاسفانه بیشتر این بچه ها می میرند!

در آمریکا تحقیق جالبی شد، از مادران بچه های نارس خواستند که روزانه در کنار محفظه ی شیشه ای قرار بگیرند و از سوراخ هایی که در محفظه وجود داره سر و بدن بچه شون رو نوازش کنن.نتیجه تحقیق نشون داد که مرگ و میر بچه های نارسی که توسط مادرشون نوازش میشدن فوق العاده کمتر از بچه های نارسی بود که نوازش نمی شدند!چرا؟
چون این بچه ها انرژی مثبت رو از طریق دست های مادرانشون دریافت می کردن. و این قضیه به صورت کاملا علمی اثبات شده که نوازش سر کودکان در رشد مغز اون ها شدیدا تاثیر مثبت دارد.

پس لطفا بچه ها و عزیزان تون رو نوازش کنید  

 

                      

 

  زندگی خود را بر چند اصل استوار کردی؟ گفت:


1- دانستم کار مرا دیگری انجام نمیدهد ، پس تلاش کردم

2- دانستم که خدا مرا میبیند، پس حیا کردم

3- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد، پس آرام شدم

4- دانستم پایان کارم مرگ است، پس مهیا شدم

سال نو مبارک

برای مردمان خوب این وادی 
 یک هزار شادی
یک هزارو سیصد آگاهی
و
یک هزارو سیصد ونود بهروزی و لبخند زیبا راارزومندم
 

 

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک 


شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک

 

  

 

 

 

 

 آسمان آبی و ابر سپید 

  

برگهای سبز بید   

   

 

عطر نرگس، رقص باد 


نغمه شوق پرستوهای شاد 

 

  

 

 خلوت گرم کبوترهای مست 

  

نرم نرمک می رسد اینک بهار

 

 

 خوش به حال روزگار 


خوش به حال چشمه ‌ها و دشتها
 

 

 

 

 خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها 


خوش به حال غنچه‌های نیمه‌باز

 

 


 

 خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
 

خوش به حال جام لبریز از شراب

 


 

 

 خوش به حال آفتاب     

ای دل من گرچه در این روزگار
 

 


 

 جامه رنگین نمی‌ پوشی به کام 


باده رنگین نمی ‌بینی به جام

 


 

نقل و سبزه در میان سفره نیست 


جامت از آن می که می ‌باید تهی است
 

 


 

 ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم 


ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب

 


 

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار 


گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
 


 

 

 هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ

 

 


 


سال نو مبارک

 

 
  

ریسمان ذهنی

  

 شیوانا به همراه تعداد زیادى از شاگردان خود صبح زود عازم معبدى در آنسوى کوهستان شدند. ساعتى که راه رفتند به تعدادى دختر و پسر جوان رسیدند که در کنار جاده مشغول استراحت بودند. دختران و پسران کنار جاده وقتى چشمشان به گروه شیوانا افتاد شروع کردند به مسخره کردن آنها و براى هر یک از اعضاى گروه اسم حیوانى را درست کردند و با صداى بلند این اسامى ناشایست را تکرار کردند. شیوانا سکوت کرد و هیچ نگفت.
وقتى شبانگاه گروه به آنسوى کوهستان رسیدند و در معبد شروع به استراحت نمودند. شیوانا در جمع شاگردان سوالى مطرح کرد و از آنها خواست تا اثر گذارترین خاطره این سفر یک روزه را براى جمع بازگو کنند. تقریبا تمام اعضاى گروه مسخره کردن صبحگاهى جوانان کنار جاده را به شکلى بازگو کردند و در پایان خاطره از این عده به صورت جوانان خام و ساده لوح یاد کردند.
شیوانا تبسمى کرد و گفت: شما همگى متفق القول خاطره این جوانان را از صبح با خود حمل کردید و در تمام مسیر با این اندیشه کلنجار رفتید که چرا در آن لحظه واکنش مناسبى از خود ارائه ندادید!؟ شما همگى از این جوانان با صفت ساده لوح و خام یاد کردید اما از این نکته کلیدى غافل بودید که همین افراد ساده لوح و بى‌ارزش تمام روز شما را هدر دادند و حتى همین الآن هم بخش اعظم فکر و خیال شما را اشغال کردند.
اگر حیوانى که وسایل ما را حمل مى‌کرد توسط افسارى که به گردنش انداخته شده بود طول مسیر را با ما همراهى کرد. آن جوانان با یک ریسمان نامریى که خود سازنده آن بودید این کار را کردند. در تمام طول مسیر بارها و بارها خاطره صبح و تک تک جملات را مرور کردید و آن صحنه‌ها را براى خود بارها در ذهن خویش تکرار کردید.
شما با ریسمان نامریى که دیده نمى‌شود ولى وجود داشت و دارد، از صبح با جملات و کلمات آن جوانان بازى خورده‌اید. و آنقدر اسیر این بازى بوده‌اید که هدف اصلى از این سفر معرفتى را از یاد برده‌اید. من به جرات مى‌توانم بگویم که آن جوانان از شما قوى‌تر بوده‌اند چرا که با یک ادا و اطوار ساده همه شما را تحت کنترل خود قرار داده‌اند و مادامى که شما خاطره صبح را در ذهن خود یدک بکشید هرگز نمى‌توانید ادعاى آزادى و استقلال فکرى داشته باشید و در نتیجه خود را شایسته نور معرفت بدانید.


