در باره فضیلت و خواص سوره زلزال روایات و احادیث بسیار زیادی از معصومین و بزرگان دینی وارد شده است که در این مجال مروری بر آنها میکنیم.
مکان های دیدنی و تاریخی
آرامگاه سلطان سیدعباس، تالار آیینه، شهر تاریخی جرمگان و نارین قلعه مهم ترین بناهای تاریخی و مکان های دیدنی شهرستان بجنورد را تشکیل می دهند.
صنایع و معادن
صنایع موجود درشهرستانبجنوردبهدودستهی ماشینی ودستی تقسیم می شوند. معادن سنگ های ساختمانی متعددی در شهرستان بجنورد وجود دارند. صنایع پتروشیمى بجنورد و کارخانه هاى سیمان، پتروشیمى، کارخانه آلومینا، ریخته گرى و فولاد، سیمان و صنایع تبدیلى مهم ترین صنایع این منطقه را تشکیل می دهند.
کشاورزی و دام داری
کشاورزی این ناحیه از شرایط مساعدی برخوردار بوده و فرآورده های آن گندم، جو، پنبه، تره بار، بنشن، آلو، گیلاس، آلبالو، انگور، و سیب است. آب کشاورزی از رودخانه، کاریز، و چاه ژرف تأمین می شود. دامداری نیز در کنار کشاورزی وجود دارد و به دلیل مراتع زیادی که دارد، فرآورده های آن، به ویژه روغن، پشم و پوست، علاوه بر تأمین نیاز داخلی، به دیگر نقاط فرستاده می شود. فرش و قالیچه بافی با طرح های کردی و ترکمنی، گلیم و جاجیم بافی، پالاس بافی (فرش های محلی)، و … رایج است.
مشخصات جغرافیایی
شهرستان بجنورد، با پهنه ای حدود 17.245 کیلومتر مربع، در شمال باختری خراسان، از نظر جغرافیایی بین 20 درجه و 38 دقیقه تا 42 درجه و 36 دقیقه پهنای شمالی و 50 درجه و 57 دقیقه تا 2 درجه و 56 دقیقه درازای خاوری، در بلندی 1210 متری از سطح دریا قرار دارد. این شهرستان از شمال به کشور ترکمنستان، از خاور به شهرستان های شیروان و اسفراین، از جنوب به شهرستان های اسفراین، سبزوار و استان سمنان، و از باختر به شهرستان های گنبد کاووس استان گلستان و شاهرود استان سمنان محدود است. فاصله مرکز این شهرستان (شهر بجنورد) تا مشهد از طریق راه آسفالته 244 کیلومتر است. آب و هوای این شهرستان نیمه معتدل و مرطوب با زمستان های سرد و تابستان های گرم است. ریزش باران از اواخر مهرماه آغاز و تا میانه آذر ماه ادامه دارد و ریزش برف از میانه آذر ماه تا پایان اسفند ماه هر سال صورت می گیرد. به این ترتیب بیش ترین درجه حرارت در تابستان 40 درجه بالای صفر و کم ترین آن در زمستان ها 15 درجه زیر صفر است. میانگین باران سالیانه آن به 250 میلی متر می رسد. مسیرهای دسترسی به شهرستان بجنورد عبارت اند از:
1- راه آسفالته درجه یک بجنورد – مشهد، به درازای 244 کیلومتر
2- راه آسفالته درجه یک بجنورد – تهران به درازای 700 کیلومتر
3- راه شنی بجنورد – اسفراین، به درازای 63 کیلومتر
وجه تسمیه و پیشینه تاریخی
نام قدیم بجنورد در اصل «بیژن گرد» که نامی باستانی است، بوده است. از آن جا که «گرد» به معنی شهر و آبادی است، بجنورد به «شهر بیژن» معنی می شود. بیژن گرد به مرور زمان به «بوزن گرد»، «بوزن جرد» و «بجنورد» در آمده است. در شمال باختری بجنورد کنونی، تپه و آثار کهنی از شهر پیشین وجود دارد، که «بیژن یورت» یا «بیژن یورد» خوانده می شود و می رساند که همان بیژن گرد است و بجنورد پیشین در این جا قرار داشته است. این تپه را مردم «کهنه کند» (روستای کهنه) می نامند و این نام فارسی کهن، در میان مردم کرد زبان بجنورد می رساند، که پیش از صفویان، این جا به عنوان بجنورد پیشین و ویرانه ای بوده که شهر کنونی پس از آن ساخته شده است. شهر بجنورد در روزگار باستان یکی از ولایت های پارت پیشین بوده است. بعضی گفته اند پیش از صد دروازه (شهرستان دامغان)، پایتخت پارت، شهر «اساک» بوده، که آن را با بجنورد یا قوچان یکی دانسته اند. شهر بجنورد در دوران ساسانیان جزو قلمرو آنان شمرده می شده و تابع بخش خاوری استان خورآسان (خراسان) بوده است.
