تعامل
چه میزبان باشید چه میهمان، شرایط اجتماعی ایجاب می کند با دیگران تعامل داشته باشید. ناتوانی شما در آغاز کردن یک گفت و گو مربوط می شود به اعصاب، باور این که وجه اشتراکی با طرف مقابل ندارید و تمایل نداشتن برای شروع یک دوستی.
اگر می خواهید بر بی اشتیاقی خود برای گفت و گو با افرادی که قبلا هرگز با آنها حرف نزده اید غلبه کنید، به پیشنهادهای زیر نگاهی بیندازید.
مراحل:
*با معرفی خودتان شروع کنید. خیلی ساده است، فقط باید نام خود را به طرف مقابلتان بگویید، با او دست داده و لبخند بزنید.
*از قدرت سخنوری خود غافل نشوید. گاهی احساس می کنید نمی توانید با کسی گفت و گو کنید و با خود فکر می کنید: نکند خسته کننده باشم! نکند به اندازه کافی خوب نباشم! نکند مزاحم باشم! نکند وقت او را هدر بدهم! و... همین نگرانی ها باعث می شود سر صحبت را باز نکنید.
کمروبودن در گفت و گو با دیگران غیرعادی نیست اما این کمرویی باعث می شود در گفت و گو خیلی موثر نبوده و نتوانید خوب صحبت کنید. برای آن که بتوانیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم، باید بر این کمرویی غلبه کنیم.
*به خودتان اطمینان بدهید که شخص مقابل نمی خواهد درمورد شما قضاوت کند. حتی اگر هم بخواهد این کار را بکند به خودتان بگویید: «خوب که چه؟!»
*برای رهایی از فکرهای منفی و آغاز یک گفت و گو، راه های زیادی وجود دارد؛ این یک هنر است که می توان آن را آموخت، اما به تمرین نیاز دارد.
*رازهای یک گفت و گوی خوب را بدانید. رازی که در یک گفت و گوی خوب نهفته است این است: به غیر از مواقعی که لازم است طرف مقابل خود را به ادامه صحبت تشویق کنید، کمتر صحبت کرده و بیشتر گوش دهید. این کار یک هنر است، اما برای اینکه چنین اتفاقی بیفتد، دو مرحله زیر را دنبال کنید؛ سخت نیست.
1 – یک نظر کلی درباره مکان یا موقعیت موجود بدهید. به اطرافتان نگاه کنید و ببینید آیا چیزی هست که به درد اشاره کردن بخورد. مثلا: «چه اتاق جالبی است!»، «چه مهمان نوازی فوق العاده ای!»، «من عاشق این منظره هستم!» و...
2 – یک سوال باز بپرسید و مجبورشان کنید راجع به خود حرف بزنند.
*بیاموزید که چطور یک سوال باز بپرسید. بیشتر مردم دوست دارند درمورد خودشان حرف بزنند. شما به عنوان کسی که باب صحبت را باز کرده است، باید راهی برای آن بیابید. یک سوال باز سوالی است که جوابش مستلزم توضیح و بحث باشد و فقط با یک پاسخ کوتاه بله یا خیر، که معمولا پاسخ سوال های بسته است، تمام نشود. سوال های باز معمولا با چه کسی؟ کی؟ چه؟ چرا؟ کجا؟ و چگونه؟ شروع می شوند.
پاسخ سوال های بسته شما را دوباره به جای اول برمی گرداند؛ درحالی که سوال های باز موتور گفت و گو را راه می اندازند و باعث می شوند طرف مقابل به حرف زدن ادامه دهد.
نمونه های سوال های بسته: «کتاب دوست دارید؟»، «دانشگاه رفته اید؟»، «بهار، فصل مورد علاقه شماست؟»، «آیا اغلب به این جا می آیید؟» نمونه ای سوال های باز: «از چه کتاب های خوشتان می آید؟»، «در دانشگاه چه خوانده اید؟»، «کدام یک از فصل ها را بیشتر دست دارید و چرا»، «الان مشغول چه کاری هستید؟»
*سوال خود را به صورت باز مطرح کنید تا بدین ترتیب گفت و گو ادامه یابد.
مثلا بگویید: «کیف دستی ات خیلی زیباست، از کجا خریدی؟» این سوال به مالک کیف اجازه می دهد تا از روزی که به خرید رفته و اتفاق های بامزه ای که داشته تعریف کند. اما اگر سوال را طور دیگری مطرح می کردید، مثلا می گفتید: «از مدل کیفتان خوشم می آید» او هم پاسخ می داد: «ممنون» و بعد هم این گفت و گو تمام می شد!
*به مواردی که باید در یک گفت و گوی کوتاه رعایت شوند، دقت کنید.
همان طور که می توانید از تکنیک سوال های باز و مکان ها استفاده کنید، باید حواستان به یک موضوع خوب رای گفت و گو نیز باشد. وقتی برای اولین بار کسی را می بینید،کوتاه و ساده بودن گفت و گو اهمیت ویژه ای دارد. تا زمانی که یکدیگر را بهتر بشناسید، به یک گفت و گوی مختصر و کوتاه بسنده کنید و بکوشید شباهت هایی را که بین شما وجود دارند، بیابید.
گفت و گوی مختصر می تواند در مورد خرید یک ماشین جدید، بازسازی منزل، کارهای هنری فرزندان، برنامه برای تعطیلات، کتاب خوبی که اخیر خوانده اید و... باشد.
گفت و گوی مختصر نمی تواند راجع به موضوع های سیاسی، دینی، خلع سلاح هسته ای یا قضاوت درمورد هر کسی به خصوص میزبان باشد.
اگرچه صحبت در مورد آب و هوا کلیشه ای است، اما اگر چیز غیرطبیعی ای درمورد آب و هوا وجود داشته باشد، موضوع خیلی خوبی برای گفت و گو یافته اید.
*از کلماتی استفاده کنید که به حواس لامسه مربوط می شود.