یاد بگیرید که در زندگى همه اتفاقات چه خوب و چه بد را در زمان خود به حال خود رها کنید و در هر لحظه فقط به خاطرات همان لحظه بیندیشید. اگر غیر از این عمل کنید، به مرور زمان حجم خاطراتى که با خود یدک می‌کشید آنقدر زیاد می‌شود که دیگر حتى فرصت یک لحظه تماشاى دنیا را نیز از دست خواهید داد

پرواز به فراسوی ترس ها

 

 

روزگاری دراز پیش از این، پادشاهی در سرزمینی دوردست، عاشق تماشای پرواز پرندگان به بلندای آسمان، هدیه‌ای دریافت کرد از سوی دوستی که او را نیکو می‌شناخت.  دو قوش از نژاد زیبای عربی، دو قوش بلندپرواز. دو قوش عاشق آسمان.  آن دو سخت زیبا بودند و اگر بال می‌گشودند گویی تمامی زمین و زمینیان را زیر پر و بال خود می‌دیدند. سوار بر باد، به هر سوی پر می‌کشیدند. پادشاه، شادمان از دریافت آن دو ارمغان، آنها را به پرورش دهندۀ بازها و قوش‌ها سپرد تا تعلیمشان دهد و به پروازشان در آوَرَد.

ماهها گذشت و روزی قوش‌پرور ارشد نزد شاه آمد و سری به فروتنی فرود آورد و شاه را خبر داد که یکی از دو قوش را پروازی بلند آموخته آنچنان که چنان جلال و شکوهی در پرواز نشان می‌دهد که گویی بر آسمان پادشاهی می‌کند.  امّا اسفا که قوش دیگر میلی به پرواز ندارد و از روزی که آمده بر شاخ درختی جای گرفته و هیچ چیز او را به پرواز راغب نمی‌سازد

 

پادشاه را این امر عجب آمد و متحیّر ماند که چه باید کرد.  دست به دامان درمانگران زد تا که شاید در او مرضی بیابند و درمانش کنند و چون کامیاب نشدند به جادوگران روی آورد تا اگر پرنده گرفتار سحری گشته یا که جادویی او را به نشستن واداشته، آن را از او دور کنند تا به پرواز در آید.  امّا کسی توفیق را در این راه رفیق نیافت و نومید از دربار برفت.  پس شاه، یکی از درباریان را مأمور کرد که راهی بیابد، امّا روز بعد از پنجرۀ کاخش پرنده را نشسته بر شاخ دید.  بسیاری راهها را آزمود تا مگر پرنده دست از لجاج بردارد و اوج آسمان را بر شاخۀ درختی ترجیح دهد.  امّا، سودی نبخشید

 

پس با خود گفت، "شاید آنان که با طبیعت آشنایند نیک بدانند که چه باید کرد و مُهر از این راز بردارند و پرنده را از شاخه جدا سازند و به بلندای آسمان فرستند."  فریاد برآورد و درباری را گفت، "برو و زارعی را نزد من آور تا ببینم او چه می‌تواند انجام دهد."

درباری رفت و چنین کرد و زارعی مأمور شد تا راز را برملا سازد و گره از آن بگشاید.  بامداد روز بعد شاه با هیجان و شادمانی دید که قوش به پرواز در آمده و بر بالای باغ‌های قصر اوج گرفته است.  فرمان داد تا زارع را نزد او آورند تا به سرّ این کار پی ببرد.

زارع را نزد شاه آوردند.  پس پرسید راز این معجزه در چیست.  چگونه قوش به پرواز در آمد و چه امری او را واداشت تا شاخ را ترک گوید و به آسمان برپرد

 

زارع سری به نشانۀ تعظیم فرود آورده گفت، "پادشاها، سرّی در میان نیست و رازی نه تا برملا سازم؛ معجزی نیز در کار نیست.  امری طبیعی است که چون بدان پی ببریم مشکل آسان گردد.  شاخه را بریدم و قوش چون دیگر لانه و آشیانه نداشت، دل از آن برید و به آسمان برپرید."

و این داستان زندگی ما آدمیان است.  ما را آفریده‌اند تا پرواز کنیم نه آن که راه برویم.  زمینی نیستیم که به زمین گره خورده باشیم، بلکه آسمانی هستیم و اهل پرواز.  امّا مقام انسانی خویش را در نیافته‌ایم که چنین به زمین دل خوش داشته‌ایم و بر آن نشسته‌ایم و شاخۀ درختی را که لانه بر آن داریم گرامی داشته و دل بدان خوش کرده‌ایم.  به آنچه که با آن آشناییم دل خوش کرده‌ایم و از ناشناخته‌ها در هراسیم.  امکانات ما را نهایتی نیست و توانایی‌های ما را پایانی نه؛ امّا هراس داریم از کشف آنها و تلاش برای پی بردن به آنها.  به آشناها خو کرده‌ایم و از ناآشناها دل بریده.  راحتی را پیشه ساخته و از زحمت در هراسیم.  زندگی یک‌نواخت شده و از هیجان تهی گشته است.  از سختی‌ها می‌ترسیم و از رنجها در فراریم.  باید که دل از شاخۀ درخت برید و لانۀ زمینی را به هیچ گرفت و هراس را از دل راند و شکوه پرواز را تجربه کرد که اگر پرواز را تجربه کردیم دیگر زمین را در نظر نیاوریم و از اوج آسمان فرود نیاییم.  پس به فراسوی ترسها پرواز کنیم