در سال 22 هـ . ق، بجنورد و دیگر نقاط خراسان توسط مسلمانان گشوده شد و تا میانه سده 3 هـ . ق، از سوی نماینده گان خلیفه بغداد اداره می شد. در 259 هـ . ق، یعقوب لیث صفاری سراسر خراسان را گرفت و بجنورد جزو قلمرو و حکومت صفاری شد. سپس سامانیان بر خراسان، از جمله بجنورد دست یافتند. تیمور لنگ نیز در 783 هـ . ق، بجنورد و دیگر شهرها و آبادی های این منطقه را ویران کرد. در روزگار صفوی، بجنورد به علت جایگاه مناسب طبیعی، جغرافیایی و نظامی اهمیت یافت. در زمان حکومت تولی خان -حکمران صفوی - شهر گسترش یافت و به سرعت نقش نظامی، بازرگانی و آموزشی خود را باز یافت. شاه عباس بزرگ، کردان زعفرانلو و شادلو را به این ناحیه کوچ داد. پس از صفویان بجنورد جزو قلمرو افشاریان و قاجاریان شد و حاکمان آن بیش تر از سران ایل های ساکن در این ناحیه انتخاب می شدند.
نقشه انلاین بجنورد
ادامه مطلب ...
چشم چرانی و راههای علاج آن
عوامل موثر و مفید و جهت دهنده در زندگی انسانها بسیار زیادند، اما عادت، از جمله یکی از تاثیر گزارترین عواملی است که انسان را به مسیر خود رهنمون کرده و به انجام کاری که بدان خو کرده است وا می دارد. صفات و عادات گرچه اکتسابی بوده و بر اثر تمرین و ممارست در ضمیر انسان ریشه دوانیده و رنگ عادت به خود می گیرد ولی مانند صفات ذاتی و تمایلات طبیعی از نیرو و اقتدار بهره مندند.
در این نوشتار ان شاءالله به بررسی اثرات سوء عادت زشت چشم چرانی و خواستگاههایش و زیانهای بنیان برافکنش می پردازیم.
مردمان: وقتی به یک درجه بالا از موفقیت و خوشبختی میرسید، متوجه میشوید که خیلی از کسانی که قبلاً دوست، همکار یا شریکتان بودند، الان به دیوهای حسادت در اطرافتان تبدیل شدهاند.
ازآنجا که حسادت یک اتفاق میان فردی متداول است، کنار آمدن با افراد حسود یکی از مهمترین مهارتهایی است که باید یاد بگیرید. اولین چیزی که باید با آن آشنا شوید تکنیک نیست بلکه فلسفه بنیادی کنار آمدن با اینگونه افراد است که در این مقاله به آن میپردازیم.
بررسی واقعیت
قبل از اینکه درمورد افراد حسود فکر کنید به این سوال پاسخ دهید: آیا این افراد واقعاً به شما حسادت میکنند؟ یکی از چیزهایی که در ما با آن برخورد کردهایم این است که در بسیاری از موارد، حسادت یک تشخیص اشتباه است.
جریان واقعی این است که فرد تصور بهتری از مهارتها یا موفقیت خود دارد به همین دلیل دچار غرور میشود و انتظار برخورد خاص از دیگران دارد. وقتی این برخورد خاص صورت نمیگیرد، فرد به اشتباه تصور میکند که دیگران به او حسادت میکنند.
یک نمونه برایتان ذکر میکنیم: یک فرد در قسمت کارگزینی باور دارد بهترین فرد متخصص این قسمت در شرکت است و باید مهمترین پروژههای کارگزینی را به او بدهند اما مدیر به درستی باور دارد که این فرد بهترین نیست و به همین دلیل پروژههای معمولی به او میدهد. به این ترتیب، او تصور میکند که مدیر به او حسادت میکند.
به همین دلیل خوب است چشمانتان را باز کنید و ببینید واقعاً چه اتفاقی میافتد و بعد تصمیم بگیرید که آیا آن فرد واقعاً به شما حسادت میکند و یا این فقط یک سوءتعبیر از جانب شماست.
قرار دادن فرد حسود در یکی از دو جعبه
اگر نتیجه گرفتید که با یک مورد حسادت واقعی سروکار دارید، دومین کاری که توصیه میکنیم این است که به قدرت واقعی آنها برای گذاشتن تاثیر منفی بر شما فکر کنید. بر این اساس، این افراد را در یکی از این دو جعبه قرار دهید:
1. جعبه بیآزارها. اینها افرادی هستند که به جز کمی مسخره کردن شما و دوست نداشتنتان قدرت کافی برای آسیب رساندن به شما را ندارند.
2. جعبه تهدیدهای احتمالی. اینها افرادی هستند که قدرت لازم را دارند که به یک جنبه از زندگی شما صدمه بزنند مثل یکی از همکارانتان که به شدت مورد اعتماد کلیه مدیران سطح بالای شرکت است.
نادیده بگیرید
افرادیکه در جعبه اول قرار گرفتهاند کسانی هستند که باید نادیدهشان بگیرید. مسخرهکردنها و نظرات حسودانه را از یک گوش گرفته و از گوش دیگر بیرون کنید. آنها هیچ آسیب جدی به شما نمیتوانند بزنند و اگر ببینند حرفهایشان تاثیری روی شما ندارد، مطمئناً عقب میکشند و در خفا به متنفر بودن از شما ادامه میدهند.