اینها کلماتی هستند مثل «دیدن»، «تصور کردن»، «لمس کردن»، «گفتن» و... که سبب می شود طرف مقابلتان بتواند در طول گفت و گو حرف های شما را در ذهن خود به تصویر بکشد.
*هماهنگ باشید.
به منظور ادامه گفت و گو، زمانی که طرف مقابل شروع به صحبت می کند، حرف های او را دنبال کنید. به دقت گوش بدهید تا بتوانید در طول صحبت های او واکنشی از خود نشان داده و احساسات او را درک کنید.
*هرازگاهی اسم طرف مقابلتان را به زبان بیاورید. این امر نه تنها به شما کمک می کند او را از یاد نبرید بلکه نشانی از احترام و دوست داشتن متقابل نیز هست.
عکس العمل هایی نشان بدهید که آنها را به ادامه گفت و گو تشویق کند. حتما لازم نیست خیلی حرف بزنید، می توانید سرتان را تکان بدهید، یا بگویید وای، یا آه بکشید و... یا از عبارت های کوتاه تشویقی استفاده کنید، مثل «این طوری بود واقعا؟»، «خدای من»، «آن وقت شما چه گفتید؟ چه کار کردید؟»، «فوق العاده است!» و...
*از زبان بدن خود استفاده کنید. درصورت موافق بودن سر خود را تکان بدهید، هرازگاهی با او تماس چشمی برقرار کنید، اما به چشمان او خیره نشوید. هرازگاهی دست خود را روی قلبتان بگذارید و...
*فقط افکار مثبت را به ذهن خود راه بدهید. به جای آن که در کمرویی خود غرق شده و در خودتان فرو بروید، سعی کنید کنجکاوی نشان بدهید. هر بار به شباهت ها یا اهداف مشتری که بین شماست، دقت کنید تا به یاد بیاورید که ادامه این دوستی ارزشش را دارد.
*بسیار لبخند بزنید و هربار که طرف مقابل چیز بامزه ای تعریف کرد، بخندید.
به تغییرتی که در چهره طرف مقابلتان به وجود می آید دقت کنید؛ ببینید آیا او اصلا به ادامه این گفت و گو تمایلی دارد؟
*دقت کنید که آیا طرف مقابلتان در حضور شما معذب و ناراحت است یا خیر. اگر متوجه شدید که طرف مقابلتان تمایلی به ادامه گفت و گو و تبادل اطلاعات با شما ندارد، زیاد اصرار نکنید.
*درباره چیزهایی که ترجیح می دهند حرف نزنند، سوالی نپرسید. برای مثال، بعضی ها دوست ندارند راجع به مسایل شخصی مثل وزن، مدرک تحصیلی و... حرفی بزنند. وقتی هنوز کسی را خوب نمی شناسید تا حد امکان با ملاحظه رفتار کنید.
*اگر دیدید طرف مقابلتان هنوز هم علاقه ای به گفت و گو با شما نشان نمی دهد، زیاد از او سوال نپرسید.
شما چند انتخاب دارید:
*نشان بدهید از این که می خواهد درباره خودتان حرف بزنید خوشحالید. فقط زیاده روی نکنید و به خاطر داشته باشید بعد از آن که از خودتان تعریف کردید دوباره آنها را با سوال های خود به صحبت کردن تشویق کنید.
*اگر دوست ندارید در مرکز توجه گفت و گو باشید، بحث را عوض کنید؛ مثلا بگویید: «خوب، من عاشق کتاب های هری پاترم، به خصوص آخرین جلدش؛ شما کدام یک از کتاب های هری پاتر را بیشتر دوست دارید؟»
*سوال را با یک سوال جواب بدهید. برای مثال: «چطور توانستی آن قدر زود مجلس را ترک کنی؟»، «خوب، خودت چطور این کار را کردی؟». بیشتر مواقع طرف مقابل به قدری در پاسخ دادن به شما مصم است که فراموش می کند خودش اول این سوال را پرسیده است!
*برای شروع یک گفت و گو، تمرین کنید.
ممکن است در ابتدا کمی برایتان سخت باشد، اما با تمرین کردن آسان می شود. هر وقت در شرایطی قرار گرفتید که مجبور بودید با کسی گفت و گو کنید، فکر کنید قسمتی از تمرین تان است و هر بار که این کار می کنید، به پیشرفت تان دقت کنید.
پیشنهادها:
*واضح صحبت کنید. اگر زیر لب و نامفهوم صحبت کنید، ادامه گفت و گو خیلی سخت تر می شود.
*علاقه خودتان را نسبت به گفت و گو نشان بدهید.
*از مکث هایی که به وجود می آیند نترسید، از آنها برای تغییر موضوع گفت و گو، دوباره انرژی دادن به بحث، یا حتی گرفتن یک نفس کوتاه، استفاده کنید.
*تلویزیون دیدن، گوش دادن به برنامه های رادیویی و یا خواندن زیاد روزنامه، مجله و یا کتاب، به شما اطمینان می دهد که درباره اتفاق های که در دنیا می افتد، می توانید نظر بدهید.
*هر چیزی را که دوست دارید و فکر می کنید بامزه یا عجیب و غریب است، به خاطر بسپارید. ممکن است جایی که حتی فکرش را هم نمی کنید به دردتان بخورد.
*اگر خجالتی هستید، بهتر است ابتدا به یکی، دو موضوع که راحت تر می توانید درباره شان صحبت کنید، اشاره کنید.
*مراقب رفتار شنونده باشید. اگر به نظر می رسید علاقه مند است، ادامه بدهید؛ اما اگر به ساعت زیاد نگاه می کرد و یا به دنبال راه فرار بود، بدانید که زیاده روی کرده اید.
*اگر تلفنی صحبت می کنید، هر طور شده طرف مقابل را در این گفت و گوی تلفنی، فعال نگاه دارید. اگر نمی توانید موضوع خوبی برای گفت و گو پیدا کنید، از سوال های باز استفاده کنید.
*نیمی از گفت و گو مربوط به زبان بدن می شود و لزوما نباید همه گفت و گو را صحبت کردن در بر بگیرد؛ سعی کنید زبان بدن دوستانه تری داشته باشید.
*همیشه تعریف و تمجید بهترین راه شکستن یخ طرف مقابل و شروع یک گفت و گوست.
*معمولا افراد دوست دارند بشنوند: «وای خدای من چقدر شما شبیه به عموی من هستید!» یا «احتمالا شما با... نسبتی دارید؟» و سپس یک گفت و گوی عالی، شروع می شود.
توصیههایی برای خانمهایی که دلشان برای «دوستت دارم» شنیدن از همسرشان تنگ شده
گرچه اکثر فرهنگ های تجارت کم و بیش متاثر از فرهنگ آمریکایی است، اما به نظر می رسد که فرهنگ ژاپنی دست نخورده تر باقی مانده است. اکثر تاجران و مهاجران در اولین برخورد خود با ژاپنی ها احساسی ناجور و نامتجانس خواهند داشت، اما معمولاً بیشتر آنها بعد از چند مدت این احساس را ترک کرده و از همکاران ژاپنی خود درس می گیرند.
این کشور می تواند درس های زیادی در مورد برخوردهای تجاری و کاری به ما بیاموزد. در این مقاله لیستی از ۷ درس مهم که می توانیم از ژاپنی ها بگیریم را برای شما تهیه کرده ایم.
۱- معاملات بر پایه ی رابطه های شخصی بنا می شود در فرهنگ تجارت ژاپنی، غیر معمول نیست که قراردادها بر پایه رابطه های خصوصی و خانوادگی بنا شود. یعنی دو نفر باید از قبل با هم آشناییت داشته و همدیگر را خوب بشناسند. به معنای دیگر، قراردادها از روی احترام و آشناییت متقابل انجام میگیرد. تجارت به طریقی انجام می گیرد که هر طرف از نظر اخلاقی به طرف مقابل متعهد و مسئول باشد.
درس عبرت: در ژاپن ایجاد رابطه های خوب خصوصی به شما اعتباری می دهد که برای تجارت های بعدی شما بسیار ضروری است. و وقتی توانستید با یک شرکت ژاپنی رابطه ای خوب برقرار کنید، دیگران نیز گرایش بیشتری برای معامله با شما پیدا خواهند کرد.
طریقه ی وفق یافتن: با راستی و درستی وارد معامله شوید. تا میتوانید سعی کنید تا اطمینان آنها را به خود جلب کرده و با آنها طرح دوستی بریزید.
2- گروه گرا باشید و به تصمیمات گروه احترام بگذارید ژاپن کشوری است که واژه ی “ما” به جای “من” در آن ارزش بسیار بالاتری دارد. آنها قبل از به مرحله ی عمل آوردن هر تصمیم مهمی، آن را به بحث می گذارند. گروه گرایی به جای فردگرایی در این کشور رونق دارد. شما نیز قبل از اینکه بتوانید پیشنهادات خود را مطرح کرده یا به مرحله ی عمل درآورید، باید عضو گروه شوید.
درس عبرت: موفقیت کاری گروهی است. هیچ کس به تنهایی موفق نخواهد شد. ژاپنی ها این نکته را دریافته اند و برای همه ی آنها این ضرورت وجود دارد تا به همراه دیگران کار کنند. البته ممکن است روند تصمیم گیری کندتر شود، اما در آخر کار همه تصمیمات خود را ارائه کرده اند، و صدای همه در تصمیم گرفته شده منعکس خواهد شد.
طریقه ی وفق یافتن: یکی از راه های اصلی در سیاست این است که صدای دیگران را نیز بشنویم. در تجارت غربی معمولاً کار به این شیوه است که همه ی تصمیمات توسط یک رئیس گرفته می شود و به این نکته توجه نمی شود که آن رئیس برای تصمیم گیری نیاز به مشورت و کمک مدیران زیر دست خود دارد. ژاپنی ها این مسئله را فهمیده اند. برای آنها کار گروهی در درجه ی اول اهمیت قرار دارد.
شما هم تا زمانی که نخواهید در کار تک روی کنید و فقط تصمیمات خود را به اجرا بگذارید نزد آنها احترام دارید. تا جایی که می توانید باید بتوانید با قوانین گروهی آنها خود را سازگار کنید، فقط در اینصورت است که در تجارت با آنها موفق خواهید شد.
3- رک گو نباشید برخلاف آمریکایی ها که بسیار رک گو و رو راست هستند، ژاپنی ها ترجیح می دهند که همه ی مسائل را رک و رو راست به آنها نگویید و آن مطلب را در لفافه و با اشاره مطرح کنید. همه ی تلاش آنها بر این است که آن نکته و مطلب باعث آزار و ناراحتی کسی نشود و به کسی بر نخورد.
درس عبرت: در فرهنگ تجارت ژاپنی اهمیت زیادی به ادب و احترام داده می شود. آنها تلاش می کنند تا همکاران خودر ا آزرده خاطر نکنند و احترام متقابل را حفظ کنند. طریقه ی وفق یافتن: برای این منظور باید سعی کنید تا قبل از حرف زدن آن را در دهان خود مزه مزه کنید. برای جواب دادن به کسی عجله نکنید و مطلب را خوب بررسی کنید و بعد به زبان بیاورید.
4- وقت شناسی نشانه ی احترام است هرچیز که باعث از بین رفتن غرور، شان و اعتبار اجتماعی شود در تجارت و معاملات ژاپنی ها بسیار مضر است. برای این منظور شما باید همه ی توان خود را به کار گیرید تا این احترام حفظ شود. یکی از بهترین راه هایی که نشان می دهد شما برای طرف مقابلتان احترام زیادی قائل هستید، این است که سر قرارها به موقع بروید و وقت شناس باشید.