با دفاع کردن از خودتان در حضور آنها یا اینکه خودتان هم خشمگین شوید، بیشتر از آنچه لیاقتشان است به آنها اهمیت میدهید. خیلی از آنها واقعاً امیدوارند چنین چیزی اتفاق بیفتد و بتوانند شما را عصبانی کنند.
وارد عمل شوید
کسانیکه در جعبه دوم قرار گرفتهاند داستان متفاوتی دارند. ازآنجا که این افراد میتوانند به زندگی و کار شما ضربه بزنند باید به محض مشاهده نظرات و رفتارهای حسودانه آنها، کاری بکنید.
اولین رویکردی که توصیه میکنیم حرف زدن به آنهاست. نظراتتان را صادقانه به آنها مطرح کنید و نظر آنها را هم بخواهید. اگر مهارت ارتباطی شما به اندازه کافی خوب باشد، موثر خواهد بود و خواهید توانست او را قانع کنید.
اگر این رویکرد موثر نبود، زمان آن رسیده که یکی از محبوبترین مهارتهای اجتماعیتان را وارد عمل کنید: قطع قدرت این فرد بر خودتان. این یعنی باید محیطتان و دینامیکهای ارتباطیتان را تغییر دهید تا آن فرد حسود دیگری سلطهای بر شما نداشته باشد.
فردی را میشناختم که یک مدیر بسیار حسود داشت و با دوست شدن با مدیر آن مدیر حسود و به دست آوردن اعتماد او، توانست بر آن فرد حسود غلبه کند. فرد دیگری که میشناختم از آن کار بیرون آمد و کار دیگری برای خود پیدا کرد. همیشه جایگزینهایی وجود دارد. فقط باید وارد عمل شوید.
افراد حسود میتوانند واقعاً آزاردهنده باشند اما نباید این اجازه را به آنها بدهید. اگر بدانید چطور هوشمندانه با آنها برخورد کنید و اعتمادبهنفس و مهارتهای اجتماعی لازم برای این کار را داشته باشید، میتوانید خیلی راحت آنها را از سر راه پیشرفت خود بردارید
خدایا کاش در این ماه رمضان لایق اکرام شویم
سحــــری بـــا نظــر لطـف تـــــو بیـــدار شویم
در توصیف این ماه عزیز آمده است که، ماه رمضان نهمین ماه از ماه های قمری و بهترین ماه سال است. واژه رمضان از نظر اصطلاحی از ریشه (رمض) و به معنای شدت تابش خورشید بر سنگریزه است. میگویند چون به هنگام نامگذاری ماه های عربی، این ماه در فصل گرمای تابستان قرار داشت، ماه رمضان نامیده شد. ولی از سوی دیگر، رمضان از اسماء الهی نیز می باشد. این ماه، ماه نزول قرآن و ماه خداوند است. در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته میشود و عبادت در یکی از شبهای آن (شب قدر) بهتر از عبادت هزار ماه است. فضیلت ماه رمضان بسیار زیاد و نامحدود است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده اند : ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی آورده است، ماهی که نزد خداوند بهترین ماهها است، روزهایش بهترین روزها، شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات است. شما بر مهمانی خداوند فرا خوانده شده اید و از جمله اهل کرامت قرار گرفته اید. در این ماه، نفسهای شما تسبیح، خواب شما عبادت، عملهایتان مقبول و دعاهایتان مستجاب است. پس با نیتی درست و دلی پاکیزه، پروردگارتان را بخوانید تا شما را برای روزه داشتن و تلاوت قرآن توفیق دهد. بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه عظیم محروم گردد. با گرسنگی و تشنگی در این ماه، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت باشید.
آن گاه پیامبر اکرم وظیفه روزه داران را برشمرد و از صدقه بر فقیران، احترام به سالخوردگان، ترحم به کودکان، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهربانی به یتیمان و نیز عبادت و سجده های طولانی، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضیلت اطعام در این ماه سخن گفت.
امیدواریم در این ضیافت الهی توفیق غبار روبی دلها را از دست ندهیم
و این شایستگی را داشته باشیم تا نزدیکی به خداوند را درک کنیم.
چگونـه پاسـخ منـاسب به خـواستـگارم بدهـم ؟
"چگونه پاسخ مناسب به خواستگارم بدهم؟!" این موقعیتی است که خیلی از دختر خانم ها با آن مواجه میشوند که در این ایمیل تنها میخواهیم نکتههایی را گوشزد کنیم که با به کار بستنشان، در تصمیم گیری شما دختر خانم دم بخت موثر خواهد بود.
● با عشق شوخی نکنید
با ادای احترام به همه خانم های جوان، باید قبول کنیم در سال های اخیر، بعضی باورهای نادرست و "عوامانه" به عنوان اصول زندگی درست و "عاقلانه" در ذهن خانم های جوان جا گرفته است. البته این را هم قبول داریم که شکل گیری این ذهنیت ها، ناشی از برخوردهای نادرست جامعه و به خصوص برخی رفتارهای نادرست آقایان در قبال خانم ها بوده است اما چیزی که اشتباه است، اشتباه است و اینکه چه زمینه های قبلی باعث آن شده، از اشتباه بودن آن کم نمی کند.