درس عبرت: ژاپنی ها اگر ببینند برای وقت آنها ارزش قائل نیستید، آن را بی احترمی تلقی خواهند کرد. این نیز یکی دیگر از خصایصی است که شرقی ها برخلاف غربی ها بر آن استوارند.
طریقه ی وفق یافتن: وقت شناسی خصیصه ای است که همه ی ما باید دیر یا زود به آن عادت کنیم. از اینرو، بهتر است تا زمان خود را به گونه ای تنظیم کنید که سر قرار ملاقات های مهم خود به موقع برسید.
5- ارائه ی خدمات به مشتری در اولویت است اگر به ژاپن سفر کنید، از نزدیک مشاهده خواهید کرد که همه ی کارمندان و مسئولان همه ادارات، برای خدمت به شما بسیار مشتاق و داوطلب خواهند بود. احتمالاً از این مسئله بسیار تعجب خواهید کرد. ژاپنی ها عقیده دارند که رسیدگی به کارهای ارباب رجوع در اولویت همه ی امور است.
درس عبرت: برخورد خوب با ارباب رجوع، تعهدی است که همه ی ژاپنی ها عمیقاً در قلب خود احساس می کنند. با اینکار باعث جلب مشتری می شوند و آنها را همیشه از خود راضی نگه میدارند.
طریقه ی وفق یافتن: برای این منظور بهتر است کمی در برخوردهای ژاپنی ها با مشتریان خود دقت و توجه کنید. از رفتار آنها کپی کنید تا بتوانید مثل آنها موفق شوید.
۶- ارتباط تلفی مرتب داشته باشید در ژاپن ترجیح داده می شود که به جای فرستادن نامه، فکس یا ایمیل، مستقیقاً تماس گرفته شود. این به آن دلیل است که ارزش قائل شدن برای وقت طرف مقابل بسیار اهمیت دارد.
درس عبرت: با برقراری تماس مداوم خواهید توانست رابطه ی بسیار بهتری با آنها برقرار کنید و اطمینان و احترام آنها را نیز به خود جلب کنید.
طریقه ی وفق یافتن: اکثر ما برای تلفن زدن به هم کمی تنبلی می کنیم. این ممکن است به خاطر ضعف ارتباطات کاری ما باشد. شما هم باید بتوانید درست مثل ژاپنی ها ارتباطات تلفنی خود را بیشتر کنید. این مکالمات را کمی خصوصی تر کنید تا علاقه ی خود را برای برقراری ارتباط با طرف مقابل نشان دهید.
7- مهمان نواز باشید ژاپن هم مثل اکثر کشورهای آسیایی خصیصه ی هدیه دادن را حفظ کرده است. برای میهمانان خود هدیه تهیه کنید تا بتوانید از این طریق حس مهمان نوازی و علاقه ی خود را به آنها نشان دهید. برای پرداخت صورتحساب تعارف کنید که اینکار نشانه ی احترام است.
درس عبرت: مهمان نوازی در تجارت ژاپنی به این معناست که ارتباطات خصوصی مهمتر از رابطه های کاری است.
طریقه ی وفق یافتن: با مشتری خود بیش از منبعی برای تجارت رفتار کنید. اول روی رابطه تمرکز کنید، و با اینکار تجارت نیز به موفقیت انجام خواهد شد. از فرهنگ های تجارت آگاه شوید در این دنیای چند فرهنگی، شناختن فرهنگ تجارت کشورهای دیگر باعث می شود تا در محل کار خود ارزش بیشتری پیدا کنید. تا می توانید با فرهنگ های تجارتی مختلف آگاهی پیدا کنید تا موفقیت شما در معامله با آنها تضمین شود.
اگه کمی و فقط کمی بخواهیم از زندگی لذت ببریم و نگاهمان را کمی بهتر کنیم بسیاری از لذت ها نه وقت زیادی میخواهد و نه پول زیادی. پس منتظر تغییرات زیاد در یه روزی که معلوم نیست کی باشد نباشیم … در کوچکترین اتفاقات عظیم ترین تجارب بشر نهفته است . باور کنید …
۱ - گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.
۲ -سعی کنیم بیشتر بخندیم.
۳- تلاش کنیم کمتر گله کنیم.
۴ – با تلفن کردن به یک دوست قدیمی، او را غافلگیر کنیم.
۵ -گاهی هدیههایی که گرفتهایم را بیرون بیاوریم و تماشا کنیم.
۶ – بیشتردعا کنیم.
۷ -در داخل آسانسور و راه پله و… باآدمها صحبت کنیم.
۸- هر از گاهی نفس عمیق بکشیم.
۹- لذت عطسه کردن را حس کنیم.
۱۰- قدر این که پایمان نشکسته است را بدانیم.
۱۱- زیر دوش آواز بخوانیم.
۱۲-سعی کنیم با حداقل یک ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم .
۱۳- گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.
۱۴- با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.
۱۵- برای انجام کارهایی که ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامهریزی کنیم!
۱۶- از تفکردرباره تناقضات لذت ببریم.
۱۷- برای کارهایمان برنامهریزی کنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته کار مشکلی است!
۱۸- مجموعهای از یک چیز (تمبر، برگ، سنگ، کتاب و… )برای خودمان جمعآوری کنیم.
۱۹- در یک روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.
۲۰- گاهی در حوض یا استخر شنا کنیم، البته اگر کنار ماهیها باشد چه بهتر.
۲۱- گاهی از درخت بالا برویم.
۲۲- احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.
۲۳- گاهی کمی پابرهنه راه برویم!.
۲۴- بدون آن که مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی کنیم.
۲۵- وقتی کارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یک بستنی بخریم و با لذت بخوریم
۲۶- در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا کنیم.
۲۷- سعی کنیم فقط نشنویم، بلکه به طور فعال گوش کنیم.
۲۸- رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .
۲۹- وقتی از خواب بیدار میشویم، زنده بودن را حس کنیم.
۳۰- زیر باران راه برویم.
۳۱- کمتر حرف بزنیم و بیشترگوش کنیم ..