یکی از این گزاره های غلط در ذهن خانم های جوان، راهبرد "در آب نمک خواباندن" آقا پسرهاست. گاهی خانم ها، وقتی با پیشنهاد خواستگاری روبه رو می شوند، هرچه سبک و سنگین می کنند، نمی توانند به این نتیجه برسند که بله را بگویند یا نه. این طبیعی است. گریزی هم از آن نیست اما رفتار خانم ها در این دوره تردید، باید رفتار استانداردی باشد، با رعایت ۳ اصل: اول اینکه باید صریح و شفاف به طرف مقابلشان بگویند که هنوز تصمیمی نگرفته اند و نیاز به زمان دارند. دوم اینکه باید زمانی را برای خود مشخص کنند و به خودشان تکلیف کنند تا آن زمان، تصمیم قطعی شان را بگیرند و آن را به خواستگارشان اعلام کنند. سوم اینکه در طول این مدت باید تلاش کنند به شناختی برسند که بتوانند بر مبنای آن، تردیدهایشان را برطرف کرده و به نتیجه قطعی برسند.
متاسفانه بعضی خانم ها، حتی وقتی جمع بندی نسبی شان این می شود که به خواستگارشان نه بگویند، بازهم این را اعلام نمی کنند. گاهی نمی دانند چطور نه بگویند (به خصوص اگر خواستگارشان خیلی علاقه نشان بدهد) و گاهی هم پیش خودشان فکر می کنند بهتر است چیزی نگویند و این مورد را از دست ندهند، شاید مرد بهتری پیدا نشد! توضیح اینکه این رفتار چقدر خطرناک است، بحث مفصلی می طلبد اما کافی است به حادثه تلخی که در همین صفحه به آن اشاره شده، توجه کنید. همین کافی نیست؟
● بگویم بله؟ بگویم نه؟
اگر هنوز نتوانسته اید تصمیم بگـیرید، ایــن۴ نکته را فراموش نکنید
▪ شهر را خبر نکنید
اگر گیج شوید هم حق دارید. پای یک عمر زندگی در میان است و به سادگی نمی توانید در موردش تصمیم بگیرید. اما با تمامی این اوصاف، می توانید راه را کوتاه تر کنید و انتخابی بهتر و منطقی تر داشته باشید. قرار نیست به تنهایی تصمیم بگیرید اما کمی راز دار بودن، می تواند شما را در داشتن انتخابی مناسب تر کمک کند.
اگر می خواهید با آرامش بیشتری به این موضوع فکر کنید، باید از ورود هر عامل مزاحمی جلوگیری کنید. رودربایستی های اجتماعی، ترس از اینکه فرصت دیگری برایتان فراهم نشود و تحریک های دیگران، بزرگ ترین مشکلاتی هستند که می توانند شما را در تصمیم گیری به اشتباه بیندازند، پس قدم اول شما برای داشتن یک انتخاب خوب، این است که موضوع را با هرکسی در میان نگذارید. از میان آدم های اطرافتان، می توانید چند نفر که اعتماد بیشتری به آنها دارید و فکر می کنید خودشان به دلیل داشتن یک زندگی موفق می توانند راهنمایتان باشند را انتخاب کنید و راز کوچک تان را برایشان فاش کنید. این افراد به شما کمک می کنند که واقعیت را بدون توجه کردن به احساسات تان ببینید و با نگاهی منطقی در مورد آینده تان تصمیم بگیرید.
▪ تند نروید
عجله نکنید. به خودتان و او فرصت دهید تا شرایط را بررسی کرده و باتوجه به تمامی مسائل در مورد آینده تان تصمیم بگیرید. خانواده ها را به طور کامل به این روند وارد کنید. برای تفریح های خانوادگی برنامه ریزی کرده و با خانواده ها و دوستان تان بیرون بروید. فکر نکنید حالا که خیلی ها از این موضوع خبردار شده اند، هیچ راه برگشتی ندارید. این دوره کوتاه نامزدی، فقط و فقط برای شناخت بیشتر است، پس اگر فکر می کنید به هزار و یک دلیل نمی توانید کنارش احساس خوشبختی کنید، با خانواده تان در این مورد صحبت کنید و از آنها بخواهید برای گرفتن تصمیمی درست شما را همراهی کنند. اگر هم جواب تان مثبت است، به دلیل بهانه های کوچک ماجرا را کش ندهید. اجازه ندهید که نامزدی تان کمتر از ۶ ماه و بیشتر از دو سال باشد چراکه روانشناسان معتقدند نامزدی بیشتر و کمتر از این زمان، می تواند زندگی مشترک تان را دچار آسیب کند.
▪ وقت را تلف نکنید
قطعا هر کدام از شما برای آینده تان برنامه هایی دارید، پس با تلف کردن وقت و ناتوانی در تصمیم گیری، همدیگر را بازی ندهید. حالا که دید دقیق تری در مورد او و توانایی هایش به دست آورده اید و نظرهای علمی و بی طرف مشاور را هم در اختیار دارید، وقت را تلف نکنید. دو دو تا چهار تا کنید و با دادن پاسخ تان، او را هم از این تعلیق بیرون بیاورید. اگر جواب تان مثبت است، می توانید فاز بعدی را شروع کنید و برای ساختن یک زندگی موفق، از همین حالا تلاش کنید و اگر جواب تان منفی است، می توانید از راه هایی که در ادامه گفته شده، برای قطع این ارتباط کمک بگیرید. مهم نیست چه جوابی می دهید، مهم این است که با کش دادن این موضوع، زندگی او و خودتان را تلف نکنید.
▪ تعارف نکنید؛ حرف دلتان را بگویید
درست است که تا قبل از ازدواج خیلی چیزها را در مورد زندگی مشترک و فراز و فرود هایش نمی دانید، اما حتی قبل از این مرحله هم، موضوعاتی برایتان اهمیت دارند. احتمالا شما هم فکر می کنید بدون برخی معیارها نمی توانید زندگی کنید و البته در ذهن تان شرایط خاصی را برای ساختن و ادامه این زندگی تصور می کنید. این موضوع ها را بدون پرده با خواستگار تان درمیان بگذارید. شاید از برخی مسائل بتوانید بگذرید و او هم بتواند خودش را تاحدودی با نیازهای شما تطبیق دهد. اما اگر در مورد موضوعات اساسی اختلاف دارید و فکر می کنید سبک زندگی و نیازهایتان زمین تا آسمان با هم فرق می کند، قید این گزینه را بزنید.
● چطـــوری بگویــم نه؟
بالاخره تصمیم تان را گرفتید؟ حالا به این نکته ها توجه کنید :
▪ راستش را بگویید
اگر بعد از بررسی تمام موارد بالا و درست تحلیل کردن شرایط تان، باز هم فکر می کنید برای هم ساخته نشده اید، باید هرچه زودتر حرف دل تان را به او هم بگویید. حستان را در دلتان نگه ندارید و سعی نکنید با تحقیر و کم محلی، به او پاسخ منفی تان را نشان دهید. دلایل تان را بیان کنید و مقابلش اعتراف کنید که علاقه ای به او ندارید. از شکستن دلش نترسید و نگذارید که بیشتر از این امیدوار باشد و در دلش برای ازدواج کردن با شما برنامه بریزد. پرده پوشی را کنار بگذارید. اگر قرار بود منظور شما را به زبان بی زبانی بفهمد تا حالا فهمیده بود، پس وقت آن است که با صراحت تمام و بدون ترس، تکلیف را روشن کنید. ممکن است حرف شما دلش را بشکند. اشکالی ندارد. اگر بدون توهین و او نشانه گرفتن نقاط ضعفش، تنها واقعیت را روشن کنید، دیگر مسئولیتی متوجه شما نخواهد بود، پس کاملا منطقی و بدون اینکه هیجان بی موردی به این روند تزریق کنید، بگویید که برای خودتان و او آینده خوبی نمی بینید یا اینکه احساسی که به او دارید از این جنس نیست و هیچ وقت هم نخواهد بود.
▪ چشم در چشم حرف بزنید
اگر هنوز جواب منفی تان را قاطعانه به او نداده اید، بجنبید. در نخستین فرصت یک قرار دونفره با او بگذارید و بدون گوشه و کنایه یا در لفافه حرف زدن، برایش همه چیز را توضیح دهید. احترام گذاشتن به او پذیرش این موضوع را برایش آسان تر می کند و تنظیم کردن چنین قراری یکی از نشانه های این احترام است. قرار نیست این ملاقات را دوباره تکرار و ده ها بار موضعتان را بیان کنید. چه قانع شود و چه نه، شما تنها باید یک بار و برای همیشه تکلیف این ماجرا را روشن کنید.
▪ غرورش را نشکنید
هیچ وقت او را به دلیل علاقه ای که به شما دارد، تحقیر نکنید. شما هر راهی را برای رد کردن درخواستش می توانید بروید؛ اما حق ندارید به او حمله و توهین کنید یا به دلیل حسی که دارد او را سرزنش کنید. اگر او با درخواست های مکررش شما را آزار می دهد، تنها جریان ارتباط تان را قطع کرده و تلاش کنید تاجایی که می توانید از او فاصله بگیرید.
▪ مراقب واژه ها باشید
موضعتان را طوری بیان کنید که امکان هیچ برداشت دیگری وجود نداشته باشد و مهم تر اینکه، هیچ امیدی برای آینده به او ندهید. جملاتی مثل "فعلا قصد ازدواج ندارم"، "بگذار بازهم فکر کنم"، "به دلیل مخالفت خانواده ام نمی توانم" و… نه تنها کمکی به پیشبرد این ماجرا نمی کند بلکه او را هم معلق و بلاتکلیف گذاشته و آینده اش را تحت تاثیر قرار می دهند. به دلیل ناتوانی در نه گفتن، با او بازی نکنید.