۳۲- قبل از آن که مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش کنیم و مراقب تغذیه خود باشیم .
۳۳- چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و… را یاد بگیریم.
۳۴- اگر توانستیم گاهی کنار رودخانه بنشینیم و در سکوت به صدای آب گوش کنیم.
۳۵- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.
۳۶- احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نکنیم.
۳۷- به دنیای شعر و ادبیات نزدیک تر شویم.
۳۸- گاهی از دیدن یک فیلم در کنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.
۳۹- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه کنیم.
۴۰- از هر آنچه که داریم خود و دیگران استفاده کنیم ممکن است فردا دیر باشد
مشق هایی برای شاد زیستن
فریب نقطه اوج دیگران را نخور؟!
بین جوانان دهکده شیوانا مسابقه وزنه برداری در گرو های سنی مختلف برگزار شده بود. طبیعی است که از مدرسه شیوانا هم جوانانی در مسابقه شرکت می کردند.معمولا چون شاگردان مدرسه افرادی سالم و ورزشکار بودند در اکثر مسابقات امتیازهای خوبی بدست می آوردند و این برای کدخدای دهکده زیاد خوشایند نبود. به همین دلیل هنگام شروع مسابقه کدخدا با صدای بلند خطاب به جمعیت گفت:" امسال بچه های مدرسه شیوانا می خواهند سنگ تمام بگذارند و سه برابر وزنه های سال قبل را بالای سر خود ببرند. پس همگی جوانانی که سه برابر قبل وزنه بالای سر می برند را تشویق کنید!" و مردم دهکده هم بی خبر از نقشه کدخدا به تشویق شاگردان مدرسه پرداختند.
شاگردان مدرسه نگران و ناراحت به شیوانا که گوشه ای نشسته بود نگاه کردند و یکی از آنها به شیوانا گفت:" اگر ما سه برابر وزنه بالای سر ببریم تمام استخوانبندی بدنمان زیر سنگینی آن خرد خواهد شد. کدخدا با اینکار خود کاری کرد که ما حتی اگر بالاترین وزنه را هم بالای سر ببریم باز هم انتظار مردم برآورده نشود و مورد تمسخر قرار گیریم. چه کنیم؟"
شیوانا تبسمی کرد و از جا برخاست و با صدای بلند خطاب به مردم گفت:" کدخدا امسال با شما مزاح کرد و می خواست با این سخن خود درس مهمی به شما بدهد. کدخدا می دانست که وزنه سه برابر سنگین تر استخوان بچه های مدرسه را خرد خواهد کرد. او با این جمله می خواست به شما مردم بگوید که هرگزاجازه ندهید فریبکاران با تعریف نقطه اوج دست نیافتنی شما را ناامید کنند و یا پیشرفت های کوچک شما را بی ارزش نمایند و شما هم هرگز نباید فریب نقطه اوج ذهنی دیگران را بخورید و هیچوقت نباید خود را برای رساندن به نقطه ای که دیگران تعیین می کنند به دردسر اندازید. شما فقط سعی کنید در هر لحظه عالی و بی نقص عمل کنید. به هر نقطه ای که برسید همان نقطه عالی ترین نقطه زندگی شما خواهد بود
رؤیای خود را دنبال کن
(نویسنده بک کانفیلد)
من دوستی به نام مانتی رابرتز دارم که یک مزرعه پرورش اسب دارد.
یک روز که در حال صحبت بودیم او داستانی را برای من نقل کرد. داستان پسری که فرزند یک تعلیم دهنده اسب دوره گرد بوده که از اصطبلی به اصطبل دیگر، از مسابقه ای به مسابقه دیگر و از مزرعه ای به مزرعه دیگر می رفت تا اسب ها را آموزش دهد. بنابراین درس خواندن آن پسر در دبیرستان مرتباً با وقفه مواجه می شد وقتیکه سال آخر دبیرستان بود از او خواسته شد تا در یک صفحه بنویسید تا در آینده می خواهد که و چه کاره باشد.
آن شب او هفت صفحه در توصیف هدف خود یعنی داشتن یک مزرعه پرورش اسب نوشت. او درباره رؤیای خود با تمام جزئیاتش نوشت و حتی یک شکل از یک مزرعه 200 جریبی که در آن محل ساختمانها و اصطبلها و مسیر مسابقه مشخص شده بود کشید. و سپس نقشه یک ساختممان 370 متر مربعی را کشید که در مزرعه 200 جریبی او واقع شده بود.
او تمام آرزوهای خود را در آن پروژه قرار داد و روز بعد آنرا به معلم داد.
دو روز بعد نوشته هایش به دست خودش بازگشت در صفحه اول
یک F (نمره بسیار پایین) با رنگ قرمز نوشته شده بود.
با یک توجه که نوشته بود «بعد از کلاس بیا پیش من».
پسر با صفحات حاوی رؤیاهایش به دیدن معلم خود رفت
و از او پرسید چرا نمره اش F شده است؟
معلم در پاسخ به او گفت این یک رؤیای غیر واقعی برای پسری در شرایط توست. تو فرزند یک خانواده دوره گرد از خانواده سطح پایینی هستی! و هیچ سرمایه ای نداری برای داشتن یک مزرعه پرورش اسب مقدار زیادی پول لازم است. تو باید یک زمین و اسبهایی با نژاد اصیل بخری و آنها را تکثیر کنی که همه اینها مقدار زیادی پول لازم دارد. برای انجام چنین کاری هیچ راهی وجود ندارد. پس از آن، معلم اضافه کرد: اگر تو دوباره با واقع گرایی بیشتری این مطالب را بنویسی من هم در نمره تو تجدید نظر می کنم.
پسر به خانه رفت و مدت طولانی در این مورد فکر کرد و از پدرش در این باره کمک خواست ولی پدرش به او گفت ببین پسرم تو باید خودت این کار را تمام کنی و از ذهن خودت کمک بگیری. البته من می دانم که این تصمیم بزرگی برای توست.