● علمی تصمیم بگیرید، نه احساسی
قبل از آنکه موضوع را علنی کنید، باید یک قدم دیگر هم بردارید. یک روانشناس خبره پیدا کنید و برای مشاوره و البته دادن یک تست از او وقت بگیرید. تست های شخصیت که از هر دو شما گرفته می شوند، می توانند تاحدودی آینده ازدواج تان را پیش بینی کنند. مشاور با تحلیل تستی که از شما می گیرد، می تواند بگوید که چقدر با هم تفاهم دارید و در چه مواردی ممکن است دچار مشکل شوید.
● بگذارید از احساسش حرف بزند
متکلم وحده نباشید و به او هم اجازه دهید که حرف هایش را بزند و از خودش دفاع کند. بدون آنکه حرفش را قطع کنید یا با لحنی تند و شتاب زده به او جواب دهید، بگذارید خودش را خالی کند. او به عنوان خواستگار شما، حق دارد تمام تلاشش را بکند و هر راهی که گمان می کند برای رسیدن به شما منتهی می شود را برود. پس به او این فرصت را بدهید اما در تمام مراحل، قاطعانه روی موضع اولی تان پافشاری کنید.
● با اقتدار حرف بزنید
اینجا هم اعتماد به نفس حرف اول را می زند مثل آدم های ضعیف رفتار نکنید و با اعتماد به نفس حرف دلتان را بزنید. این حق شماست که تنها با کسی که دوستش دارید زیر یک سقف زندگی کنید و علاقه فرد دیگری به شما، نمی تواند این حق را از بین ببرد. هر کسی مسئول احساسات خودش است و اگر شما کاری نکرده اید که به او آسیب بزند، پس دیگر نباید نگران چیزی باشید. او باید آنقدر منطقی باشد که بتواند با این موضوع کنار بیاید و اگر در این مورد ناتوان است، شما نمی توانید کمکی به او بکنید.
● بگویید دیگران عاشقش می شوند اما شما نه !
اگر می خواهید یک پایان بندی خوب ایجاد کنید و مثل یک فرشته به او نه بگویید، کمی او را تحسین کنید. در ذهن تان فهرستی از نقاط قوت او را بچینید و وقت نه گفتن، با اشاره به همه آنها برایش توضیح دهید که باز هم می تواند شانس عاشق شدن و دوست داشته شدن را داشته باشد. فقط برایش توضیح دهید که او را به چشم مرد زندگی تان ببینید و این به معنای بد بودن یا ناتوان بودن او نیست.
● رابطه را کش ندهید
اگر پیشنهاد ازدواجش را رد کرده اید، باید تا آب ها از آسیاب نیفتاده از او فاصله بگیرید. به هیچ بهانه ای به او زنگ نزنید. شاید برای شما که به او احساسی ندارید، این اتفاق کاملا عادی به نظر برسد و بخواهید کاملا دوستانه با او حرف بزنید یا ببینیدش، اما اشتباه می کنید، حتی باوجود پایان گرفتن این ارتباط، ماجرا در او تمام نشده، پس آتشی که سعی کردید خاموشش کنید را دوباره روشن نکنید.
● وقت مشاوره
اگر می بینید که بعد از گفتن حرف دلتان، شرایط زندگی برای او روز به روز سخت تر می شود یا اینکه با نپذیرفتن حرف شما، همچنان برای برقراری این ارتباط تلاش می کند، یک راه دیگر را امتحان کنید. با او به جلسه های مشاوره بروید و حل کردن این ماجرا را به علم روانشناسی بسپارید. به او نگویید که برای قانع کردنش نیاز به کمک روانشناس دارید، بلکه موضوع مشاوره پیش از ازدواج را مطرح کنید و بگویید اگر واقعا با شما بودن را می خواهد، باید این شرط، یعنی شرکت در جلسات مشاوره را بپذیرد. شاید او در کنترل و شناخت احساساتش دچار مشکل شده و نیاز به کمک های یک متخصص داشته باشد.
● با زندگی تان بازی نکنید
هرگز به دلیل ترحم وارد یک ارتباط نشوید. اگر واقعا به او حسی ندارید، حق ندارید به دلیل اینکه دلش را بشکنید به او وعده ای بدهید که در مورد ادامه دادنش مطمئن نیستید. اگر به آینده مشترک تان امیدی ندارید، قبل از آنکه چیزی شروع شود، تمامش کنید. شما نمی توانید یک عمر با ترحم زندگی کنید، پس با کش دادن این ماجرا با احساسات و آینده او بازی نکنید و خودتان را هم به بازی نگیرید.
● تصمیم تان را بگیرید، بالاخره او را می خواهید یا نه؟
قبل از آنکه حجت را برای این خواستگار تان تمام کنید، به پیشنهاد خواستگار دیگری فکر نکنید. درست است که رابطه ای میان شما و هیچ کدام از آنها نیست اما تا زمانی که پاسخ قطعی تان را نداده اید، در قبال فکری که این خواستگار در مورد آینده مشترک تان می کند، مسئولید، پس با گفتن جواب تان به این مسئولیت پایان دهید. شاید هم پاسخ ندادن شما به دلیل تردید باشد، اما اگر فکر می کنید که اول باید موقعیت بهتری پیدا کنید و بعد باید به این خواستگار جواب منفی بدهید در اشتباه هستید. شما حق ندارید به دلیل منافع خودتان، دیگران را معلق نگه دارید.
منبع:پرشین استار
شاید هر میلادی یک تلنگر باشد ، یک شروع تازه به دنیای بهترین ها !
یا جایگاهی برای آغاز یک مسیر درست !
گاهی هم ، تجدید پیمانی است برای همیشه ماندن !
کسی چه می داند فردا چه خواهد شد؟
من و تو در کدامین سرزمین به جاودانگی خواهیم رسید؟
به آرامش ابدی!
به تک تک ثانیه های عمرم می اندیشم و خیره می شوم به روزی که می آید و نامش فرداست !
بدون آن که قادر باشم ، حتی یک صدم ثانیه ی آن را به عقب برگردم و ...
فرصت جبران دیگر شاید نباشد !
فرصتی برای خوب زندگی کردن ، خوب اندیشیدن و خوب انتخاب کردن و بالاخره خوب رفتن !
خیالم تا حدودی راحت است وقتی که می بینم مهم ترین انتخاب زندگی ام با مولا بودن است...
اما خیلی ها چون من بودند که روزی صعودی داشتند به قله ی انتظار و اکنون در سراشیبی بی معرفتی فقط جانماز آب می کشند!!!
از خداوند معرفتی ابدی می خواهم و انسی همیشگی ...
یا اباصالح المهدی ادرکنی
آقاجان آن دم که تو را میخواهمت ، ذره ذره وجودم ملتمسانه تو را می طلبد
آن هنگام که بوی عطر یاس می پیچد در غروب جمعه هایم می خواهمت و آن هنگام که از تمام دنیا دلم می گیرد دوست دارم فریاد کنم و ندای این المهدی را به گوش تمام عالم برسانم
مهدی جان فقط به امید دیدن توست که این رنج بار زندگی را میتوان تحمل کرد و فقط به امید در رکاب تو بودن است که ایلیای من پا به این عرصه خاکی گذاشته است . میخواهم و میدانم که او میتواند یار تو باشد. آقا جان اگر به غلامی قبولش نمایی، اگر .... یعنی میشود ؟
کاش لباس رزم را میشد آسان خرید . کاش چلچله ها که غروب به خانه شان باز می گردند سلام ما را به تو برسانند و بگویند که ما در تدارک آمدنت خیابانها را آب و جارو کرده ایم و گلباران قدومت را به انتظار نشسته ایم.
آقا جان کاش مدینه باشم وقتی می آیی، کاش مدینه باشم وقتی تربت یاس کبود را به همه نشان میدهی. کاش باشم آن دم که باید باشم آخر مگر برای تشییع جنازه مادرت نوکر نمیخواهی ؟ کاش باشم آن دم که باید باشم، کاش ..... کاش
چه خوش است در هوایت به دمی نفس کشیدن
چه خوش است بینهایت شدن و ز دل پریدن
گل باغ آسمانی، دل من هوای تو کرد
دم آخرم بیا تو چو دلم نوای تو کرد
ادامه مطلب ...
جبرئیل ندا بر آورد:
«هان ای محمد ، خداوند بزرگ بر تو درود میفرستد و تو را فرمان میدهد که چهل شبانه روز از خدیجه دوری گزینی»
عقل کل از کل هستی شد جدا تا چهل شب کرد خلوت با خدا
این چهل شب در سرش شور تو بود بهر استقبال از نور تو بود
قاصدی از سوی رسول خدا نزد خدیجه آمد و پیغام آورد :
«ای خدیجه !گمان مبر که کناره گیری من از تو ، از خشم است و برای جدایی نیست، بلکه این فرمان خداوند عزوجل است تا اراده اش را تحقق نبخشد . ای خدیجه جز خیر و نیکی گمان مبر.»
چهل روز گذشت ، چهل روز گران بر رسول خدا و پر اندوه بر خدیجه ...
جبرئیل بار دیگر فرود آمد
«ای محمد ، خداوند بزرگ بر تو درود میفرستد و ترا فرمان میدهد که آماده تحیت و هدیه او باشی !»
پیامبر فرمود : «ای جبرئیل هدیه پروردگار جهانیان و تحیت او چیست؟
اما این سر خداست حتی جبرئیل هم از آن خبر نداشت عرض کرد: نمیدانم
چون تو ذات کبریا گوهر نداشت از محمد دوستی بهتر نداشت
بهترین گوهر ز گوهر آفرین هدیه شد بر شخص ختم المرسلین
و این نوری دیگر است که از آسمان به زمین فرود میآید ، این میکائیل است ،با طبقی دیبا پوشیده ، آن را پیش روی پیامبر نهاد و عرض کرد:
«ای محمد ! فرمان خداوند است که امشب روزه خو را با این غذا بگشایی»
غذایی که برهر کس دیگر غیر از او حرام بود حتی بر امیرالمومنین
پوشش از طبق برگرفت خوشه ای خرما ، خوشه ای انگور و ظرفی آب، سیر و سیراب گشت. دستها را برای شستشو جلو آورد. جبرئیل بر آن آب ریخت و میکائیل آنها را شست و اسرافیل با تکه ای پارچه آن را خشک کرد.