بالاخره بعد از یک هفته کلنجار رفتن پسر همان صفحات را بدون هیچ تغییری به معلمش برگرداند و به معلمش گفت تو می توانی نمره F را برای من نگه داری و من هم رؤیای خود را برای خودم نگه می دارم.
بله آن پسر مانتی بود. او اکنون یک مزرعه اسب 200 جریبی دارد و در حالی این داستان را تعریف می کرد که در خانه 370 متر مربعی خود نشسته بود. مانتی ادامه داد. من هنوز آن ورق کاغذها را دارم. او اضافه کرد بهترین قسمت داستان اینجاست که دو تابستان پیش همان معلم دبیرستان 30 دانش آموز خود را به مزرعه اسب من برای یک تور یک هفته ای آورد. وقتی که معلم قدیمی داشت آنجا را ترک می کرد گفت من معلم تو بودم من سارق رؤیای تو بودم. در آن سالها من رؤیای بچه های زیادی را دزدیدم اما خوشبختانه تو آنقدر عاقل بودی که رؤیای خود را نگه داری.
اجازه ندهید هیچ کس رؤیای شما را بدزدد از قلب خود فرمان بگیرید
کسی که بر قلب خود غلبه نکرد بر هیچ چیز غالب نخواهد شد. زرتشت
--------------------------------------------
رفتار کن با دیگران همانطوری که توقع داری که دیگران با تو رفتار کنند.زرتشت
------------------------------------------------------------
آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر .زرتشت
---------------------------------------------------------
کسی را فریب مده تا دردمندنشوی. زرتشت
-----------------------------------------------
با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی. زرتشت
-------------------------------------------
بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
راستگو باش تا استقامت داشته باشی
متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی
دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی
چالاک باش تا هوشیار باشی. زرتشت
---------------------------------------------
دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی. زرتشت
----------------------------------------
مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی.زرتشت
--------------------------------
روح خود را به خشم و کین آلوده مساز و هرگز ترشرو و بدخو مباش. زرتشت
------------------------------
در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند. زرتشت
------------------------------------------
اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده. زرتشت
-------------------------------------------
سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی. زرتشت
--------------------------------
اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری. زرتشت
---------------------------------------
با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد.زرتشت
--------------------------------------------
مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند .زرتشت
----------------------------------------------
زندگی شما وقتی زیبا و شیرین خواهد شد، که پندارتان، کردارتان و گفتارتان نیک باشد.زرتشت
------------------------------------------
پیمان شکنی یکی از شاخه های دروغ است.زرتشت
----------------------------------------------
هر یک از شما باید در کردار نیک به دیگری سبقت جوید و از این رو زندگی خود را خوش و خرم سازد. زرتشت
---------------------------------------------
خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم سازد .زرتشت
----------------------------------------
انسان در گزینش خوب و بد زندگی اش آزاد است . هر زن و مردی بایستی بهترین گفتار را بشنوند و مسیر خویش را در زندگی برگزیند .زرتشت
-----------------------------------------------
بهشت و دوزخ ما در این جهان در دستان خود ماست . نیکی پاسخ نیکی است و بدی سزای بدی . نتیجه زندگی ما حاصل اعمال ماست . زرتشت
-------------------------------------
وظیفه هر انسان در زندگی اش کار و کوشش و آبادی و پیشرفت جهان است . زرتشت
------------------------------------------
هر کس باید بیاندیشد که کیست ؟ از کجا آمده است و برای چه در این جهان زندگی میکند ؟ زرتشت
--------------------------------------
خداوند این جهان زیبا را برای شادی انسان در مسیر نیک آفریده است .زرتشت
----------------------------------------
کسانی در زندگی سرافراز و آسوده خواهند زیست که در زندگی به ندای وجدان درونی خویش گوش فرا دهند و آن را ارج نهند . زیرا وجدان درونی همه انسانها آنها را به سوی کردار نیک رهنمایی میکند . زرتشت
--------------------------------------
انسانی که گمراهی را ببیند و او را با دانش و خرد خویش راهنمایی نکند در ردیف گناهکاران است . زرتشت
--------------------------------------------
انسان به هر چه که اراده کند خواهد رسید . اندیشه آدمی سازنده زندگی اوست . زرتشت
----------------------------------------------------
بهترین زندگی دو جهان برای کسانی است که نیک بیاندیشند و پارسایی را سرلوحه زندگی خویش کنند . زرتشت
------------------------------------------------
همسری که برای دخترت برگزیدی به او معرفی کن ولی انتخاب نهایی را به دست خودش بسپار . زرتشت
------------------------------------------------------------------------
نیکی و سود خویش را در زیان دیگری مخواه.زرتشت
--------------------------------------
شریف ترین دل ها دلی است که اندیشه آزار کسان در آن نباشد.زرتشت
---------------------
فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی.زرتشت
-------------------------------
خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما به قدر فهم تو کوچک.زرتشت
--------------------------------
دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از آنو همیشه قسمتی از غم دیگران باش نه دلیل آن.زرتشت
-------------------------------------
هنگامی که همه یکسان فکر می کنند دیگر کسی بیشتر نمی اندیشد.زرتشت
-------------------------------
راه جهان یکی است و آن راستیست .زرتشت
-----------------------------------------------
من آینده را دوست دارم چون بقیه عمرم را باید در آن بگذرانم .زرتشت
------------------------------------------------
آنچه را می شنوید به عقل سلیم و منش پاک و روشن بسنجید و آنگاه بپذیرید.زرتشت
-------------------------------------------
در دوره ای که از آن اوباش است بهتر است که اعتماد و اندیشه تان را پنهان کنید.زرتشت
---------------------------------
همیشه اشتباهات مردم را ببخش نه به خاطر اینکه آنها سزاوار بخشش اند بلکه تو سزاوار آرامش هستی.زرتشت
--------------------------
انسانهایی که تنها هستند،همیشه در معرض خطر عشق اند.زرتشت
---------------------------------------------------
عاشق عاشق شدن باش و دوست داشتن را دوست بدار از تنفر متنفر باش به مهربانی مهر بورز با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش.زرتشت
--------------------------------------------
بردباری ، هنگامی خوب است که مبدأ منزهی داشته باشد ، وگرنه در مقابل بیدادگری ، بردباری ناتوانی ، و ناتوانی مقدمه نابودی است.زرتشت
----------------------------
اگر کسی را دوست داری، به او بگو . زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته میمانند، میشکنند .زرتشت
------------------------------
کسی که بر نفس خود غلبه نکرد بر هیچ چیز غالب نخواهد شد.زرتشت
------------------------------------
عشق می ماند؛ انسان ها هستند که عوض می شوند .زرتشت
-----------------------------------
خوشبختی از آن کسانیست که خواهان خوشبختی دیگران باشند .زرتشت
---------------------------
شریف ترین دلها دلی است که اندیشه ی آزار کسان درآن نباشد.زرتشت
----------------------------------
خورشید باش که اگر خواستی برکسی نتابی نتوانی .زرتشت
-----------------------------------
فاش نکردن اسرار مردم دلیل کرامت و بلندی همت است.زرتشت
-------------------------------
نیکی و سود خویش را در زیان دیگران مخواه.زرتشت
---------------------------------
رهایی قطعی هر کس در نابودی است.بودا
هرگاه کسی که نیکی می کند ، با نتیجه آن خود را مشغول نسازد،آنوقت حس غضب و خود خواهی در قلب او خاموش می شود.بودا
اگر کسی در انجام کاری پرخاش کند ،دادگر نیست.بودا
زندگی انسان مانند شبنمی است که از برگ گلی می لغزد و فرو می چکد.بودا
لحظه ای که به کمال رسیدم و منور شدم ، تمام هستی کامل و منورشد.بودا
آزادی در بی آرزوئی است.بودا
اشکهای دیگران را مبدل به نگاههای پر از شادی نمودن بهترین خوشبختی هاست.بودا
هیچ کس جز خود ما مسوول بدبختی ها و یا خوشبختی های ما نیست.بودا
آزادی در بی آرزوئی است.بودا
اشکهای دیگران را مبدل به نگاههای پر از شادی نمودن بهترینخوشبختی هاست.بودا
کسی که از ابتدا نا بینا به دنیا آمده است معنی تاریکی را نمیفهمد زیرا هرگز روشنایی را تجربه نکرده است بودا
هستی ما به ناپایداری ابرهای پاییز تماشای تولد و مرگ موجوداتهمچون نظاره شعلههای آتش یک عمر مانند جرقه رعدی در آسمان چون سیلابی پر شتاب وروان از سراشیبی کوهی.بودا
گرسنگی بدترین ناخوشی هاست.بودا
رفتار و طرز برخورد، شالوده و پایه ی موفقیت است. یک انسان سخاوتمند با رفتار و منشی مثبت مطمئناً کامیاب خواهد شد. اگر رفتارتان را تغییر دهید، ادراکتان، اعمالتان و زندگی تان را تغییر داده اید؛ و با تغییر تک تک زندگی ها، دنیا تغییر خواهد کرد. در این ایمیل ۳۰ نوع کار را عنوان می کنیم که هر کدام فقط ۳۰ ثانیه زمان می برد.
تصور کنید اگر میلیون ها یا بیلیون ها انسان روی زمین اگر فقط یکی از این کارها را انجام بدهند، دنیا چطور تغییر می کند! به همین دلیل سعی کردیم راههای جدیدی برای رشد و پیشرفت شخصی شما دوستان پرشین استار را یادآور شویم که می توانید در کمتر از ۳۰ ثانیه آن ها را انجام دهید.
۱٫ تُن صدایتان را تغییر دهید. برای ۳۰ ثانیه سعی کنید نرم تر، آرام تر، و کمی خوشایندتر صحبت کنید.
با نتایج شگفت انگیزی روبه رو خواهید شد. آیا می دانستید وقتی با صدای نرم تر و آرام تر به بچه ها دستور بدهید
، نسبت به اینکه سرشان داد بزنید، تأثیر بیشتری خواهد داشت؟
اگر در کار خسته شده اید،
حتی فقط برای ۳۰ ثانیه سعی کنید لحن صدایتان را آرام تر کنید، شاید زودتر به نتیجه رسیدید!
۲. ایده های قدیمیتان را به یاد آورده و دوباره آنها را از سر گیرید. برای ۳۰ ثانیه، ایده قدیمیتان را دوباره امتحان کنید. آیا این ایده ی یک اختراع، یک پروژه کاری، یا کاری بوده که به نظرتان خسته کننده می آمده؟ یکی از آن کارها را انتخاب کرده و یک بار دیگر امتحانش کنید. تصور کنید اگر همه ی آدم ها اینقدر جرات داشتند که از نبوغ خدادادی در جهت استعدادهایشان بهره گیرند چه می شد؟ می دانید چه چیزهای جدیدی در دنیا ابداع می شد؟
۳. برای ۳۰ ثانیه به یک نفر یک فرصت دوباره بدهید. یک بار دیگر به حرف هایش گوش دهید یا یک بار دیگر به او فرصت دهید شاید که تغییر کرده باشد.
۴. به فرزندانتان بگویید “دوستتون دارم” و “به شما افتخار می کنم.” به چشم هایشان نگاه کنید، و به آن ها نشان دهید که چقدر برایشان ارزش قائلید. تصور کنید اگر همه ی والدین ۳۰ ثانیه در روز هم که شده به فرزندانشان اطمینان خاطر می دادند، شاهد چه تغییرات شگرفی بودیم.
۵. دفعه ی بعدی که منتظر خشنودی آنی یا چیزی بودید که نمی توانید در همان لحظه داشته باشید، برای آنچه که در حال حاضر دارید، ۳۰ ثانیه از خدا تشکر و قدردانی کنید. این کار باعث تغییر رفتارتان خواهد شد.