و طبق با باقیمانده غذا به آسمان بازگردانده شد تا کس دیگری بر آن لب نزند.
و حبیب خدا آماده نماز شد تا بر درگاه پروردگارش سر به سجده گذارد و خود را با تمام وجود به فرمان او سپارد.
جبرئیل آمد:
«یا محمد! اینک ، نماز بر توحرام است تا آن که به خانه خدیجه روی و با او باشی ، زیرا عهد خداوند عزوجل چنین است که امشب دودمان پاکیزه ای از تو بیافریند.»
و او آمد ، شتابان به سوی خدیجه . و این خدیجه است که میفرماید:
«در این مدت با تنهایی انس گرفته بودم ، شب هنگام سرم را میپوشاندم و در خانه را میبستم و پرده اش را فرو می انداختم . پس از نماز چراغ را خاموش کرده و به بستر میرفتم . آن شب ، هنوز بین خواب و بیداری بودم که صدای کوبه در را شنیدم »
این قلب خدیجه است که چنین به لرزه درآمده و بر دیوار سینه میکوبد:
«چه کسی حلقه ای را میکوبد که جز محمد کسی حق کوبیدن آن را ندارد؟»
و گوشش شنید،نوای دلنشین و آسمانی ، صدای نازنین و گفتار شیرین محبوبش را:« ای خدیجه ، در را بگشا من محمدم.»
با پای سر به سوی در پرواز کرد و با دست دل درب را به روی او گشود:
«قدم بر دیدگان من بگذار ای حبیب خدا ! مولای من خوش آمدی، آمد آنکه دیده ام روز و شب به راهش بود این محمد است ! نه آبی طلبید برای وضو و نه آماده نماز شد، بلکه بازویم را گرفت و مرا با خود برد.سوگند به آن که آسمان را بر افراشت و از چشمه اب جوشانید همینکه رسول خدا از من جدا شد سنگینی فاطمه را در بطن خود احساس کردم.»
این منم همسر پیامبر یگانه حبیب خدا رسول آخرین این منم خدیجه تنهای تنها با فرزندی در شکم که با من سخن میگوید و مرا دلداری میدهد از طعنه زنان قریش . زنانی که پشت به من میکردند و سلامم نمیدادند.
گرم درد دل با طفل نازنین در بطنم بودم که حبیبم وارد خانه شد :« ای خدیجه ! با که سخن میگویی؟»
عرض کردم : طفلی که در شکم دارم با من صحبت میکند و مونس من است
فرمود: « ای خدیجه ، هم اکنون جبرئیل مرا از دختر بودن او خبر میدهد و اینکه دودمانی مطهر و پر میمنت دارد . خداوند دودمان مرا از او قرار میدهد و امامان که با سر آمدن وحی ، آنان را جانشینان بر روی زمین قرار خواهد داد و آنان از نسل او هستند.»
قلبم شاد شد و عزیز دلم ، ریحانه ام را در بطنم چون گوهری در صدف پروراندم.به ناگاه درد شیرینی تمام وجودم را فرا گرفت وقت آن رسیده که نور روی ثمره وجودم را ببینم ، آی زنان قریش به یاریم بشتابید.
پیغام دادند ، پیامشان چیست ؟ سخنانی که دل را میسوزاند و چون خار به چشم فرو میرد و اشک به دیدگانم می آورد:
«ای خدیجه ، تو از سخن ما سر تافتی و همسری محمد ، آن یتیم تهی دست ابوطالب را پذیرفتی ، اینک هیچ کدام نزد تو نمی آییم و یاری ات نمیکنیم.»
و من غمگین شدم چشمانم به در خیره بود که ناگاه دیدم چهار بانوی گندمگون چون زنان بی هاشم وارد شدند و اطرافم را گرفتند ،هراسناک به آنان نگریستم. ندایی بلند شد :« ای خدیجه غمگین مباش ، ما خواهران تو و فرستاده های خدا هستیم . این منم ساره و این آسیه که در بهش همنشین تو خواهد بود . و آن دیگری مریم دخت عمران و دیگری کلثوم خواهر موسی ما برای یاری ات آمده ایم .
آنگاه یکی در سمت راست دیگری در سمت چپ و سومی در مقابل و آخرین در پشت سرم نشستند . لحظه موعود فرا رسید و قدوم مبارک مادر هستی زمین را شرافت بخشید و زمین تا ابد شرافتش را مدیون وجود نازنین اوست . به ناگاه نوری از او درخشید و تمام خانه های مکه را نور باران کرد.
مکه آن شب نور باران گشته بود نور حق آن دم نمایان گشته بود