۶. ۳۰ ثانیه محکم تر و صاف تر بایستید و سرتان را بالاتر بگیرید. در چشم های دیگران نگاه کنید و با اطمینان بیشتر راه بروید. ببینید چه احساس خوبی دارد.
۷. کاری را که قبلاً از انجام آن دست کشیده اید و نیمه رها کرده اید را انتخاب کنید که امروز انجامش دهید. ۳۰ ثانیه بیشتر طول نمی کشد که برای انجام کاری تصمیم بگیرید. قولتان را پیش خودتان نگه دارید و مطمئن باشید که حتماً انجامش خواهید داد.
۸. به هم ریختگی هایی که کس دیگری ایجاد کرده را تمیز و مرتب کنید.
۹. از کسی تعریف و تمجید کنید.
۱۰٫ برای چیزی یا کسی که باورش دارید، بایستید. یک جمله ی حمایت کننده، حوزه ی نفوذ شما را گسترده تر خواهد کرد.
۱۱. کسی را در کارش تشویق کنید و به او اطمینان خاطر بدهید. به او بگویید که “تو می توانی!” او را باور داشته باشید و این باور را نشان دهید.
۱۲. کسی را که دوست دارید بیشتر با او آشنا شوید را به خانه تان دعوت کنید. می توانید شام را کنار هم صرف کنید. از این دعوت برای یک دوستی تازه استفاده کنید.
۱۳. به مدت ۳۰ ثانیه در جمع همسرتان را ناز و نوازش کنید. دستتان را پشتش بکشید، انگشتانتان را در موهایش فرو ببرید، نرم و آرام بغلش کنید، دستش را به نرمی فشار دهید، یا حتی یک بوسه تند و چابک. خیلی خوب است اگر بچه هایتان بفهمند که پدر و مادرشان همدیگر را دوست دارند و برای ابراز علاقه به هم راحت هستند. مطمئناً اگر همه ی زوج ها فقط ۳۰ ثانیه در روز برای چنین کاری وقت می گذاشتند، این قدر زندگی های زناشویی درهم و برهم نبود.
۱۴. یک کلمه ی جدید (کلمه ای از زبانی خارجی که به خوبی به آن تسلط ندارید) یا یک چیز تازه در مورد یک فرهنگ دیگر یاد بگیرید.
۱۵. چکی به مبلغ %۱۰ از حقوق ماهانه تان بنویسید و به مؤسسات خیریه هدیه کنید.
۱۶. هر روز ۳۰ ثانیه برای غالب آمدن بر ترس ها و شجاعانه روبه رو شدن با همه ی موقعیت های زندگی تان دعا کنید. رفتاری مثبت و هدفی مثبت در ذهن داشته باشید. برای کارهای آن روزتان طبق اولویت ها برنامه ریزی کنید. بعد از ۳۰ ثانیه برای تغییر آماده خواهید بود.
۱۷. از کسی بپرسید، “حالت چطور است” و واقعاً به جوابی که به شما می دهد خوب گوش کنید.
۱۸. مبلغی (در حد توانایی) در یک پاکت گذاشته و با عنوان “ناشناس” برای کسی بگذارید که می دانید به آن احتیاج دارد. نیکوکاری بدون اینکه شناخته شوید احساسی فوق العاده در شما ایجاد خواهد کرد. امتحان کنید!
۱۹. یک اقدام سریع برای محیط زیست بکنید. به پرنده ها غذا بدهید، زباله ها و آشغال ها را جمع و جور کنید و…
۲۰. یک صبحانه ی عالی برای خود انتخاب کنید (انرژی روزانه ی خود را با یک تصمیم ۳۰ ثانیه ای شروع کنید). کمتر مواد قندی بخورید و بیشتر پروتئین و میوه بخورید و صبحانه ای سالم و مقوی برای خود انتخاب کنید.
۲۱. اگر خیلی وقت است که درون خانه یا شرکت هستید، بیرون بروید و اجازه بدهید که نور آفتاب روی صورتتان بنشیند. این کار حالتان را خیلی سریع بهبود خواهد داد.
۲۲. وقتی کسی از شما تقاضای کمک خواست (کمک مالی)، پاسخ مثبت بدهید.
۲۳. در هر موقعیتی از ورزش کردن غافل نشوید حتی یک نرمش سرو گردن ۳۰ ثانیه ای …
۲۴. یک دانه بکارید (یا اگر وارد هستید، یک نهال بکارید). تصور کنید اگر میلیون ها آدم روی زمین این کار را بکنند دنیا شاهد چه فضای سبز پایان ناپذیری خواهد بود.
۲۵. چراغ اتاق هایی که خالی است را خاموش کنید (لامپ اضافی خاموش). هر ۳۰ ثانیه هم ارزش دارد.
۲۶. در سطل زباله ی خانه چند کیسه ی زباله بگذارید تا انواع مختلف زباله ها را جداگانه دور بریزید. شما بازیافت زباله را از همین امروز شروع کرده اید.
۲۷. یک عادت بدتان را در ۳۰ ثانیه ترک کنید؛ و ۳۰ ثانیه به ۳۰ ثانیه آن را تکرار کنید.
۲۸. ۳۰ ثانیه بخندید. استرستان فروکش خواهد کرد.
۲۹. آب را به مقدار کافی بنوشید.
۳۰. ۳۰ ثانیه از هر آنچه که دارید احساس رضایت کنید؛ و همیشه قدردان نعمت های خداوند باشید.
راه و چاه ساختن یک خانواده خوشبخت
افراد خانواده هرکدام از نظر خصوصیات جسمی، عقلی، ذهنی، عاطفی، روانی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، تحصیلی و تربیتی با یکدیگر تفاوت اساسی دارند. این مقاله بر آن است که راهکارهای خوشبختی در خانواده را به اجمال بررسی کند.